Friday, October 31, 2003

خبرنگار پارلمانی شرق ديروز از طريق يكی از نمايندگان مطلع شد فائقه آتشين (گوگوش) خواننده ايرانی كه هم اكنون در كانادا به سر مي برد درخواست كرده كه به ايران بازگردد. اين درخواست به يكي از نهادهای مسئول كشور ارائه شده اما تا كنون با پاسخی مثبت يا منفی مواجه نشده است.
از شرق

گشت غمناك دل و جان عقاب /چو ازو دور شد ايام شباب
یادش بخیر

Monday, October 27, 2003

منزل صادق هدايت، نامدارترين نويسنده ايران در معرض فراموشی

آخ دلم تنگه واسه خونه، خونم وسط شهر تهرونه، توی این غربت غم فراونه، آخ دلم تنگه واسه خونه!
ویگن به جاودانگی پیوست. خواننده مهتاب و گل سرخ هم رفت. در غربت رفت وآرزوی بازدیدن میهن را به گور برد. او که در خانواده ای فقیر در همدان حوالی ۷۴ سال پیش چشم به جهان گشود.امروز در جایی در کالیفورنیا چشم بر جهان بست.


او خوانندگی را از تشکیلات رادیوایران آغاز کرد وبا ترانه «مهتاب» شهره خاص و عام شد. هیبت برازنده او که ثمره سالها ورزش بود با گیتارش در سالهای ۳۰ و۴۰ در رستوران« باغ شمیران» و« کلبه» کنجکاوی و رشک بر میانگیخت. او با بیش از ۷۰۰ ترانه شاید پرکارترین خواننده ایرانی بود. تاثیر ویگن از موسیقی امریکایی و شیوه پوشاک او درآن سالها او را به الویس ایران شهره کرد. اما او با فروتنی و صمیمیتش به این نام برازنده نبود. مردم اما، که موسیقی وی را می پسندیدند اما توانایی تشخیص نوعش را نداشتند به اشتباه وی را سلطان جاز نامیدند. نامی که شناسه وی شد. او در درازای ۵۰ سال خوانندگی سبک های مختلفی را تجربه کرد. بنای بسیاری از دگرگونی ها را در موسیقی ایرانی گذاشت و بسیاری از ترانه های فرنگی از روسی و آمریکایی کرفته تا مکزیکی و و بریتانیایی را به فارسی کپی کرد.
وی که در سالهای اخیر دچار سرطان مثانه بود، علی رغم چند عمل جراحی موفق، نهایتاً از این بیماری درگذشت.
نامش ویادش جاویدان و روانش شاد

Friday, October 24, 2003

تو به من خنديدی
و نمي دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم

باغبان از پی من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالها هست كه در گوش من آرام،
آرام
خش خش گام تو تكرار كنان،
ميدهد آزارم

و من انديشه كنان
غرق اين پندارم
كه چرا،
- خانه كوچك ما
سيب نداشت .

Thursday, October 23, 2003

بعد از ۲۰ سال بالاخره مهمون بازی ایرانی گریبان ما رو هم گرفت. آشنایی خانوادگی مهاجرت کرد به استکهلم. ما هم دعوتی داشتیم برای گرمی داشت حضورش. تازه آنجا بود که دانستم دگرگونی ها چگونه آرام وخزنده سراغ می آیند و ما دیگر نه تعلق به اینسو داریم ونه به آنسو. چوب دوسر طلا اگر که مودب باشم. احساس غریبی بود. تنها بودم ونه. همراه بودم ونه. چه شویم ما الله العلم.

متن کامل اعترفات سیامک پورزند. بشدت تکان دهنده وافشاگرانه. شنیدنش به همه حقیقت جویان توصیه میشود.

Wednesday, October 22, 2003

در زمان شاه بود كه تهران تصميم گرفت برنامه ي تحقيقاتي ای را باجرا گذارد كه به ساخت سلاحهاي هسته اي ميانجاميد. در اوضاع و احوال بسيار پيچيده ي واپسين مرحله ي جنگ سرد كه ايران اصلي ترين شريك استراتژيك ايالات متحد در مرزهاي جنوبي اتحاد شوروي بود، عجيب نيست كه مقامات آمريكايي هيچ اعتراضي به اين برنامه نداشتند و حتي بدون شك طرفدار اجراي آن نيز بودند...
ادامه اش را در لومونددیپلوماتیک بخوانید.

هم الان داستان «خواب» نوشته سیامک وکیلی یکی از آقایون مقیم استکهلم رو تموم کردم. قصه ای در دلتنگی دیار و بازیافت رویاها و کودکی. با زبانی گاهاً زورکی، گاهاً پرخاشگر وگاهاً احساساتی. سیامک که روزمره خودش رو در تهران واستکهلم میگذرونه ، خواب رو در تهران نگارش کرده. برای من تازه بود دید ترکیبی او در انتقاد سخت و رک به اشباح روشنفکر در ایران و تواماً سخت بود پذیرش این انتقاد از او با زبان ناپخته اش.
خواب در تهران توسط انتشارات مهرنیوشا چاپخش شده است.

Tuesday, October 21, 2003

نمیدانم که مایه مسرت است یا کدورت اما:
سالانه ۱۷ميليون جلد كتاب در قم منتشر مي شود.
قم از جمله استان هايي است كه براي نشر كتاب مجوز صادر مي كند كه ميانگين كتابهاي منتشر شده در هر سال ۳۰۰۰ عنوان در قالب ۱۷ ميليون جلد است.
روایت از تارنمای کتابخانه ملی ایران
توضیحاً این به این معنا است که از هر جلد کتاب ۵۶۶۷ نسخه یگونه میانگین چاپ میشود.

پس از سالها که نام ایران همواره با ترور و خون و انتقام در رسانه های فرنگی همراه بود، نهایتاً یک بانوی ایرانی به دریافت جایزه صلح نوبل نایل شد. بار دیگر هموطنان آگاه و هشیار ایرانی از راست و چپ زبان هشدار گشودند تا امت انقلابی و خلق قهرمان را از توطئه های شیطان بزرگ و امپریالیسم جهانی پر هیز دارند. علی رغم اینکه در جوامع ایرانی پچپچه سپردن جایزه صلح نوبل به هاشم آغا جاری مدتها بود که پیجیده بود اما دریافت این جایزه از طرف یک زن نسبتاً ناشناس ایرانی به تکدر بسیاری از حضرات انجامید. رئیس جمهور محبوب که ماهها بود رخت سکوت به قامت شریف کشیده بود قفل شکست واز سیاسی بودن جایزه صلح افاضه کرد. از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است. سیاسیون چپ از خیانت خانم عبادی و قانونی ساختن جمهوری اسلامی به لحاظ اظهار نظر ایشان درباره اسلام و حقوق بشرادای فضل کردند. افراطیون راست او را عامل بیگانه خواندند و منزوی های لیبرال وی را نردبانی برای غرور پارسی خودیافتند. چه شود!!
واقعیت اما این است که نخستین ایرانی، یک زن،موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد. فرصتی طلایی برای آشتی و شستن خون از چهره خسته ایران خانم. شانسی برای این کار به او بدهید.

« بعد از چندين سال مسافرت هندوستان و ديدن ابدال و اوتاد و مهارت در كيميا و ليميا و سيميا الحمدلله به تجربه بزرگي نايل شدم و آن دواي ترك ترياك است. اگر اين دوا را در هر يك از ممالك خارجه كسي كشف مي‌كرد ناچار صاحب امتياز مي‌شد، انعامات مي‌گرفت، در همه روزنامه‌ها نامش به بزرگي درج مي‌شد. اما چكنم كه در ايران قدردان نيست!!!
عادت طبيعت ثانويست. همينكه كسي بكاري عادت كرد ديگر باين آسانيها نمي‌تواند ترك كند. علاج منحصر باين است كه بترتيب مخصوصي به مرور زمان كم كند تا وقتي كه بكلي از سرش بيفتد.
حالا من بتمام برادران مسلمان غيور ترياكي خود اعلان مي‌كنم، ...
چرند و پرند (از شماره ۱ دوره اول روزنامه صوراسرافيل)
ادامه اش را درتارنمای شورای گسترش زبان فارسی بخوانید

Tuesday, October 07, 2003

مه غریبی است. آغاززمستان.

Thursday, October 02, 2003

بازهم مدتی گذشت و نطق ما در نیومد. دیگه تخم کفتر هم پاسخگو نیست. به قول شاملو ضربه ها پی در پی فرود می آیند. نتیجه اش برای او چند تا دفتر شعر بود و برای من سکوت. بداقبالی که یکی دوتا نیست.
چندی پیش سیمین سالمرگ نرودا بود. و هفته پیش دکتر ادوارد سعید از بزرگترین و شاید بزرگترین تئورسین های خاورمیانه درگذشت. کتاب اورینتالیسم اوبهترین متنی است که درباره خاورشناسی و خاورشناسان باختری نگاشته شده. اگر خواندید که خوب اگر نه به هر زبانی که گیر تون اومد بخوانید که خواندنی است.
دوست گرام ای امروز ۴۱ ساله شد. ودل ما را برد. شمعی همیشه در دلم برایش روشن است. دیر وقت است، وقت خواب. بی هیچ رویایی. حتی نه «شاید خواب دیدن» هاملت.

Wednesday, October 01, 2003

مردها موجودات عجيبی هستند...
اگر با آنها دوست شويد؛
شما يک دختر نجيب نيستيد!
اگر دوست نشوید؛
یک دختر افاده ای هستید و خیلی ناز می کنید!

اگر به رابطه ی او با دختری دیگر اعتراض کنید؛
شما یک دختر حسود هستید!
اگر او به رابطه ی شما با پسری دیگر اعتراض کند؛
خوب غیرت دارد!

اگر در دوران دوستی با او رابطه ی جسمی داشته باشید؛
یک دختر فاسد و بی بندو بار هستید
اگر نداشته باشید؛
یک اُمُل کوته فکر هستید!

اگر در آنِ واحد جز شما با N نفر دیگر نیز دوست باشد؛
خواهد گفت که یک پسر می تواند با ۱۰۰ نفر دوست باشد اما فقط یکی را ( که حتما شمایید!) دوست داشته باشد!!! و این یک شگرد مردانه است!
اگر شما با کسی جز او دوست باشید؛
شما یک دختر خیانتکار هرزه هستید!

اگر در مواردی به شما گیر بدهد؛
خوب دوستتان دارد!
اگر شما در مواردی به او گیر بدهید؛
یک دختر اعصاب خوردکن بی خاصیت هستید!

روایت از پارتیا