Sunday, January 14, 2007

ناتوانی تبلیغاتی جمهوری اسلامی

سیاحتنامه جابجا شده است. آدرس تازه سیاحتنامه این است: http://mirza.rezai.net

برخورد زیردریایی اتمی امریکا در تنگه هرمز فرصت طلایی به ایران داد تا با پیش‌کشیدن محیط زیست و تاکید بر اتمی بودن این زیر دریایی مسیله وجود ابزار نظامی در خلیج فارس و دریای عمان را به یک بحث جهانی بکشاند. لابی کودن جمهوری‌اسلامی میتوانست هم یک جنجال تبلیغاتی براه اندازد و هم ذره‌ای پیرامون خلیج‌فارس را پاکیزه کند. افسوس اما که دولت‌مردان ایران هنوز اهمیت پخش اطلاعات را نمی‌دانند. و وقتی به خبرهای ارایه شده در نشریات برمی‌خورید با تعریف‌های احمقانه مواجه میشوید. نمونه‌ای را از انتخاب میآورم:
نام اين زيردريايي اتمي « نيوپورت نيوز » و از زيرمجموعه هاي ناو هواپيمابر آيزنهاور است كه در ساعت ۲۲ ۱۵ دقيقه ۱۸ دي ماه با سوپر تانكر ژاپني با نام « موگاميگاوا » در شرق تنگه هرمز برخورد كرده است .
…به گفته وي از تبعات اين برخورد گسترش مواد نفتي و اتمي است چون زيردريايي اتمي آمريكا به قدري دچار صدمه شده بود كه به صورت شبانه و با دو فروند كشتي آنرا به سواحل يكي از كشورهاي حوزه خليج فارس منتقل كرده و شناور ژاپني نيز به علت سوراخ شدن بدنه آن و ورود بيش از ۴ هزار تن آب به داخل كشتي تاثير نامطلوبي را بر روي محيط زيست اين منطقه مي گذارد كه آمريكا در تلاش براي بي اطلاعي كشورهاي منطقه از اين تبعات است .
داستان خسن و خسینه. نام کارخانه کشتی‌سازی «Newport News» است و نه نام زیردریایی.« نیوپورت نیوز» بنوبه خود بخشی از کارتل «Northrop Grumman Corporation» است. دومین سازنده صنایع دفاعی امریکا. حال اینان بجای بزرگ کردن اتمی بودن زیر دریایی مزبور تنها به یک نیم جمله بسنده می‌کنند و از جایجایی و صدمه دیدن این هیولای سیاه مرگ افکن حرف میزنند! بابا زیر دریایی اتمی در آب‌های خلیج‌فارس با یک کشتی غول‌آسای نفتی برخورد کرده. کمی در بوق‌های تبلیغاتی بدمید تا یک کمیته بین‌المللی یا یه کوفتی به آسیب‌های زیست‌محیطی این حادثه بپردازد نه اینکه با پوزخند از آسیب‌های وارده به زیردریایی گفتگو کنید. تازه وقتی درباره کشتی ژاپنی حرف میزنند میگویند که چه مقدار آب وارد کشتی ژاپنی شده است نه اینکه چقدر نفت سیاه، آبی آب‌های خلیج‌فارس را آلوده کرده. الحق که ایرانیان نکته‌دانند!!

Saturday, January 13, 2007

اعدام صدام حسین به نفع چه کسی است؟

سیاحتنامه جابجا شده است. آدرس تازه سیاحتنامه این است: http://mirza.rezai.net

در مرکز بغداد، در منطقه هیفاء علاوی که در آن سنیان زندگی می کنند، نبردی واقعی بین ساکنین محلی که شورش کرده اند و ارتش عراق که اکنون تقریباً از شیعیان تشکیل شده است، در جریان است. ژنرال های آمریکایی از بازی با کلمات دست برداشته و به روشنی آنچه که در عراق رخ می دهد را جنگ داخلی نامیدند. همین اصطلاح نیز هرچه بیشتر از سوی نمایندگان کنگره و بالاخص از سوی مخالفین رئیس جمهور بوش از حزب دموکرات استفاده می شود.
سنیان و شیعیان یکدیگر را نابود می کنند. ماشین ها را منفجر می کنند، مساجد را می سوزانند، خانواده ها را می کشند. تمامی این موارد وحشت انگیز پیشتر نیز رخ می دادند، اما پس از اعدام صدام حسین همه گیر شدند.
آیا می شد طور دیگری شود؟ مرگ دیکتاتور طوری بود که تمامی عراقیان فهمیدند در کشور دوره ای جدید آغاز می شود. رئیس جمهور سنی به دست شیعیان اعدام شد. صدام با فریادهای دشمنان خود وارد دنیای دیگر شد. و سراسر کشور و تمامی جهان این را شنیدند و معنای نمادین این تصویر وحشتناک را بخوبی فهمیدند.
عراق اکنون صاحبان دیگری دارد. اکثریت شیعه به حکومت رسیده اند و قصد دارند در کشور نظم را برقرار کنند. سنیان باختند. رئیس جمهور هم کیش آنها اعدام شد. و تا قبل از آن نیز مورد حقارت علنی قرار گرفته بود. جای تعجب ندارد که روز بعد از آن جنگجویان باری دیگر آغاز به انفجار، کشتار و تیراندازی به شیعیان نموده و پس از یک هفته نیز شورش نمودند.
سوال: آمریکایی ها کجا را می دیدند؟برای چه آنها اجازه به رخداد چنین چیزی می دهند؟شاید هم محاسبات سری آنها همین بوده است؟ممکن است، جنگ داخلی در عراق، بدترین سناریو برای ایالات متحده نباشد؟
شیعیان که با مقاومت ناامیدانه سنیان مواجه شدند، مجبور خواهند شد نسبت به اشغالگران وفادار باشند. در هر صورت، بعید است که با آنها مبارزه کنند: چرا در دو جبهه بجنگند! برای چه نیرو هدر داد؟ آمریکایی ها دشمن هستند، اما نه دشمن اصلی. علاوه بر این، دیر یا زود آنها در هر صورت می روند. حکومت دست شیعیان باقی می ماند. و همراه با حکومت، نفت و میلیاردها دلار نفتی باقی می مانند.
آرام سازی شیعیان که ۶۰ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، خروج از عراق را برای آمریکایی ها تسهیل می کند. قربانیان کمتری خواهند بود، بهانه کمتری برای نارضایتی نمایندگان کنگره و رای دهندگان وجود خواهد داشت. واشنگتن بنظر می رسد که در آینده ای نزدیک می تواند پیروز شود. اما در آینده ای طولانی چطور؟ در این مورد دورنما مغشوش تر است.
عراق اکنون به سه بخش تقسیم شده است: شیعه، سنی و کرد. پس از خروج آمریکایی ها عملاً دیگر کشوری واحد نخواهد بود. و در استان های سنی نیز حکومت را ناگزیر افراد رادیکالی در دست می گیرند که از آمریکا، غرب، مسیحیان، ایران، شیعیان و همه متنفرند. آنها تشنه انتقامند. آنها ده ها، صدها هزار جنگجوی بالقوه هستند و در آنجا خمپاره های بسته به کمر خود را منفجر می کنند و معلوم نیست چندین قربانی بیگناه را با خود به آن دنیا می برند.
“ماکسیم یوسین” روزنامه ایزوستیا، ۲۱ دی

Thursday, January 11, 2007

نیکداشت یا پروتکتدد؟

سیاحتنامه جابجا شده است. آدرس تازه سیاحتنامه این است: http://mirza.rezai.net

در ماه گذشته که درگیر جابجایی سیاحتنامه و آشنایی با ورد‌پرس بودم به نتیجه‌ای رسیدم. نه به این معنا که پیشا دراین زمینه فکر نکرده بودم. اما ترکیب جابجایی و یک تکنیک جدید مشکلاتی که پیامد این جابجایی بود برایم ملموس کرد. آموختن وردپرس کار پیچیده‌ای نبود. اما یافتن برابرهای فارسی برای مجموعه اصلاحات موجود در برنامه بمراتب پیچیده‌تر بود. تکنیک مدرن واژه‌های خویش را میخواهد.
پس از انقلاب صنعتی و انقلاب مشروطه در ایران سیستم نو سیاسی در جامعه و با راهبردی رضا شاه به ایجاد فرهنگستان زبان فارسی منجر شد. فرهنگستان که با همکاری نخبگان ادبی ایران شکل گرفت بسیاری از واژه‌‌های آن دوره را فارسی ساخت. هوایپما، یگان، خودرو، دانشگاه ووو میراث فرهنگستان است.
انقلاب اصلاعاتی اما بی‌سرپرست است و هر کس ساز خود را میزند. فرهیخته‌ای در فرهنگستان نیست تا پاس‌ورد، دان‌لود، ایمیل و دیگر واژه‌های این دوره را فارسی کند و هرکس با سلیقه و خرد خود تلاش میکند راهی برای برگردان یابد. نتیجه این بی‌سامانی گم شدن مفاهیم است. چه اگر ارگان مرکزی در برگردان وجود نداشته باشد برای یافتن معنای برگردان‌ها نیاز به برگردان دوباره واژگان به زبان اصلی است. این بلایی است که وقتی فلسفه فرنگی به فارسی میخوانید گریبان شما را می‌گیرد. چه هر کس بر سیاق خود برگردانی کرده است و برای اینکه بدانی معنای واژه فلسفی به فارسی چیست باید اصل واژه را به فرنگی ببینی! این ساده‌انگاری‌ها در ترجمه، زبان فارسی را گیج و ناروشن میسازد. هر چه مفاهیم پیچیده تر گردد و هرچه فرهنگستان شلتر بگیرد زبان فارسی وضوح خود را بیشتر از کف میدهد و به گویه فرنگیان «فلو» میشود. فرهنگستان هنوز نفسی میکشد اما فرهیختگانش بیشتر در باب مغازله و مشارعه سیر می‌کنند. زبان فارسی گویی تنها زبانی شاعرانه است و لطیف و برای واژگان دوره نو باید از دیگر زبان‌ها کمک جست. فرهنگستان نیاز به یک بازبینی و مقادیر فراوان سنجد دارد تا بتواند زبان مشترک ایرانیان را به زبانی روشن و معادل‌دار در دوره انقلاب اطلاعاتی تبدیل کند.
برگردان ورودپرس به فارسی برای من بیشتر از آموزش آن وقت و نیرو گرفت. اگر واژه‌های غریب میبینید به سلیقه و تلاش من مربوط است. تلاش کرده‌ام از واژه‌های من درآوردی بکاهم، در ترجمه‌های دیگران جستجو کنم، فارسی ترجمه کنم و در بسیاری از موارد از واژنامه معین و گاها دهخدا استفاده کنم. به همین دلایل« نیکداشت» را بر«پروتکتدد» ترجیح میدهم. اگر واژه‌ای بهتر سراغ دارید، پیشنهاد کنید.

Sunday, January 07, 2007

ملی‌گرایی داغ ایرانی جنگ‌خواه است

سیاحتنامه جابجا شده است. آدرس تازه سیاحتنامه این است: http://mirza.rezai.net

مطلب را با اظهارات درخشان آقای اسماعیل نوری‌اعلا در پایگاه گویا اغاز میکنم:

يا اصلاً تفاوت صدام با فرماندهان لشگر اسلامی که به ايران تاختند و فرمان قتل عام مقاومت کنندگان، برده ساختن مردان تسليم شده، و به کنيزی گرفتن و همخوابگی به عنف با زنان و دختران ايرانی را صادر کردند در چيست؟ چرا آنها که اکنون کشورمان را «ايران اسلامی» می نامند فراموش می کنند که اين اسلام (به خوب و بدش کاری ندارم) با آفرينش هزاران حلبچه در سراسر ايران بر کشورمان تحميل شد و ما، تا اين روايت تاريخی را پنهان می کنيم، همگی مان، در صادقانه ترين دعاها و نيايش هامان به درگاه قاصم الجبارين، به ستايش صدام و صداميت نشسته ايم؟ مگر قتل عام چهل هزار از مردم فارس که در پی مرگ عثمان و به خلافت رسيدن علی بن ابيطالب سر به نافرمانی برداشته بودند خيلی از جنايات صدام کمتر است؟ صدام سنتی را ادامه داد که از عهد آشور بانيپال بر خاک موطن او شکل گرفته بود و عاقبت در خلافت اسلامی رسميتی الهی يافت؟ آيا براستی بايد قبول کرد که با مرگ صدام اين سنت بهشتی هم به پايان خود رسيده است؟

پس از اعدام صدام حسین موضع‌گیری‌های سیاستمداران ایرانی عملا راه را برای توطئه نوی جنگ‌افروزان گشود. با دامن‌زدن به اختلاف شیعه و سنی عملا آب به آسیاب آل‌سعود و بلیر ریخته شد و پی جنگ میان شیعه وسنی گذاشته شد. حال نوبت روشنفکران ینگه‌دنیا نشین است تا خرده موانع این جنگ رابزدایند و بر آتش اختلاف، سوخت روان ریزند. ایرانیان هنوز گلایه شکستی -که به رای من شکست نبود- را میکنند که هزاروچهارصد سال پیش رخ داده. در بلندای این سده‌ها کشور دیگری شکل کرفته، ایرانی که نه پارس است و نه ساسانی. پذیرش این حقیقت برای بسیاری دشوار است. علت نه میهن‌پرستی حضرات که سوم‌جهانی ایشان است. فخر خویش در بیچاره‌گی دیگران خواهند و خوانند. و نان به نرخ دیروز خورند.

در درازای این سده‌ها ایرانی مُهر خویش بر فلات و شبه‌جزیره نهاده و از فلات و شبه‌جزیره رنگ گرفته. این رنگ‌دیده‌گی و رنگ‌داده‌گی ایران را بزرگ و زیبا کرده. هر رای دیگری که بنا را بر سنت خونریزی همسایگان گذارد، خود در پی خونریزی است. آقای نوری‌اعلا در پس واژه‌های شبه ‌میهن‌پرستانه خود چهره زشت جنگ را پنهان میکند.