بايد كتك بخورد!
ديروز در راهروهاي مجلس احمد ناطق نوري نايب رئيس فراكسيون اقليت مجلس موضوع براي برخورد با نماينده بروجرد را كذب محض دانست. وي گفت: آقاي نظام اسلامي كتك نخورده است و آقاي يوسفيان مثل ساير اصلاحطلبان دروغ ميگويد!
نماينده نورو محمودآباد افزود: اگر راست ميگفت چرا آقاي نظام اسلامي شماره ماشيني كه به ماشيناش زده است را نميداند؟ ناطق نوري در پاسخ به سؤال خبرنگاري كه در مورد كتك خوردن كيانوش راد پرسيد، گفت: چون او حرف بدي زده، بايد كتك بخورد!
وي كه رئيس فدراسيون بوكس نيز هست در پاسخ به سؤال ديگري مبني بر اينكه نمايندگاني كه نامه به رهبري را امضا كردهاند را بايد كتك زد؟ گفت: بله بايد آنها را هم زد.
ناطق نوري در عين حال گفت: ما از اين آدمهايي كه هر روز در جادهها تصادف ايجاد ميكنند، زياد داريم. چطور در جاده اراك هر روز اين همه كشته ميدهيم كسي چيزي نميگويد و از حق آنها دفاع نميكند، آيا آنها را هم حزباللهيها ميكشند؟
من به هيأت رئيسه تذكر ميدهم و جلوي اين افراد ميايستم و اجازه نميدهم هر كسي اينطور با مجلس بازي كند.
از امروز
Wednesday, June 25, 2003
از تارنوشت «خر مقدس»:
به عجيب ترين كشور دنيا خوش آمديد.اينجا كشور مردمي است كه انقلاب صنعتي نكرده اند ولي آلودگي محيط زيست را در اعلي درجه اش دارند ,مردم اش روزه نميگيرند ولي در افطاري هاي پر خرج شركت ميكنند. نماز نميخوانندولي روي پيشاني شان جاي مهر دارند,اينجا كشور آخوندهاي سكولاروسكولارهاي دينداراست ...
به نظر آمد كه باغ است، رفتيم ديديم قبرستان است!
روز ششم ربيع الثاني ـ بعداز ناهار سفراي خارجي آمدند حضور. ايلچي فرانسه نيامده بود چون مسيو طير استعفا كرده، اختيارنامه نداشته است. بعد رفتيم به اطاق ديگر، سفرا را يكي يكي احوال پرسي كردم. بعد پرنس بيزمارك آمد. خيلي با او صحبت شد. بعد مارشال رون وزير جنگ و بعد مارشال ملك آمده قدري صحبت شد. برخاسته تغيير لباس داده سوار كالسكه شده رفتيم به باغ وحش. امروز هم روز عيد فرنگيان بود. جميع اهل شهر در حركت بودند. جمعيت زياد كالسكه بسيار در راه و طرفين راه بود. موزيكان هم در باغ مي زدند. بعد تك تك قفس هاي بزرگ خود ديده شد كه هر نوع حيواني را در قفس علي حده گذاشته بودند. انواع مرغ هاي شكاري از قراقوش و كوندور كه مرغ شكاري معروف بزرگي است و از ينكي دنيا مي آورند. يك جفت از آن بود. حيوان غريبي است. رنگ سياه تيره اي دارد. بسيار مرغ مهيبي است اما چنگالش مثل قراقوش تيز نيست. آنچه اشكالي كه در كتابها ديده بودم در اينجا زنده ديدم. مايل بودم مدتي تماشاي شير را بكنم ولي از هجوم مردم تماشاچي ممكن نبود. هر نوع حيواني كه در هر اقليم بوده از آنجا جمع نموده اند. در كمال نظافت و پاكيزگي خوراك هريك را مي دهند. اسم رئيس اين باغ وحش كه مرد فاضل عالي است حكيم بودينوس است. بعد برگشتيم به منزل. بعد از دقيقه اي چند كالسكه حاضر كردند. در بعضي كوچه هاي شهر گردش كرديم. يك جايي به نظر آمد كه باغ است. پياده شده رفتيم، ديديم قبرستان است. اما با صفا بود. زن هاي دايه با اطفال كوچك خيلي بودند.
دور ما جمع شدند. بعد سوار شده رفتيم به ميداني مدور رسيديم كه دور آن عمارت و در وسط باغچه هاي خوب داشت. پياده شديم قدري هم آنجا گشتيم بعد سوار شده آمديم منزل. مهماندار ما كه ژنرال بوين است، مهماندار ناپلئون هم بوده است. در ايام اسيري و حبس مهماندار سلطان روم در پروس.
سفرناصرالدين شاه قاجار به فرنگستان
در روز ۱۱ آذر ۱۳۰۰ هـ ش ميرزاكوچك خان رهبر نهضت جنگل در اثر توطئه روس و انگليس به قتل رسيد.
يونس , معروف به ميرزا كوچك خان فرزند ميرزاي بزرگ در سال ۱۲۹۸ هجري قمري چشم به جهان گشود . او در سالهاي اوليه عمر به مدرسه حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت رفت و تحصيلات ديني خود را آغاز نمود. پس از آن مدتي در مدرسه جامع رشت ومدتي هم در مدرسه محموديه تهران به تحصيل پرداخت .
در مورد خصوصيات اخلاقي ميرزاكوچك خان اينچنين نوشته اند كه مردي ساكت و متفكر و آرام بود , ازغايب حجب برخوردار و مردي نطاق و صريح اللهجه بود وبا اين وجود پيوسته سخن هاي سنجيده مي گفت و اين سخنان را اغلب بالطيفه و مزاح شيرين و جذاب مي كرد. ميرزا شخصيتي جذاب داشت بطوريكه كمتر اتفاق مي افتاد كه افراد مسحور بياناتش نشوند. از لحاظ اجتماعي مودب و متواضع و خوش برخورد و از جنبه روحي عفيف و با عاطفه و معتقد به فرايض ديني ومومن به اصول اخلاقي بود.
نهضت جنگل كه رهبري آن راميرزا كوچك خان بر عهده داشت داراي روزنامه اي هم بودبه نام«جنگل» كه افكار نهضت را تبليغ مي كرد. در سرلوحه اين روزنامه نوشته شده بود : « اين روزنامه فقط نگهبان حقوق ايرانيان و منور افكار اسلاميان است »
درباره ميرزا: موسسه مطالعات تاريخی ايران
Tuesday, June 24, 2003
دوم تير ماه ۱۲۸۷ هجري خورشيدي (۲۳ ژوئن ۱۹۰۸ ) سرهنگ لياخوف فرمانده روس واحد مركزي قزاق دستور داد كه ساختمان مجلس در ميدان تاريخي بهارستان را با توپ گلوله باران كنند.
محمد علي شاه روز پيش از اين ، ضمن صدور اعلاميه اي كه براي مقامات دولتي در تهران و شهرهاي ديگر هم ارسال شد چگونگي انتخاب نمايندگان مجلس و رفتار اين نمايندگان را مغاير اصول مشروطيت خوانده بود و دستور داده بود كه مجلس تا اصلاح اين نقائص به مدت سه ماه تعطيل شود.
چون بسياري از نمايندگان حاضر به ترك ساختمان مجلس نشده بودند ، يك واحد قزاق به بهارستان فرستاده شد تا مجلس را محاصره و نمايندگان را از آنجا بيرون كند كه اين نيرو با مقاومت هواداران مسلح مجلس كه از پيش در آنجا سنگر بندي كرده بودند رو به رو شد و عقب نشيني كرد.
لياخوف پس از اطلاع از اين عقب نشيني ، تصميم گرفت كه ساختمان مجلس را با توپ گلوله باران كند. در پشت پرده ، دست انگلستان و روسيه كه باهم رقابت استعماري داشتند ــ هركدام به حمايت از يك طرف ــ دركار بود! .
در جريان تيراندازي با توپ به عمارت بهارستان ، بسياري از مدافعان مجلس كشته و يا مجروح شدند و نمايندگان متحصن ، از آنجا به پارك امين الدوله كه در همان نزديكي واقع بود گريختند و در آنجا پنهان شدند.
قزاقها پس از تصرف مجلس به پارك امين الدوله حمله بردند و نمايندگان را مضروب و دستگير كردند و به باغ شاه منتقل ساختند . چون جماعتي از مجلسيان و هواداران آنان از جمله تني چند از اصحاب جرايد عازم سفارت انگلستان شده بودند تا در آنجا متحصن شوند ، قزاقها باغ سفارت ( واقع در محل فعلي ــ خيابان فردوسي ) را محاصره كردند و راه آن عده را كه هنوز پاي به سفارت نگذارده بودند بستند كه اين عمل باعث اعتراض شديد نماينده سياسي انگلستان شد.
گروهي از دست اندركاران نشريات نيز كه دستگير شده بودند به زندان باغ شاه منتقل شدند. از همين روز در تهران حكومت نظامي برقرار شد و ....
از تاريخ روزانه ايران
Saturday, June 21, 2003
امروز ميانه تابستان است در سويد. طولانی ترين روز سال. مانند يلدا، اينجا روزها را گرامی دارند و ما شبها را. طنز تلخ تاريخ. دربرخی نقاط در شمال آفتاب ساعت ۲۳ غوب ميکند تا ساعت ۲۴ دوباره برخيزد.
آفتاب نيمه شب پديده ای ديدنی است. اگر خواستيد که به شمال اورپا تشريف فرما شويد تلاش کنيد که در ميانه خرداد بياييد و ميانه شهريور عزم بازگشت کنيد که زان پس: هوا بس ناجوانمردانه سرد است.
منبر و دار
منبر از پشت شيشه مسجد /چشمش افتاد و ديد چوبه دار
عصبي گشت و غيضي و غضبي /بانگ برزد كه اي جنايتكار
توهم از دودمان ما بودي /سخت وحشي شدي و وحشتبار
ما سروكارمان به صلح و صلاح /تو به جرم و جنايتت سروكار
نردهٌ كعبه حرمتش كم بود /كه شدي دارِ شحنه؟ شرم بدار
دار بعد از سلام و عرض ادب /وز گناه نكرده استغفار
گفت ما نيز خادم شرعيم /صورت، اخيار گير يا اشرار
هركجا پند و بند در مانند /نوبت دارمي رسد ناچار
.....
ليك منبر فرو نمي آمد /باز بر مركب ستيز سوار
.....
دار هم عاقبت زجا در رفت /رو به در تاكه بشنود ديوار
گفت اگر منبر تو منبر بود /كار مردم نمي كشيد به دار
از شهريار
Friday, June 20, 2003
پروتکل اخير آژانس بين اللمللی آژانس انرژی هسته ای بايد يک پيروزی در سياست خارجی ايران محسوب شود. علی رغم فشار امريکا به آژانس واژه نقض مقررات درباره ايران به کار برده نشد وحرف از ادامه همکاری ايران با آژانس است.
گذشته از اينکه درباره سيستم اجرايی حکومت ايران چه نظری داريم شايد دستيابی به انرژی هسته ای تنها راه حفظ استقلال و تماميت ارضی ايران در مقطع معاصر باشد.
Thursday, June 19, 2003
پديده خودسوزی هواداران مجاهدين خلق پس از دستگيری مريم رجوی و برخی ديگر از اعضای اين سازمان بار ديگر نمايشگر شيوه های خشونت بار و ديکتاتور مآبانه مجاهدين خلق در برخورد با سختی هاست. روشی که تقريبا تمامی گروههای چپ گرا گذشته از جغرافيا اعمال کرده اند. با توجه به عدم کارآيی اين شيوه که به تجربه مکرر به ايشان ثابت شده علت تکرار اين روش چيست؟
آیا بايد برای بازداشت مريم رجوی بهايی چنين سنگين پرداخت. آیا اين ۵ خودسوزی که به شکلی شبيه به هم اعمال شده نوعی رهنمد سازمانی به اعضا و هواداران اين سازمان است؟ آیا جان وسلامتی انسانها در چسم رهبران قدرت پسند مجاهدين خلق چنين بی ارزش است؟ آیا مبارزه ای که پيشروی آن نيازمند به نمايش چنين فجايع قرون وسطايی است ارزشمند است؟
پاسخ اين پرسشها بر گرده مسعود رجوی و ديگر رهبران مجاهدين خلق است. ايشان تاکنون در يک اعلاميه از خشم مردم وهواداران گفته اند. و دريغ که حتی در نوشته هايشان نيز جايی برای سلامت و جان انسانها وجود ندارد. به بخشهايی از اين اطلاعيه توجه کنيد:
«در ساعت ۱۶ امروز، حشمت زندی، ۳۸ ساله، در مقابل سفارت فرانسه در لندن خود را به آتش کشيد. وی که در اعتراض به يورش غيرقانونی و غيراخلاقی به مقر مقاومت ايران در فرانسه و دستگيری ۱۶۵ نفر از پناهجويان و حاميان مقاومت در پاريس، به جمع ايرانيان در اعتصاب غذا در مقابل سفارت فرانسه در لندن پيوسته بود، با شنيدن اتهامات مضحک و غير واقعی «ارتباط جنايی با هدف آماده سازی اقدامات تروريستی و تأمين مالی يک فعاليت تروريستی» به خشم آمده و در اعتراض خود را به آتش کشيد.
ايرانيان حاضر در صحنه که از اين صحنه به خشم آمده بودند، به دور حشمت جمع شدند و فريادهای «پليس فرانسه خجالت بکش خجالت بکش»، «معامله زد و بند محکوم است محکوم است»، «پناهندگان سياسی را در فرانسه آزاد کنيد»، پليس فرانسه را عامل اين جنايت هولناک ميدانستد.»
ارادت بفرماييد که ايرانيان خشمگين تلاشی برای خاموش کردن آتش و نجات جان انسانی در آتش نکرده بلکه به کار انقلابی شعار دادن مشغول بودند.
اگر شما را به توليد سلاح هاي كشتارجمعي متهم كردند و شما قبول كرديد كه ناظران بين المللي از كشورتان بازرسي كنند، آماده باشيد كه به هر حال كشورتان اشغال شود.
اگر مي گوييد كه اين سلاح ها را نداريد، البته دروغ مي گوييد. اگر بازرسان آمدند و سلاح ها را پيدا نكردند، شما بدون شك سلاح ها را پنهان كرده ايد. اگر بعد از اينكه كشورتان اشغال شد، باز هم كسي نتوانست سلاحي پيدا كند البته اين نشان دهنده اين است كه شما هم دروغگوي ماهري هستيد و هم توانستيد سلاح ها را خيلي خوب پنهان كنيد.
اگر يكي از اتهامات اين است كه شما داريد روي سلاح هاي اتمي كار مي كنيد، بهتر است هرچه زودتر كارتان را تمام كنيد.
از بی عنوان
Wednesday, June 18, 2003
Monday, June 16, 2003
جناب آقای خامنه ای!
بگوييد تا فهرست اسامی کوچک دستگيرشدگان ۱۸ تا ۲۵ ساله درگيری های دانشجويي را برايتان بياورند. مطمئنم نامهايي مانند ابوذر، سجاد، ميثم، احسان، ياسر، سارا، مونا و زهرا در آن فهرست فراوان است. اينها فرزندان پدر و مادرهای نسل جنگ و انقلاب هستند. اين بچه ها در مدارس جمهوری اسلامی درس خوانده اند. اين بچه ها تقريبا هرگز از ايران پایشان را بيرون نگذاشته اند. شما به اينها می گوييد عوامل دشمن؟ ابوذر و ميثم و ياسر که عوامل دشمن باشند، وای به خود دشمن! چه شد که اينها دشمن شدند؟ چه کسی اينها را به خيابان کشيد؟ وقتی قاضی مرتضوی در بهار سال ۱۳۷۹ به دستور شخص شما حکم بازداشت ۱۴ روزنامه را در يک شب امضا کرد و لکه ننگ بر دامن شما و جمهوری اسلامی گذاشت، شما اجازه داديد تا تخم کينه و نفرت در دل يک نسل کاشته شود. حالا بياييد و آنچه کاشته ايد درو کنيد. می گويند: هرکه گريزد ز خراجات شهر/ جورکش غول بيابان شود
ادامه نامه نبوی به خامنه ای را در گويا بخوانيد.
Wednesday, June 11, 2003
بزرگواران!
اين حقير برای رضای پرودگار و خشنودی خويش اين ترههات را در ممالک ظاله فرنگستان به طبع دنيای اثيری شبکبات بين اللمل خامه ميکنم. غرض نقشی نيست که از من باز ماند، هدف شايد به خاطر ضمير سپردن گوشه ای از حکايت بيچاره گی خويش است. سپاس بيکران حاج هودر را که بيت کبير به هيبت حقير ميرزا مزين کرده. لاکن به اسمی نشايد. گذار ما اما بی اين تزئين نيز به لطف کرام الکاتبين می گذشت با و بی کانتر.
دعای خير خويش و لينک مرحمت فرماييد که مستحقانيم
الحقرميرزا
Friday, June 06, 2003
بدون شرح!
يك طرح ملي با اهداف مشكوك
اخيرا شركت آساك دوچرخ با همكاری بانك سپه با چاپ بروشوريبا عنوان طرح سلامت ملی اقدام به تبليغ انواع دوچرخه دخترانه و پسرانه نموده است و براي جذب خوانندگان از تعابيری مانند (ماه عسل ۲ نفره سايز ۲۶ بهاران زنانه اترك دخترانه )استفاده كرده است . نكته حائز اهميت آن است كه اين نحو از تبليغات غربی آن هم از طرف مجموعه ای وا بسته به دولت با چه هدفي انجام مي پذيرد و آيا اين اقايان همه مشكلات معيشتی مردم را حل كرده اند و براي تحقق سلامت ملي فقط مانده دوچرخه سواری دختران؟!
از تارنمای انصار حزب الله
Tuesday, June 03, 2003
Monday, June 02, 2003
از کرامات شيخ ما اينست، اندر باب زنان و قضاوت به نص آيت الله سيستانی:
۱ - خـداونـد در آنـجـا كـه رفتار ناپسند عرب نسبت به دختران را نكوهش مى كند به گفتار آنان مى پردازد كه براى خدا دخترانى قائل بوده و ملائكه (فرشتگان ) را دختران خدا مى پنداشتند. آنـگـاه آن فـتـار و ايـن گفتار را با هم مقايسه مى كند و مى گويد: چگونه چيزى راكه براى خود ناپسند مى دانيد, به خدا نسبت مى دهيد... واذا بشر احدهم بما ضرب للرحمان مثلا ظل وجهه مسودا وهو كظيم . و هـرگـاه آنـچه را كه براى خداوند روا داشته , به او نويد دهند - كه همسرت دختر زاييده - رنگ رخسارش تيره گشته و ناراحت مى گردد. سـپس به وصف زنان (از لحاظ تربيت اجتماعى و انديشه روانى و قدرت روحى ) پرداخته و گويد: او من ينشا فى الحليه وهو فى الخصام غير مبين (سوره زخرف ۴۳ : ۱۷-۱۸) زن كه از لحاظ آفرينش , يك انسان است و انسان ذاتا والاترين گوهر تابناك جهان خلقت است كه بالاترين جمال و آرايش , در آفرينش او منظورگرديده ... ولـى زن ايـن گوهر و جمال انسانى را در خود فراموش كرده , به آرايش خودمى پردازد و جمال و كـمـال خـود را در زنـدگى صرفا در زر و زيور مى بيند و برهمين پايه ناهموار رشد و نمو خود را استوار مى نمايد. و از طـرف ديـگـر, مقاومت او در مقابل ناهمواريهاى زندگى ضعيف بوده و درمقابل پيشامدها و ناگواريها, صبر و حوصله به خرج نمى دهد و متانت وبردبارى خود را فرومى نهد. و همين ناگواريهاى روحى و دگرگونى اندرون , موجب مى شود تا نتواند آنچه را كه در دل دارد به خوبى آشكار سازد و تقريبا انديشه خود را كه لازمه متانت و بردبارى است , از دست مى دهد. ايـنـگونه وصف , كه در قرآن از زن شده است فاقد جنبه بردبارى و انديشه متعال است كه در مقام قضاوت , مخصوصا در پيچاپيچ مسائل قضائى ,ضرورت دارد. لذا اين آيه كريمه از محكمترين دلائل بر عدم شايستگى زن در امر قضاوت مى باشد.
۲ - فقها عموما در اين زمينه به روايتى استناد جسته اند كه از پيغمبر اكرم (ص ) نقل شده و تقريبا در تمامى كتب حديث و تاريخ آن را آورده اند: مـوقعى كه به پيغمبر اكرم (ص ) خبر رسيد, كه پوراندخت دخترخسروپرويز بر تخت شاهى تكيه زده , فرمود: لـن يـفـلح قوم وليتهم امراه يا لا يفلح قوم ولو امرهم امراه يا اسندوا امرهم الى امراه ((۱۶))
يا تـعـابـيـرى از اين قبيل كه حكايت از آن دارد كه واگذارى هرگونه منصب رسمى در تشكيلات ادارى - سـيـاسـى به زنان مايه رستگارى نيست . يعنى زنان , شايستگى چنين مقام و منصبهايى را ندارند.
۳ - در وصـايـاى مـفصلى كه پيغمبر اكرم (ص ) به على (ع ) فرموده و مرحوم صدوق آن را در آخر كتاب من لا يحضره الفقيه آورده , چنين آمده : يـا عـلـى , لـيس على النسا جمعه ولا جماعه - الى قوله - ولا تولى القضا... ((۱۷))
. يعنى متصدى منصب قضاوت نگردد.
۴ - و نـيـز مرحوم صدوق در كتاب خصال , از امام ابى جعفر باقر (ع ) روايت كرده كه فرموده : ولا تـولى المراه القضا ولا تولى الاماره ((۱۸))
زن , متصدى منصب قضاوت و هيچگونه منصب رسمى نگردد.
۵ - در صحيحه ابى خديجه (سالم بن محرم جمال ) آمده : ولكن انظروا الى رجل منكم , يعلم شيئا من قضايانا, فاجعلوه بينكم , فانى قد جعلته قاضيا... ((۱۹))
. و در حـديـث ديـگـر نيز از ابى خديجه : اجعلو بينكم رجلا قد عرف حلالناوحرامنا فانى قد جعلته عـليكم قاضيا... ((۲۰))
كه حضرت استاد (قدس سره ) و نيز صاحب جواهر (ره ) و ديگران استظهار نـمـوده انـد كـه يـاد كـردن عـنـوان جـل از روى عـنـايت بوده است . صاحب جواهر مى فرمايد: وبان المنساق من نصوص النصب غيرها, بل فى بعضها التصريح بالرجل . سپس اضافه مى فرمايد: قضاوت , منصبى است كه مناسب شان زنان نيست ,زيرا نشستن با مردان و صدا را بلند كردن در ميان آنان , براى ايشان شايسته نباشد. در پايان مى گويد: ولااقل من الشك والاصل عدم الاذن ((۲۱))
برگرفته از: مرکزجهانی اطلاع رسانی آل البيت
بدون شرح!
سؤال :آيا مى توان بطور همزمان با دو همسر مُتعه خلوت كرد ؟
جواب :مانعى ندارد ولى بايد هر كدام عورت خود را از ديگرى بپوشاند واز تلذذ بوسيله يكديگر اجتناب نمايند .
فتاوى حضرت آيت الله العظمى سيد على سيستانى
Sunday, June 01, 2003
عماد رام آهنگساز، نوازنده و خواننده و پايه گذار اجراي سبک بخصوصي از آهنگهاي محلي شمال ايران، روز شنبه پس از مدتها مبارزه با سرطان در آلمان درگذشت.
فيروزه خطيبي (راديو فردا): نغمه فلوت عماد رام براي نخستين بار از طريق برنامه موسيقي راديو ارتش در اوسط دهه سي به گوش شنوندگان رسيد. در آن زمان عماد رام جواني بود که به تازگي از ناحيه گرگان به تهران آمده بود. و ضمن تنظيم چند آهنگ توسط سرهنگ حسيني موسيقي شناس و مسئول برنامه موسيقي به راديو راه يافت. او بعدها در وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد و در تلويزيون ثابت پاسال با همکاري خاطره پروانه به اجراي واريته هاي نمايشي چون پير چنگي پرداخت. در همين دوران بود که صداي بم و لطيف او مورد توجه قرار گرفت. عماد رام بعدها آهنگهايي نوشت و تنظيم نمود که با شعرهايي از عليرضا ميبدي و تورج نگهبان توسط خود او با صدايي به ياد ماندني اجرا شد.
اندر شگفتی های بلاد محروسه!
دادستان تهران عليه روزنامهي كيهان اعلام جرم كرد.
زاهد بشيري راد، مدير روابط عمومي كل دادگستري استان تهران اظهار داشت: روابط عمومي دادگستري كل استان تهران، روز يكشنبه با صدور اطلاعيهاي به دنبال درج مطلبي در ستون «گفتوشنود» روزنامهي كيهان در تاريخ ١١/٣/٨٢، كه از آن اهانت به نمايندگان و ساحت مقدس مجلس شوراي اسلامي برداشت ميگرديد، بلافاصله دادستان عمومي و انقلاب تهران، خطاب به سرپرست دادسراي كاركنان دولت، در اين خصوص اعلام جرم كرد.
همچنين بر اساس اين اطلاعيه، مراتب اعلام جرم به استناد مادهي ٦٠٩ قانون مجازات اسلامي به عمل آمده و متعاقبا موضوع از سوي سرپرست دادسراي كاركنان دولت جهت رسيدگي به شعبهي سوم بازپرسي ارجاع و مديرمسؤول روزنامهي كيهان در اين رابطه احضار گرديد.
متن ستون «گفت و شنود» امروز کيهان به شرح ذيل است:
گاو (گفت و شنود)
گفت: چه خبر؟
گفتم: ديروز يك گاو نر كه طنابش را پاره كرده بود بعد از كشتن يك نفر و زخمي كردن يك نفر ديگر وارد پارلمان يمن شد.
گفت: خيلي عجيبه!
گفتم: كجاش عجيبه!... خب اگر در كشوري نظارت استصوابي نباشه، هر گاوي به خودش اجازه مي ده كه وارد پارلمان بشه!
روايت اربی عنوان