از کرامات شيخ ما اينست، اندر باب زنان و قضاوت به نص آيت الله سيستانی:
۱ - خـداونـد در آنـجـا كـه رفتار ناپسند عرب نسبت به دختران را نكوهش مى كند به گفتار آنان مى پردازد كه براى خدا دخترانى قائل بوده و ملائكه (فرشتگان ) را دختران خدا مى پنداشتند. آنـگـاه آن فـتـار و ايـن گفتار را با هم مقايسه مى كند و مى گويد: چگونه چيزى راكه براى خود ناپسند مى دانيد, به خدا نسبت مى دهيد... واذا بشر احدهم بما ضرب للرحمان مثلا ظل وجهه مسودا وهو كظيم . و هـرگـاه آنـچه را كه براى خداوند روا داشته , به او نويد دهند - كه همسرت دختر زاييده - رنگ رخسارش تيره گشته و ناراحت مى گردد. سـپس به وصف زنان (از لحاظ تربيت اجتماعى و انديشه روانى و قدرت روحى ) پرداخته و گويد: او من ينشا فى الحليه وهو فى الخصام غير مبين (سوره زخرف ۴۳ : ۱۷-۱۸) زن كه از لحاظ آفرينش , يك انسان است و انسان ذاتا والاترين گوهر تابناك جهان خلقت است كه بالاترين جمال و آرايش , در آفرينش او منظورگرديده ... ولـى زن ايـن گوهر و جمال انسانى را در خود فراموش كرده , به آرايش خودمى پردازد و جمال و كـمـال خـود را در زنـدگى صرفا در زر و زيور مى بيند و برهمين پايه ناهموار رشد و نمو خود را استوار مى نمايد. و از طـرف ديـگـر, مقاومت او در مقابل ناهمواريهاى زندگى ضعيف بوده و درمقابل پيشامدها و ناگواريها, صبر و حوصله به خرج نمى دهد و متانت وبردبارى خود را فرومى نهد. و همين ناگواريهاى روحى و دگرگونى اندرون , موجب مى شود تا نتواند آنچه را كه در دل دارد به خوبى آشكار سازد و تقريبا انديشه خود را كه لازمه متانت و بردبارى است , از دست مى دهد. ايـنـگونه وصف , كه در قرآن از زن شده است فاقد جنبه بردبارى و انديشه متعال است كه در مقام قضاوت , مخصوصا در پيچاپيچ مسائل قضائى ,ضرورت دارد. لذا اين آيه كريمه از محكمترين دلائل بر عدم شايستگى زن در امر قضاوت مى باشد.
۲ - فقها عموما در اين زمينه به روايتى استناد جسته اند كه از پيغمبر اكرم (ص ) نقل شده و تقريبا در تمامى كتب حديث و تاريخ آن را آورده اند: مـوقعى كه به پيغمبر اكرم (ص ) خبر رسيد, كه پوراندخت دخترخسروپرويز بر تخت شاهى تكيه زده , فرمود: لـن يـفـلح قوم وليتهم امراه يا لا يفلح قوم ولو امرهم امراه يا اسندوا امرهم الى امراه ((۱۶))
يا تـعـابـيـرى از اين قبيل كه حكايت از آن دارد كه واگذارى هرگونه منصب رسمى در تشكيلات ادارى - سـيـاسـى به زنان مايه رستگارى نيست . يعنى زنان , شايستگى چنين مقام و منصبهايى را ندارند.
۳ - در وصـايـاى مـفصلى كه پيغمبر اكرم (ص ) به على (ع ) فرموده و مرحوم صدوق آن را در آخر كتاب من لا يحضره الفقيه آورده , چنين آمده : يـا عـلـى , لـيس على النسا جمعه ولا جماعه - الى قوله - ولا تولى القضا... ((۱۷))
. يعنى متصدى منصب قضاوت نگردد.
۴ - و نـيـز مرحوم صدوق در كتاب خصال , از امام ابى جعفر باقر (ع ) روايت كرده كه فرموده : ولا تـولى المراه القضا ولا تولى الاماره ((۱۸))
زن , متصدى منصب قضاوت و هيچگونه منصب رسمى نگردد.
۵ - در صحيحه ابى خديجه (سالم بن محرم جمال ) آمده : ولكن انظروا الى رجل منكم , يعلم شيئا من قضايانا, فاجعلوه بينكم , فانى قد جعلته قاضيا... ((۱۹))
. و در حـديـث ديـگـر نيز از ابى خديجه : اجعلو بينكم رجلا قد عرف حلالناوحرامنا فانى قد جعلته عـليكم قاضيا... ((۲۰))
كه حضرت استاد (قدس سره ) و نيز صاحب جواهر (ره ) و ديگران استظهار نـمـوده انـد كـه يـاد كـردن عـنـوان جـل از روى عـنـايت بوده است . صاحب جواهر مى فرمايد: وبان المنساق من نصوص النصب غيرها, بل فى بعضها التصريح بالرجل . سپس اضافه مى فرمايد: قضاوت , منصبى است كه مناسب شان زنان نيست ,زيرا نشستن با مردان و صدا را بلند كردن در ميان آنان , براى ايشان شايسته نباشد. در پايان مى گويد: ولااقل من الشك والاصل عدم الاذن ((۲۱))
برگرفته از: مرکزجهانی اطلاع رسانی آل البيت
Monday, June 02, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment