به نظر آمد كه باغ است، رفتيم ديديم قبرستان است!
روز ششم ربيع الثاني ـ بعداز ناهار سفراي خارجي آمدند حضور. ايلچي فرانسه نيامده بود چون مسيو طير استعفا كرده، اختيارنامه نداشته است. بعد رفتيم به اطاق ديگر، سفرا را يكي يكي احوال پرسي كردم. بعد پرنس بيزمارك آمد. خيلي با او صحبت شد. بعد مارشال رون وزير جنگ و بعد مارشال ملك آمده قدري صحبت شد. برخاسته تغيير لباس داده سوار كالسكه شده رفتيم به باغ وحش. امروز هم روز عيد فرنگيان بود. جميع اهل شهر در حركت بودند. جمعيت زياد كالسكه بسيار در راه و طرفين راه بود. موزيكان هم در باغ مي زدند. بعد تك تك قفس هاي بزرگ خود ديده شد كه هر نوع حيواني را در قفس علي حده گذاشته بودند. انواع مرغ هاي شكاري از قراقوش و كوندور كه مرغ شكاري معروف بزرگي است و از ينكي دنيا مي آورند. يك جفت از آن بود. حيوان غريبي است. رنگ سياه تيره اي دارد. بسيار مرغ مهيبي است اما چنگالش مثل قراقوش تيز نيست. آنچه اشكالي كه در كتابها ديده بودم در اينجا زنده ديدم. مايل بودم مدتي تماشاي شير را بكنم ولي از هجوم مردم تماشاچي ممكن نبود. هر نوع حيواني كه در هر اقليم بوده از آنجا جمع نموده اند. در كمال نظافت و پاكيزگي خوراك هريك را مي دهند. اسم رئيس اين باغ وحش كه مرد فاضل عالي است حكيم بودينوس است. بعد برگشتيم به منزل. بعد از دقيقه اي چند كالسكه حاضر كردند. در بعضي كوچه هاي شهر گردش كرديم. يك جايي به نظر آمد كه باغ است. پياده شده رفتيم، ديديم قبرستان است. اما با صفا بود. زن هاي دايه با اطفال كوچك خيلي بودند.
دور ما جمع شدند. بعد سوار شده رفتيم به ميداني مدور رسيديم كه دور آن عمارت و در وسط باغچه هاي خوب داشت. پياده شديم قدري هم آنجا گشتيم بعد سوار شده آمديم منزل. مهماندار ما كه ژنرال بوين است، مهماندار ناپلئون هم بوده است. در ايام اسيري و حبس مهماندار سلطان روم در پروس.
سفرناصرالدين شاه قاجار به فرنگستان
Wednesday, June 25, 2003
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment