انترناسيوناليسم ايرانی
ما ايرانی ها صبح در تهران از خواب بيدار می شويم. محل شرکت تجاری و مرکزخريدمان در دبی است. استعدادمان در تهران کشف شده ، اما نبوغ مان در اروپا شکوفا می شود. برای تحصيل به فرانسه يا لندن می رويم، اما چون از کار در اروپا خوش مان نمی آيد، در ايالات متحده آمريکا کار می کنيم. و هر وقت بيکار شديم برای گرفتن حقوق بيکاری به اروپای مرکزی می رويم.
برنامه های تلويزيونی مان از لس آنجلس پخش و در خرم آباد دريافت می شود. فيلم های مان را در بيابان های ايران می سازيم. اما در ونيز و پاريس و برلين آنها را نمايش می دهيم و از آنجا جايزه فيلمسازی می گيريم.
در کلن طرفدار جمهوری و در تهران طرفدار سلطنت هستيم، مهم ترين مقالات سياسی مان در اوين نوشته می شود، اما در پاريس خوانده می شود. از واشنگتن نامزد انتخابات می شويم، اما صلاحيت مان در تهران رد می شود، بنابراين در برلين انتخابات را تحريم می کنيم و در لندن تصميم می گيريم رفراندوم برگزار کنيم. در هلند عضو پارلمان و در اسرائيل رييس جمهور می شويم. در تهران با حکومت مخالفت می کنيم، در عراق با حکومت می جنگيم، اما در لبنان از حکومت دفاع می کنيم.
در تهران کنسرت موسيقی راک برگزار می کنيم، اما در فرانکفورت کنسرت موسيقی سنتی مان با استقبال آلمانی ها روبرو می شود، در آنکارا در کنسرت موسيقی پاپ ايرانی شرکت می کنيم، اما در آنتاليا می رقصيم. در کانادا برنده مسابقه ملکه زيبايی می شويم. حقوق زنان مان در مشهد نقض می شود، اما در سوئد از حقوق زنان دفاع می کنيم.
وليعهدمان در آمريکاست، ملکه مان در يکی از شهرهای فرانسه زندگی می کند، رئيس جمهورسابق مان در پاريس زندگی می کنند، رئيس قوه قضائيه مان متولد عراق است، در عوض نخست وزير عراق سالها در ايران زندگی می کرد و رئيس جمهور اسرائيل متولد ايران است. در ايران زندگی می کنيم، در ترکيه تفريح می کنيم، در آمريکا پولدار می شويم و برای مرگ به ايران برمی گرديم.
ابراهیم نبوی در بیبیسی