Friday, September 09, 2005

پیکره اول، جمعه سیاه

۱۷شهريور ۱۳۵۷ روز گرمی بود. از سر صبح زمزمه گردهمايی بزرگی در ميدان زاله به گوش می رسيد. مردم از گوشه کنار شهر وبويزه مناطق جنوبی و مرکزی، از نازی آباد و اميريه ودروازه دولاب وميدان شوش گروه گروه راهی ميدان زاله بودند.



کابينه آموزگار پس از فاجعه سينما رکس آبادان سقوط کرده بود وشريف امامی با عنوان دولت آشتی ملی از مجلس شورای ملی رأی اعتماد گرفته بود. صفوف مردم پر از نوجوانانی بود که سر، گرم شور انقلابی داشتند. محمد رضا شاه پهلوی که حمايت دولت ايالات متحده با رياست جمهوری جيمی کارتر را از دست داده بود سرگردان و متشنج بود. سه لشگر نيروی زمينی ارتش در تهران جولان می دادند. شور انقلابی اما در سر مردم غوغا ميکرد.

ميدان ژاله از حضور مردم لبريز بود. ارتشيان به نظاره با تفگهای ژ۳ در دست. دستور به متفرق کردن مردم بود. به هر بها. شعارهای مردم در ميدان تيزتر ميشد. «مرگ بر شاه» و پس از آن« برادر ارتشی چرا برادر کشی؟» تفنگها اما، نشانه رفته بودند مردم را. به دستوری ماشه ها کشيده شدند. صدای گلوله شعارها را مغلوب کرد و مردم به خون گشتند. به روايتی ۵۰۰۰ و به روايتی ديگر نزديک به ۳۰۰۰ نفر کشته شدند. اينروز در تاريخ سياسی ايران «جمعه سياه» نام گرفت.

از ۱۹ شهريور مقررات حکومت نظامی در تهران حاکم بود. ازهاری فرمانده حکومت نظامی، افسار قدرت را به دست گرفت و چرخه سقوط محمد رضا شاه شتاب تندتری برداشت. جمعه سياه از ننگين ترين فجايع عصر پهلوی بود. به اين اميد که نظاير چنين حوادثی هرگز تاريخ ما را نيالويد.

1 comment:

Anonymous said...

می گن که اونروز هزاران نفر کشته شدند
اما من شنیدم همش 250 نفر بوده
شما خبر داری
راستی چرا دیگه اینقدر دیر اپ می کنی