ملیگرایی داغ ایرانی جنگخواه است
سیاحتنامه جابجا شده است. آدرس تازه سیاحتنامه این است: http://mirza.rezai.net
مطلب را با اظهارات درخشان آقای اسماعیل نوریاعلا در پایگاه گویا اغاز میکنم:
يا اصلاً تفاوت صدام با فرماندهان لشگر اسلامی که به ايران تاختند و فرمان قتل عام مقاومت کنندگان، برده ساختن مردان تسليم شده، و به کنيزی گرفتن و همخوابگی به عنف با زنان و دختران ايرانی را صادر کردند در چيست؟ چرا آنها که اکنون کشورمان را «ايران اسلامی» می نامند فراموش می کنند که اين اسلام (به خوب و بدش کاری ندارم) با آفرينش هزاران حلبچه در سراسر ايران بر کشورمان تحميل شد و ما، تا اين روايت تاريخی را پنهان می کنيم، همگی مان، در صادقانه ترين دعاها و نيايش هامان به درگاه قاصم الجبارين، به ستايش صدام و صداميت نشسته ايم؟ مگر قتل عام چهل هزار از مردم فارس که در پی مرگ عثمان و به خلافت رسيدن علی بن ابيطالب سر به نافرمانی برداشته بودند خيلی از جنايات صدام کمتر است؟ صدام سنتی را ادامه داد که از عهد آشور بانيپال بر خاک موطن او شکل گرفته بود و عاقبت در خلافت اسلامی رسميتی الهی يافت؟ آيا براستی بايد قبول کرد که با مرگ صدام اين سنت بهشتی هم به پايان خود رسيده است؟
پس از اعدام صدام حسین موضعگیریهای سیاستمداران ایرانی عملا راه را برای توطئه نوی جنگافروزان گشود. با دامنزدن به اختلاف شیعه و سنی عملا آب به آسیاب آلسعود و بلیر ریخته شد و پی جنگ میان شیعه وسنی گذاشته شد. حال نوبت روشنفکران ینگهدنیا نشین است تا خرده موانع این جنگ رابزدایند و بر آتش اختلاف، سوخت روان ریزند. ایرانیان هنوز گلایه شکستی -که به رای من شکست نبود- را میکنند که هزاروچهارصد سال پیش رخ داده. در بلندای این سدهها کشور دیگری شکل کرفته، ایرانی که نه پارس است و نه ساسانی. پذیرش این حقیقت برای بسیاری دشوار است. علت نه میهنپرستی حضرات که سومجهانی ایشان است. فخر خویش در بیچارهگی دیگران خواهند و خوانند. و نان به نرخ دیروز خورند.
در درازای این سدهها ایرانی مُهر خویش بر فلات و شبهجزیره نهاده و از فلات و شبهجزیره رنگ گرفته. این رنگدیدهگی و رنگدادهگی ایران را بزرگ و زیبا کرده. هر رای دیگری که بنا را بر سنت خونریزی همسایگان گذارد، خود در پی خونریزی است. آقای نوریاعلا در پس واژههای شبه میهنپرستانه خود چهره زشت جنگ را پنهان میکند.
No comments:
Post a Comment