Sunday, March 31, 2002

راديو آزادی بحثی را در سه بخش اغاز کرده باعنوان: «جمهورى اسلامى و قانون اساسى: بحران دمکراسى در ايران» اين مجموعه جالب توجه را ميتوان در سه بخش از تارنمای راديو آزادی شنيد.

دراين روزها که دولت اسراييل به رهبری جنايتکار جنگی شارون بار ديگه به کشتارمردم فلسطين و اشغال روی آورده. جای تاسفه که برخی از دوستان دليل اين ددمنشی اسراييل رو واکنش ملت بيچاره فلسطين ميدونند. قصد من دفاع از عمليات انتحاری نيست. حرف از يک ميليون پناهنده فلسطينی تنها در اردوگاههای کشورهای همسايه نظير لبنان و اردن است و ملتی که به دفعات مورد تحقير و کشتار های دسته جمعی از سوی رژيم صهيونيستی اسراييل قرار گرفته. دوستان اگر به کشتن زن و بچه‌ی بدبخت مردم، اشاره ميکنند توجه داشته باشند که تنها در درگيری های اخير تعداد کشده شده گان فلسطينی۱۱۵۰ در برا بر ۶۵ اسراييلی بوده است. هنوز ۷۵٪ اراضی اشغالی فلسطين و ۳ کشور عربی ديگر باز پس داده نشده است. وآخرين نکته اينکه جنايات اسراييل بر غير نظامی ها بمراتب بيشتر از فلسطينی ها ميباشد. هنوز دنيا کشتارعمد کودکان و نوجوانان فلسطينی را از خاطر نبرده.


Saturday, March 30, 2002

امروز اولين روز درست بهاری بود. گرمای هوا ۱۶ درجه سانتيگراد و آسمون پاکيزه و روشن. رفتم به قدم زنی. کنار ساحل قوها نون گدايی ميکردن. چندتايی عکس گرفتم. يکی از عکسها چهره يه قو رو از نزديک نشون ميده که با تلقی معمول رمانتيک ما از قو کمی تفاوت داره.



داوری با بينندها.

Friday, March 29, 2002

بيلي وايلدر، کارگردان برجسته و برنده جايزه اسکار در سن نودوپنج سالگي در لوس آنجلس درگذشت. وايلدر در بيش از پنجاه سال فعاليت حرفه اي خود، سناريونويسي، کارگرداني و تهيه و توليد بيش از پنجاه فيلم را انجام داد و شش بار جايزه اسکار رابرد. شهرت او بخاطر خلق فيلم هايي بود که جنبه تاريک زندگي امريکايي را نشان مي داد، هرچند که بعضي از بزرگ ترين کمدي هاي هاليوود را نيز ساخت. از جمله فيلم هاي کلاسيک او، سانسيت بلوار است که زندگي يک هنرپيشه سابق و معروف فيلم هاي صامت را تصوير مي کند و فيلم بعضي ها داغش را دوست دارند، درباره دو مرد که براي فرار از دست گانگستر هايي که مي خواهند آنها را بکشند، به لباس زنان در مي آيند. بيلي وايلدر متولد اطريش بود و در ابتداي قرن بيستم براي سينماي آلمان سناريو مي نوشت. در سال هزار و نهصد وسي چهار، پس از به قدرت رسيدن هيتلر از آلمان گريخت و به آمريکارفت.


Thursday, March 28, 2002

مصاحبه بهرام بيضايی را در بنيان بخوانيد.

Wednesday, March 27, 2002

ناصر تقوايی کارگردان قديمی سينمای ايران بعد از سالها سکوت دوباره فيلم ميسازد.

سابقه قمه زنى، يکى از دلخراش ترين انواع سوگوارى ها
قمه زنى در شهر قم، سابقه اى طولانى ندارد، اگرچه در برخى شهرهاى ايران جسته و گريخته سنتى جاافتاده تر به شمار مى آيد. قمه زنى به عنوان يکى از شيوه هاى عزادارى براى امام سوم شيعيان، همراه زنجيرکوبى بر تن با زنجيرهاى تيغ دار، يکى از دل خراش ترين انواع سوگوارى هاست که برخى مومنان در ايام محرم انجام مى دهند و معتقدند که زخم هاى ناشى از آن به معجزه امام حسين، به سرعت بهبود مى يابد. کسانى که به ريشه هاى دينى اين آيين باور دارند، کار خود را به عمل حضرت زينب، خواهر امام حسين مستند مى کند و مى گويند که وى پس از کشته شدن برادر خود، سرش را به چوب محمل کوفت و اين کار وى سرمشق پاره اى پيروانش براى قمه زنى شد، گرچه تاريخ نگاران اين موضوع را کاملا تاييد نمى کنند.
گروه هاى قمه زن در قم، به شکل گسترده پس از انقلاب به وجود آمدند. اين گروه ها که در هيات عزادارى کربلايى هاى مقيم قم متمرکز شده بودند، از برخى پاکستانى ها و کربلايى هاى هوادار آيت الله سيد محمد شيرازى که چند ماه پيش درگذشت، تشکيل مى شدند. محل اصلى قمه زنى آنها خيابان چهارمردان، نزديک حرم حضرت معصومه بود که صبح عاشورا با جوى بزرگى از خون آغشته مى شد. مردم قم، بيش از آن که در قمه زنى مشارکت کنند، تماشاگر آن بودند و حتى اين موضوع اختلافى را ميان هيات هاى مذهبى و به ويژه نجفى هاى مقيم قم برانگيخته بود و مشروعيت آن هميشه زير سئوال بوده است. قمه زنى اين هيات از آغاز با بحث و جدال آنها و گاه توافقشان با نيروى انتظامى قم صورت مى گرفت، اما در سال هاى اخير و پس از ممنوع شدن رسمى قمه زنى از سوى رهبر جمهورى اسلامى، شکل مخفى به خود گرفته بود. سخنان صريح آيت الله خامنه اى، ممنوعيت قمه زنى را از يک دستور انتظامى به يک محدوديت سياسى بدل کرد و با توجه به اين که هيات کربلايى ها وابسته به آيت الله شيرازى بود و او نيز از مخالفان جمهورى اسلامى به شمار مى رفت، برگزارى مخفيانه اين آيين، به عملى مذهبى سياسى تغيير ماهيت داد.
حتى در بسيارى از شهرهايى که قبلا قمه زنى اجرا مى شده، اکنون نيز کم و بيش مخفيانه و به جاى خيابان در خانه هاى بزرگ صورت مى گيرد و البته موجى از تماشاگران معتقد يا کنجکاو را نيز به سوى خود جلب مى کند.
مهدى خلجى

Tuesday, March 26, 2002

هومن سبقتی هم به جمع نويسندگان روزنامه مترو پيوست. مترو روزنامه ای است رايگان با تيراژبالای ۵۰۰۰۰۰ که در پايتخت چندکشو اروپا پخش ميشود.

Monday, March 25, 2002

اين هم برای دوستانی که در اين ايام غم کم غم دارند! يادش بخير ايام عاشورا و شربت و قيمه. اگه دلتون برای شام غريبان و شمعهای نيمه سوخته در قوطی های سوراخ شده کنسرو تنگ شده سری به اينجا بزنيد.

۱۵۰سال پيش در روز ۱۸دي ماه سال۱۲۳۰هجري شمسي ميرزا تقي خان اميركبير ملقّب به اميرنظام سياستمدارو صدراعظم با تدبيرو ميهن پرست دوره قاجاربدستورناصرالدين شاه به قتل رسيد. اميركبيرازنوجواني دردستگاه قائم مقام رشد و تربيت يافت و بعد جزو دبيران دستگاه وزارت شد. بعد از مرگ ميرزا محمد خان زنگنه امورنظامي آذربايجان بعهده اميرگذاشته شد و به سبب كفايت و شايستگي كه دراجراي امورازخود نشان داد با روي كارآمدن ناصرالدين شاه لقب اميرنظام گرفت و به صدارت منصوب شد. اميركبيرازبزرگ مردان تاريخ ايران زمين است كه درمدت كوتاه صدرات خود منشاخدمات ارزنده‎اي براي ايران بود به طوري كه آثاراين خدمات ساليان متمادي باقي بود. اميردراموراجتماعي، اقتصادي، سياسي ونظامي اصلاحات زيربنايي انجام داد و دراين موارد لياقت و ميهن پرستي خود را آشكاركرد.



تاسيس دارالفنون ب منظور آموزش جوانان مستعد ايراني و انتشار روزنامه وقايع اتفاقيّه ازجمله اقدامات مهم فرهنگي اميربشمارمي‎روند. سرانجام دشمنان داخلي اميركه سرسپرده بيگانگان بودند موجبات قتل او را فراهم آوردند.

آغاز وگسترش راديودر ايران
آغاز بـه كار راديو در ايـران، همـزمان بـا جنگ جهاني دوم ودرگيرشدن همه كشورها درآن بود،تا سال ۱۳۲۲ اداره امـور راديـو برعهـده وزارت پست وتلـگراف بـودكه در۱۵تير مـاه همـان سـال هيـات وزيران طي تصويب نامه اي ،سازمان جامعي را به نام (اداره انتشارات وتبليغات ) تثبيت نمود ومقرركردكـه ايـن سـازمـان زيـر نظـر نـخست وزير وقـت بـه كـار اداره وتـوسعه آن بپردازد . ،استوديوئي در ساختمان اداره انتشارات وتبليغات واقع در ميدان ارك ساخته شد. تجهيزات راديو پس از خريد ووارد كردن در سال ۱۳۲۴ انتشـارات درسـال ۱۳۲۵ بـا تاسـيس وتثبيت وزارت كار اداره وتبليغات به وزارت كار سپرده شد ودر شهـريـور ۱۳۲۶ اداره راديـو دوباره بـه نخـست وزير سپرده شد. بـا تحـول برنـامه هاي راديو وگسترش شبـكه راديـوئي از تيـرمـاه ۱۳۳۹، برنـامه ها به صورت ۲۴ ساعته درآمد و از نظـركيفـي نـيـز برنامـه ها ارتقـاء پيدا كرد. درهمين سـال پـخش برنامه دوم (تهران) نيز آغاز شد ودر سال ۱۳۴۶ فرستنده راديو FM بـه مجـموعه بـرنـامه هـاي راديـوئي افـزوده شـد.
گسترش شبـكه راديـوئي كشـور از سال ۱۳۴۸ به عهـده وزارت پست وتلـگراف نهاده شد ودو سال بعد پس از ادغام راديو وتلويزيون، اين مهم در شمار مسئوليتهاي سازمان راديو وتلويزيون ملي ايران در آمد. در سال ۱۳۴۱ دولت لزوم افزايش مراكز راديوئي را در نقاط مختلف كشور وتشكيل يك شبكه نيرومند متشكل از مطبوعات، راديو، تلويزيون را احساس واقدام كرد . اين تغيير وتحولات ادامه داشته وتا كنون منجر به ايجاد هشت شبكه راديوئي ( شبكه سراسري يك، شبكه پيام، شبكه سراسري جوان، شبكه سراسري قرآن، شبكه سراسري ورزش، شبكه سراسري معارف، شبكه سزاسري فرهنگ وشبكه استان تهران ) در صداي جمهوري اسلامي ايران شده است .

يادي از نخستين دست اندر كاران راديو
از سـال ۱۳۱۷ بـا تــاسيس ســازمــان پـرورش افكار كه متشكل از پنـج كميسيون بود ( كميسيون راديو، موسيقي، نطق وخطابه، نمايشات ومطبوعات )، تهيه مقدمات برنامه هاي راديوئي ( گفت ومـوسيـقي ) بـه تدريج آغاز شد . رئيس كميسيون راديو (سرتيب امير خسروي ) وزير دارائـي وقت موظـف بـود كـه طـي شش ماه برنامه جامعه اي براي راديوتنـظيم كنند وآن را به تصويب دولت برساند. همزمان با انجام اين كا براي انتخاب گويندگان زبان فارسي راديو، مسـابقه اي در باشگاه افسران ترتيب داده شد كه ۱۶۰ نفر داوطلب در آن حضـور يـافتند وبرنــدگـان مسابقه به عنوان نخستين گويندگان فارسي راديوشناخته شدند وبه دنبال اين عمـل ۱۰ نـفر براي گـوينـدگي بـرنـامه هـاي خـارجي انتخـاب شدند . كميسيون راديوكه تهيه وتنظيم گفتارهاي تخصصي رابه عهده وزارت خانه هاگذاشته بود ازتعدادي نويسنـدگان ودانشمندان وقـت نظير( مطـيـع الــدوله حـجـازي، سعـيـد نفـيسي، مـلك الشعـراء بـهـار و رشيد يـاسمي ) دعوت كردكه جهت تهيه پاره اي برنامه هاي راديوئي مشاركت فعالانه داشته باشند .كميسيون موسيقي از نيمه دوم سال ۱۳۱۸ تمرينهاي مكرري را براي آمادگي خوانندگان ونوازندگان تنظيم كرده وباشركت آنها وتعدادي هنرمندان جوان دودستـه اركستـر ايـرانـي دستـه اول بـه رهبـري ابـو الـحسن صبا و دسته دوم بـه رهـبري مـرتضـي محـجوبـي تشكـيل شد .

نگاهي اجمالي به خدمات راديو
راديـوايـران از نخستين گـامـهـاي خـود بـه فـرهنگ ايران، مذهب اسلام، موسيقي اصيل ايراني، اخبار ايران وجهان، ورزش وآگاهيهاي عمومي، توجه بسياري داشته وبراي تداوم ارزشهاي آن وتثبيت آن در جهان و ايران تا كنون فعاليتهاي پر ثمري انجام داده است. همچنين زبان فارسي وگويشهاي رايج در ايران وجهان با توجه به امكانات ودر حد توان از قبل تا كنـون در شمـار فعـاليتهاي چشم گير راديو بوده است . توليد برنامه در راديو
توليد برنامه هاي راديوئي تـا سـال۱۳۵۰ در۱۴ استـوديو ي راديوئي، واقع در ساختمان راديو انجام مي گرفت ووزارت اطلاعات بر فراگردوسياست كـلي تهيه وپخش برنامه ها نظارت داشت . با پيوستـن دو سـازمان راديـو وتـلويزيـون بـه يكديگر،كارتوليد برنـامه هـا در همـان استـوديـوهـا ادامـه يافت اما محـل پـخش تغييركـرد وبـه مركزپـخـش بـرنـامـه هاي تـلويزيوني انتقـال يـافت. امروزه بـه جرات مي توان گفت كه مـركزتــوليـد راديــو، يـك مــركـز فـعـال پـژوهـشي، تـوليـدي، هـنري وفـرهنگـي است . راديـو تـا بحال برنـامـه هـاي مـختلفـي را ابـداع وتـنظيم كرده از جمـلـه : برنامه هاي موسيقي، برنامه هاي راديـوئي شهرستانها، پيش بيني وتدارك برنامه هاي مخصوص به مناسبت اعياد، سوگواريها، سالگردها ورويدادها، برنامه هاي علمي وتاريخي و. كه همگي در جهت استفاده بهينه براي مردم داخل وخارج از كشور تهيه وتنظيم مي گردد .

Sunday, March 24, 2002

بهار خودش رو کشون کشون به اين گوشه شمال دنيا هم رسونده.
در نزديکی خونه من کليسايي هست.



هوا آفتابی بود و من رفتم برای قدم زدن. اولين گلهای بهاری کمی زودتر از معمول هر سال کنار ديوارهای کرم کليسا سرک کشيده بودند.



چند تايی غکس گرفتم. در گوشه کليسا قبرستون کوچکی بود.



متمايز از قبرستونهای بزرگ ما. با خودم گفتم: يا عزيز زهرا

گاها به اين فکر ميکردم که"Sansibar" چطور جايی هست و چرا اين مردم افريقايی به خودشون ميگن شيرازی؟ پاسخ اين سوال رو راديو آزادی در يک سلسله برنامه ۵ قسمته ميده!



سفرى به زنگبار: نوروز در ميان شيرازى هاى زنگبار

شمارى از مردمان زنگبار خود را "شيرازى" مى نامند و عقيده دارند که اجداد آنها از ايران به آنجا کوچ کرده اند. آنها هرسال جشنى به نام "نى روز" بر پا مى کنند.زنگبار جزيره اى در ٦٠ کيلومترى دارالسلام، پايتخت تانزانيا. براى ايرانيان نام زنگبار هنگامى مطرح شد که حزب "آفرو شيرازى" فعاليت سياسى خود را شروع کرد.

با سلام و تهنيت روز نويی ديگر، اين حقير نيز به مصيبت ميرزايی وب لاگ مفتخر گرديد. شکر بي پايان بد هودر را که اين در بر ما گشود.که درگشوده در اين ايام چونان شلغم خام نشود يافت به وفور.

Thursday, March 21, 2002

از حضرت شمس الواعظين هم با بت وعظ اين شب جمعه تشکر ميکنم که ما را از مصايب ساحت مقدس وبلاک نويسی مطلع فرمودند. الهي ما را از شر با لا و پايين تن خويش مصون بدار.
آمين

اينهم آخرين پديده فرنگستان. برگزيده از نمايشگاه سی بيت درهانوفر آلمان!

Wednesday, March 20, 2002

به بهانه پنجاه ويکمين سالگرد ملی شدن صنعت نفت ايران توجه دوستان رو به يک پيام و يک سخنرانی از دکتر محمد مصدق جلب می کنم.
سخنرانی در مجلس شورای ملی ۱۳۳۲
بخش ۱ | بخش ۲
پيام به مردم پس از ملي شدن صنعت نفت ۱۳۳۲
۵۶ کيلوبايت | ۲۵۶ کيلوبايت




Sunday, March 17, 2002

بررسى موزه ويتنى از دو سال هنر پيشتاز در آمريکا: بى ينال ٢٠٠٢

امروز در مجله نيويورک، نگاهى به آخرين دستاورهاى هنر پيشتاز در مجموعه خيره کننده و عظيمى که از هفته گذشته در نيويورک در بى ينال موزه ويتنى به نمايش در آمد. با نام هاى جديد و هنرمندان جوان تر، به تدريج وسايل بيانى امروزى جاى نقاشى را مى گيرند. نمايش آثار هنرمندان از ويديو و عکس و کار با مفاهيم و نمايش زنده گرفته تا هنر الکترونيک، هنر اينترنتى، هنر مفهومى و چيدمان به تدريج سهمى بيشتر از نقاشى و رنگ و بوم در هنر امروز مى يابندو نقاشان معاصر به حاشيه رانده مى شوند. کوشش نسل تازه از هنرمندان براى يافتن مفهومى امروزى از هنر، امروز در مجله نيويورک

از جمعه پيش هرشب هفته گذشته در موزه ويتنى Whitney Museum of American Art شب افتتاح بود. بى ينال يا نمايشگاه دو سال يکبارى که موزه ويتنى برگزار مى کند، در شب هاى نخست خود که به هزاران تماشاگر دعوتى اختصاص دارد، پيام تازه اى در باره موقعيت هنر در آمريکا مى دهد که بلافاصله توسط آن چندهزار نفرى که شب هاى اول بى ينال را ديده اند در شهر پخش مى شود و در محافل هنرى و فرهنگى همه جا صحبت از بى ينال است و ميدان در دست کسى است که زودتر از ديگران اين ملغمه حييرت انگيز از انواع خلاقيت هاى هنرى را ديده است.

بى ينالى که مدعى نشان دادن مقطع هنر معاصر و پيشتاز در آمريکا است معمولا عده بسيارى را خوش نمى آيد. بيشتر منتقدان اصلى بى ينال ويتنى هنرمندان تثبيت شده و مشهور يا نيمه مشهورى هستند که با ديدن آثارى که ويتنى از تحقيق خود در هنر آمريکا عرضه کرده است، متوجه مى شوند که نسبت به متن پيشتاز و مطرح هنر، در حاشيه قرار گرفته اند. هر سال بر اين منتقدان به نوعى اضافه مى شود زيرا هر دوسال يکبار دسته اى که بى ينال قبلى آنها را با انتخاب خود مطرح کرده بود، خود را فراموش شده و تماشاگر کنارگود ايستاده چهره هاى تازه مى بينند.

بى ينال ويتنى بعد از اين انتقاد ها بود که در دهه ١٩٩٠ هر دو سال يکبار توسط کميته اى سه يا چهارنفره از کارشناسان هنر معاصر انتخاب مى شد که لزوما هنرشناسان موزه ويتنى نبودند. از حاصل کار هر بار به علت نداشتن انسجام و پيام خاص که معمولا نتيجه کارهاى کميته اى است، انتقاد مى شد. امسال اما اين انتقاد به نمايشگاه بى ينال ويتنى وارد نيست زيرا اين بار تمام اين نمايشگاه که چهارطبقه موزه ويتنى و طبقه زيرزمين و راهرو ها را پر مى کند، حاصل بينش و انتخاب يک هنرشناس جوان است به نام آقاى Larry Rinder لرى ريندر ٤٠ صاله که هنرشناس هنرمعاصر "چيف کيوريتر" Chief Curator of Contemporary Art موزه ويتنى است که در بى ينال هاى سال هاى قبل مشاور بود و خود او مى گويد هيچکدام از هنرمندانى که انتخاب کرد به بى ينال راه ندادند. اما يکى از شش هنرشناس که بى ينال سال ٢٠٠٠ را انتخاب کرده بودند، آقاى لرى ريندر بود. کار برگزارى بى ينال انرژى و شوق کشف مى طلبد و کار سختى است. براى انتخاب ١١٣ هنرمندى که سرانجام به بى ينال امسال راه پيدا کردند آقاى ريندر در دو سال گذشته ماهى سه هفته در سفر بود و در پسکوچه هاى شيکاگو يا دشت هاى تگزاس در استوديوى هنرمندان يا گالرى هاى پيشتاز در تالار هاى بزرگ محلات صنعتى قديمى مشغول ديدن کار هنرمندان بود. خود او مى گويد کار بيشتر از ۵٠٠ هنرمند را در اين مدت بررسى کرده است و از نزديک با آنها آشنا شده است. مشکل برگزارى بى ينال فقط انتخاب هنرمندان نيست بلکه جا دادن انتخاب شدگان در تالارهاى موزه است به خصوص که هنرمندان امروزى تمام يک گالرى عظيم را براى يک چيدمان مى خواهند يا از موزه مى خواهند اطاقک هاى تاريک براى هنر آنها ساخته شود که تعدادشان امسال کم نبود. هنرمند مى خواهد با بردن تماشاگر به درون يک اطاقک تاريک، تمام حواس او را متوجه ويديو يا چيدمان نورى يا الکترونيک خود بکند.

شب افتتاح بى ينال، از حمله ميهمانان غيرعادى، بايد از شهردار ميلياردر نيويورک آقاى بلومبرگ اسم برد و نويسنده انگليسى هندى تبار، آقاى سلمان رشدى و آقاى ديويد برن، خواننده گروه راک تاکينک هدز که نقاش هم هست و هنرپيشه سينما آقاى دنيس هاپر که يک فيلم کوتاه هم در قسمت ويديو از او نمايش مى دهند.

اولين اثر اين نمايشگاه بازى نورى است که کار اروين ردل هنرمند نيويورکى است که با شبکه نورها مثل تورى از نور موزه را در خود گرفته بود. اثر ديگرى که در بدو ورود تماشاگران را خيره مى کرد هنرمند اهل بروکلين نيويورک خانم کارين کامپبل بود که جلوى آسانسور به تماشاگران خوش آمد مى گفت در حاليکه چشم هايش تمام مدت بسته بود و دو تا چشم درشت غيرعادى روى پلک هاى بسته خود نقاشى کرده بود که به چهره او حالت ملکه هاى مصرى را مى داد.

در يک گشت سريع در گالرى هاى موزه به نظر مى رسد که بى ينال امسال بيشتر به چيدمان هاى بزرگ اختصاص دارد و هنرمندان ويدئو که آثار خود را در اطاقهاى تاريک روى پرده ها انداخته بودند و با موسيقى و صداهاى ديگر تماشاگر را در فضاى سه بعدى قابل لمس قرار مى دادند. اما مجسمه هاى ديدنى هم کم نبود. از جمله چيدمانى با الهام از شعارنويسى يا گرافيتى روى ديوارها از آخرين آثار هنرمند هنر خيابانى اهل سانفرانسيسکو خانم ماگارت کيلگالن که سال گذشته از دنيا رفت. اين چيدمان را عينا با همه خرده ريزها از يک نمايشگاه در فيلادلفيا به موزه ويتنى منتقل کرده بودند. در راه پله موزه که معمولا هنرمندان پروژه هاى مخصوص برايش درست مى کنند، کارى با الوارهاى رنگ شده چوب و نقاشى هاى کميک روى ديوار ها جلب نظر مى کرد از آقاى کريس جانسون. اثر خيره کننده ديگر تصويرى با زاويه غيرعادى از يک باجه تلفن بود از رابرت لازارينى که به آويخته شدن بر ديوار به حالت مورب در وسط يکى از گالرى هاى موزه معلق بود. چيدمان و مجسمه سازى جالب ديگر به نام ارکستر راک يا بند از کريسيتيان مارکلى بود که وسايل يک گروه راک را روى صحنه نشان مى داد در حاليکه ابزار موسيقى به طرز عجيب و رويايى کش و قوس آمده بود. خيلى از هنرمندان برگزيده ويتنى امسال با عکس کار مى کنند. در اين ميان عکس عظيمى از جسد مردى لاغراندام که لباس گلدار زيبايى بر تن داشت بيش از ديگر عکس ها به خاطر مى ماند مخصوصا وقتى به ياد آوريم که اين عکس را اى اى برانسون از دوست و همکار خود فليکس پارتز گرفته است و به فاصله چند لحطه بعد از آن گرفته شده بود که فليکس پارتز در اثر بيمارى ايدز جان داد. برانسون زير عکس نوشته است مرده ها درميان ما راه مى روند و با آنها در شهر خيال هم خانه هستيم.

اثارى که در بى ينال ويتنى عرضه شده اند، به خاطر تازگى به بيننده لذت کشف مى دهندو شايد براى همين است که روزانه ٣ هزار نفر طى ماه جارى از اين نمايشگاه ديدن خواهند کرد.

بهنام ناطقى (مجله نيويورک)

اعترافات زير شکنجه از ديد يک محقق تاريخ معاصر

امروز در مجله نيويورک، در حاشيه محاکمه سيامک پورزند، روزنامه نگار کهنه کار، که با استناد به اعترافاتى که در بازداشتگاه از او گرفته شده است تحت محاکمه قرار دارد، نگاهى به کتاب تحقيقى اعتراف زير شکنجه از استاد علوم سياسى دانشگاه باروک نيويورک آقاى پروفسور يرواند آبراهيميان که در آن انگيزه حکومت هاى تماميت گرا در استفاده نمايشى از اعترافاتى که زير شکنجه و فشار زوحى از دستگير شدگان گرفته مى شود، بررسى شده است. تبليغ اعترافات اجبارى، امروز در مجله نيويورک.


بهنام ناطقى (راديوآزادى): بستگان و آشنايان سيامک پورزند و همچنين سازمان هاى هوادار حقوق بشر، نظير ديده بان حقوق بشر و عفو بين المللى "اعترافات" نقل شده از سيامک پورزند، روزنامه نگار ٧١ ساله ناشى از فشارهاى روحى دانستند که چهارماه بازداشت انفرادى براى وى به وجود آورده است. على افشارى، يک عضو شوراى مرکزى تشکل دانشجويى دفتر وحدت ماه گذشته اعترافات تلويزيونى خود را ناشى از فشارهاى روحى دوران بازداشت خود دانست. اعترافات زير شکنجه، موضوع يک کتاب تحقيقى ابتکارى است از استاد علوم سياسى دانشگاه باروک نيويورک، پروفسور يرواند آبراهميان که در آن هم به سوابق تاريخى اعتراف زير شکنجه در جهان معاصر پرداخته است و هم نمونه هايى برجسته از اين نوع اعترافات در تاريخ معاصر ايران را بر مى شمرد. آقاى يرواند آبراهيميان، در مصاحبه با بخش فارسى راديواروپاى آزاد، راديوآزادى در باره کتاب خود گفت:

پروفسور يرواند آبراهميميان، استاد دانشگاه باروک نيويورک: تز کتاب در باره اعترافات با شکنجه است که در انگليسى مى شود Tortured Confession ولى در انگليسى دو معنى دارد ولى در فارسى معنى آن همان اعترافات زير شکنجه است. تز کتاب اين است که جوامع مثل ايران مثل جامعه چين در زمان مائوتسه تونگ و جامعه شوروى در زمان استالين، و حتى در جامعه اروپا زمان "تفتيش عقايد" (قرون وسطى) اعترافات براى رژيم مفيد بود. سئوال من اين است که براى چه مفيد بود و چه زمانى اينگونه نمايش ها براى رژيم لازم است و فايده از اين نمايش ها چيست.

آقاى پروفسور آبراهيميان در تهران متولد شده است ولى در ده سالگى همراه با خانواده خود به آمريکا مسافرت کرد. آقاى آبراهميميان به من گفت که فارسى را به کلى فراموش کرده بود ولى مجبور شد در دانشگاه براى تحقيقاتى که انجام مى دهد، فارسى را از نو بياموزد. آقاى ابراهيميان در باره کتاب اعترافات زير شکنجه که از طرف انتشاراتى دانشگاه کاليفرنيا University of California Press منتشر شده است، گفت:

پروفسور يرواند آبراهيميان: اولين قسمت در باره همه ديگر جاهاست که شکنجه و اعترافات در آنها هست. ولى اين قسمت تئورى است. اصل کتاب در باره ايران است. در باره ايران از خاطرات زندان، از زمان رضا شاه، محمدرضاشاه و بعدا در زمان جمهورى اسلامى. آنچه در ايران داوطلبانه توصيف مى شود و نمونه هاى متعدد آن را در ٢٠ سال اخير ديده ايم، با اعترافات مشابهى مقايسه کرد که در زمان مائوتسه تونگ در چين کمونيست به نمايش گذاشته مى شد و يادآور شد که اين نوع اعتراافات در ايران که اخيرا نمونه اى از آن در جمهورى اسلامى پخش شد و اعترافات مشابه آن نظير اعترافات دانشجويان و فعالان سياسى در رابطه با تظاهرات تيرماه با استفاده از رسانه هاى فراگير مثل تلويزيون پوشش گسترده اى در کشور پيدا مى کند. آقاى پروفسور ابراهيميان گفت:

پروفسور يرواند آبراهيميان: دادگاه هاى پيش، چند سال پيش، خود دادستان گفت اگر اطلاعات بدهيد به بيگانه اين خودش جاسوسى است. اطلاعات در باره چى است؟ اگر اطلاعات در باره هوا هست، اينهم خود جاسوسى است و ما تصميم مى گيريم که چه چيزى جاسوسى است.

بهنام ناطقى: اعترافات زير شکنجه و بهره بردارى سياسى از اين نوع اعترافات در تاريخ معاصر در روسيه شوروى و در دوران استالين باب شد. آقاى پروفسور ابراهيميان اشاره کرد که نظام هاى حکومتى تماميت گرا هرچه بيشتر احساس ضعف کنند و خود را در مخاطره ببينند بيشتر به برگزارى نمايش اعترافات متوسل مى شوند. آقاى ابراهيميان گفت در ٢٠ سال اخير شاهد اعترافات انواع فعالين سياسى در ايران بوده ايم. از معروف ترين نمونه ها، آقاى ابراهيميان اعترافات احسان طبرى يکى از متفکران سياسى حزب توده را مثال آورد که مدعى شد با مطالعه آثار يک روحانى شيعه به نام آيت الله مطهرى از ماترياليسم و مارکسيسم رويگردان شده و به اسلام روى آورده است. ده ها تن از فعالان سياسى ديگر، از چريکهاى فدايى گرفته تا مجاهدين و سلطنت طلبان و روشنفکران در مقطع هاى مختلف در برابر دورين به اعترافاتى دست زدند که در شرايط عادى از آنها انتظار نمى رفت. رژيم ها از برگزارى نمايش اعترافات چه انگيزه هايى دارند؟

يرواند ابراهيميان: انگيزه اين است که براى مردم، جمعيت اين پروپاگاند است هم به نفع رژيم و هم بر صد مخالفين رژيم. براى رژيم انگيزه اين است که اين اعترافات را هم لازم دارد براى کمک به رژيم و هم ضد پراپگند مخالفين رژيم. ولى همه جا اينطور مفيد نيست. اين شوها کمک مى کند به رژيم وقتى که در آن کشور مردم هم فکر کنند که يک توطئه اى هست ضد رژيم. ضد حکومت. ضد مردم. ضد امت. مردم نمى فهمند چه لازم است براى گرفتن اين اطلاعات.

What I mean is that the viewing public does not know what process was used to get the confession and what torture was used in getting the confessions.

يعنى به چه روشى در زير شکنجه اين اعترافات را بيرون آوردند.

بهنام ناطقى: در بررسى تاريخى که شما کرديد به چه چيزهاى مهمى در اين کتاب اشاره مى کنيد؟ وقايعى که ما به ياد مى آوريم.

What are the historical exmples that you give in the book؟

دکتر يرواند ابراهيميان: خوب از ايران، اعترافات از رهبران حزب توده، پيکار، مجاهدين، خود خمينيست ها مثل حجت الاسلام مهدى هاشمى. پيش از اين انقلاب در زمان شاه اين اعترافات بود از چند روشنفکر آن زمان.

بهنام ناطقى: آقاى ابراهيميان در اين قسمت از مصاحبه با راديواروپاى آزاد راديوآزادى گفت مردم نمى دانند از چه روشى براى گرفتن اعترافات استفاده شده و موضوع اينکه در گرفتن اعترافات از شکنجه استفاده شده است، از نظر مردم پنهان مى ماند. آقاى پروفسور يرواند ابراهيميان اشاره کرد که گاهى شخص اعتراف کننده با استفاده از غفلت يا کم دانشى اعتراف گيرندگان مواردى را در اعتراف خود مى گنجاند که بعد از تحقيق ساختگى بودن اين اعترافات بر اهل نظر آشکار مى شود. مثلا نام بردن از ساختمان ها يا محل هايى که وجود خارجى ندارند. به طور مثال، آقاى کوپر يک تبعه انگليس که در ايران به اتهام جاسوسى براى انگلستان اعتراف کرده بود، هنگامى که روزنامه هاى انگلستان نوشتند سازمانى که وى مدعى است براى آن کار مى کرده، وجود خارجى ندارد، نتوانست با اين اعترافات آزادى خود را باز يابد. از آقاى يرواند آبراهيميان پرسيدم چطور شد به اين سوژه يعنى اعترافات زير شکنجه به عنوان يک تحقيق تاريخى علاقمند شد¿

آقاى يرواند ابراهيميان گفت وقتى که اين اعترافات چاپ مى شد در ايران، وقتى اينها را مى خواندم پشت مغز من يک زنگ مى زد که از اينها در تاريخ خيلى خوانده ام. در تاريخ شوروى، در تاريخ اروپا و در تاريخ چين. برگشتم در تاريخ ديدم بله، خيلى مثل همين اعترافات است. آن وقت هم خيلى خاطرات چاپ مى شد در اروپا از زندانيان ايران که بيرون آمده بودند. خيلى کتاب ها چاپ شده بود. اين خاطرات زندانيان برايم لازم بود بفهمم چه مى شد در زندان.

بهنام ناطقى: چند تا ازمنابع را ممکن است اسم ببريد؟

پروفسوريرواند ابراهيميان: يکى خيلى جالب است. م. رها، خاطرات زندان است. يکى پارسى پور خاطرات زندان. خيلى مقاله هاى نوشته بودند در روزنامه ها. غفارى، خاطرات زندان است. همه کتاب ها همين زندان و خاطرات زندان است. خيلى هم بدست زنان زندان نوشته شده است.

بهنام ناطقى: آقاى يرواند ابراهيميان کتاب هاى تحقيقى ديگرى در باره تاريخ معاصر ايراتن منتشر کرده است که در ميان آنها بايد به کتاب ايران بين دو انقلاب اشاره کرد که در جولاى ١٩٨٢ توسط انتشارات دانشگاه پرينستون منتشر شد.م کتاب ديگر آقاى ابراهيميان، مجاهدين ايران نام دارد و تاريخچه اى است از فعاليت هاى تروريستى سازمان مجاهدين خلق. کتاب ديگر آقاى پروفسور آبراهيميان، خمينى گرايى، مجموعه مقالات در باره جمهورى اسلامى نام دارد که در سال ١٩٩٣ انتشار يافت.

بهنام ناطقى (مجله نيويورک)