ایران پرشین نیست
تلاش ایرانیان برای کشف یک ملت، آنان رابه دیوزگی ناسیونالیسم کشانده است. نابودن نقش« فرد» در تاریخ ما آنچنان ریشه دوانده که تلقی «ملت» تنها باشفتالوی تاریخ باستان و ستونهای پرسپولیس قابل هضم است. بیتوجه به اینکه حتی این نام را نیز دیگران برایشان ساختند. Perso که تنهااشاره به پارسان دارد که در جنوب غربی ایران در نزدیکی شیراز کنونی مرکزیت داشتند. و Polis که معنای شهر را به لاتین دارد.
امپراطوری ایران از دیرباز عملا معنای همزیستی و پذیرش سه گروه بزرگ از آرییان را دارد: مادها، پارتها و پارسها . اهمیت Aghabatana (بخوانید اکباتان یا همدان) با هفتهزار سال پیشینه کمتر از کمتر از Perspolis نیست. و زبان پارسی به سرزمین پارتیان توس، بدهی فراوان دارد. جفرافیای ایران فلات است. در این جغرافیا هر گروهی راهی برای ادامه وجود پیدا کرده است. پس از مرزبندی آخر قرن ۱۸ هم در شمال و هم در جنوب و خاور و باختر فلات ایران استانها به کشور تبدیل شدند. و چای فراوان در گلستانهای قجری رویید. و ساختمانی به نام سفارتخانه در مرکزتهران ساخته شد که سالها بعد، هنوز از زیباترین ساختمانهای تهران است با بافتی مدرن تهرانی و برجی انگلیسی، مدرنیتهای که در ساختمان مجلسی که فاصله چندانی با سفارتخانه ندارد پژاواکش شنیده میشود. منوچهری شد نام آن سه یا چهار راه سفارت.
برای ایرانی بودن، باید به اصل همزیستی و مسالمت پایبند بود. تنها راه یک جامعه فدرال این است. دمکراسی بدون تردید از نیازهای ماست. فدرالیسم هم! باید تاریخی و جغرافیایی ایرانی بود نه با مرزی که دیگران برایمان کشیدهاند. چه در دوسوی مرزهای اینچنینی اقوامی با پیشینه و منافع مشترک زندگی میکنند.در پیش گفتهام باید ایرانی بودن را دوست داشتنی کرد نه پارس بودن را. نسب ما در همزیستی است. و خیالی نیست که مادرت از کدام بخش فلات است و پدرت به چه قومی وابسته. آنها ایرانی هستند. ایران پارسشهر نیست. پارسشهر، شهرکی در نزدیکی کرج است!
1 comment:
فقط به این من اندیشم که آیا بودن در خارج از ایران ایرانیان را فهیم تر می کند یا چیزی است در وجود امثال شما... دست مریزاد...
Post a Comment