سادهپنداری سادهلوحان سیاسی
اپوزیسیون ایرانی سالهاست که از بیماری سادهلوحی رنج میبرد. پس از پیروزی انقلاب ۵۷ بسیاری با تحقیر روحانیت و دستپایین گرفتن سازماندهی نیروهای مذهبی افراطی قافله قدرت سیاسی را باختند. علت بیش از هر چیز اعتمادبنفس بیدلیل ایشان و نداشتن یا ندانستن قدرت تشکیلاتی روحانیت بود. بیتردید خشونت واپسگران برای بکام کشیدن قدرت نیز عاملی سازنده بود. اما با هیچ توجیه نمیتوان حماقت تشکیلاتی و سیاسی نیروهای چپ و لیبرال را در از کف قدرت تعینکننده نداست. مجاهدین و چپگرایان افراطی بدون تجربه قدرت، تلاش داشتند قدرت سیاسی، اجتماعی روحانیان را به چالش بطلبند. لیبرالها و کمونیستهای میانه رو تنها به مصالحه پرداختند. با در داشتن پاسخ مسیله میتوان گفت که شکست اینان در جنگ قدرت ثمره مستقیم نبودن تجربه قدرت در کفشان بود. روحانیت این تجربه را در سدههای چندی تجربه کرده بود. این تجربه در محاسبات اپوزیسون جایی نداشت. با سادهلوحی روحانیون را بدون سازمان، کودن و کثیف میپنداشتند.
اپوزیسون بیتجربه ایران گویی در پی تکرار اشتباه دهه ۵۰ و ۶۰ است. بررسی ایشان از درگیری هستهای ایران بار دیگر بر نادانی و ناتوانی دولتمردان ایران سوار است. چپهای افراطی بههمراه راستها ماهها است که بر طبل جنگ میکوبند. هر بار گفتگوهای ایران با چند قدرت اورپایی و امریکا به مرحله بحرانی میرسد حضرات اشک تمساح میریزند و تحلیلی جنگی طراوت میفرمایند. این علیرغم اینکه جمهوری اسلامی با مهارت دیپلماتیک خود نه تنها این بحرانها را گذرانده بلکه به تعداد فراوانی متحد دست یافته و قدرت خود در منطقه را بشدت افزایش داده. اینان اختلاف ایران با چند دولت را اختلاف ایران با جهان مینامند. صدای طبل جنگ اپوزیسون ایرانی میانتهی است. چونان رجز خوانیاشان در سالهای نخست انقلاب. یگانه راه ایران برای گریز از اشغال و استعمار روی پای خویش ایستادن است. اگر این میوه را جمهوری اسلامی برای ایران بچیند. نقطهای روشن در تاریخ خود ثبت خواهد کرد که دید آیندگان را تنها به لکههای سیاه این سهدهه خیره نمیکند. جمهوری آینده ایران جنین جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری آینده ایران بدون تضمین امنیتی جمهوری اسلامی ایران و تمایت ارضیاش سقط خواهد شد.
برای دمکراسی آزادی نیاز است و برای آزادی ثبات و برای ثبات امنیت.
2 comments:
با اجازه تون لينك دادم
با عقيدت مخالفم1- به نظر من ليبرالها نتوانستند خودشان را با شرايط انقلاب تطبيق بدهند فقط همين، چرا كه عقيده ليبرالها پايبندي به دموكراسي و بازانديشي بود و شرايط انقلاب ايران شرايطي بود كه با عقيده و افكار آنها مطابقت نميكرد (اين قانون ليبرالهاست كه در چنين شرايطي دوام نياورند) .
بازرگان سعي كرد تا زمان انقلاب براساس الگوسازي انقلابي عمل كند و شرايط داخل كشور را مناسب كند ولي انقلابيون و روحانيت تنها به صدور انقلاب فكر ميكردند و نميدانستند الگوسازي انقلاب خودش بعدها نوعي تبيلغ انقلاب است. به بازرگان اجازه چنين كاري را ندادند جالب اينجاست كه كار بازرگان را سال 1369 رفسنجاني انجام داد، آن زمان ديگر شرايط انقلاب در ايران حاكم نبود.
2- بحث هستهاي زماني براي ايران مفيد است كه ايران توانايي به كار گيري راهحلي استراتژيك را در اين زمينه داشته باشد و متحداني در دنيا، زماني كه بدون حامي و متحد پيش برود و راهحلي نازلتر يعني تعويق نشستهاي شوراي امنيت را در پيش گيرد به هيچجا نخواهد رسيد.
Post a Comment