شهري بنا كردند بدان ترتيب كه انطاكيه بود
چون انوشيروان اطراف مملكت را ضبط كرد، همانا قيصر روم، در ايام حيات قباد، چون ضعف رأي و پريشاني كار او مشاهده كرده بود، به هر قيمتي در اطراف مملكت او تاختن مي كرد و نوشيروان براي دفع او به روم لشكر كشيدو بيشتر از شهرهاي روم را ضبط كرد و به انطاكيه رفت ـ و خزاين و دفاين و حرم قيصر آنجا بود ـ آن را مسلم كرد و آن دفاين و خزاين به دست وي افتاد و اهل و عشيرت قيصر را اسير كرد و چون به انطاكيه درآمد، آن شهر وي را خوش آمد و بناي آن پسنديدهٌ رأي او افتاد. بفرمود تا شكل آن را برجاي صورت كردند، چنان كه هيچ تفاوت نبود. آن گاه فرمان داد تا بيشتر بناهاي آن را قلع كردند و آنچه ممكن شد از منقولات جمله نقل كردند و به نايب خويش، به ايران شهر، نبشت كه بايد شهري بنا كني بدين ترتيب و آن هندسه را به نزديك او فرستادند و درمدت نزديك شهري بنا كردند بدان ترتيب كه انطاكيه بود و نوشيروان از روم برفت و به طرف يمن شد و آن بلاد را مستخلص گردانيد و از آنجا به بحرين و عمان آمد و آن ملك را ضبط كرد و چون باز آمد، آن شهر تمام شده بود، بفرمود تا اهل انطاكيه را آنجا آرند و هر كس را خانه دهند، تا آنجا ساكن شوند و آن را روميه نام كردند. تا مي آرند كه يكي از روميان گفت: در روميه مرا خانه اي دادند و چون من بدان خانه در آمدم آن خانه به خانه اي كه در انطاكيه داشتم چنان مشابهت داشت كه من در گمان افتادم كه مگر همان خانه را اينجا نقل كرده اند و لكن تفاوت آن بود كه بر در خانه من در انطاكيه درختي بيد بود و اينجا آن درخت نبود.
جوامع الحكايات و لوامع الروايات ـ سديدالدين محمد عوفي
Sunday, November 17, 2002
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment