Sunday, July 31, 2005

Friday, July 29, 2005

خشت یا آینه

چگونه سپری میشود این روزگار ما؟ چگونه میتوان راست بود و ترس از مرگ و بیچارگی و سوم‌جهانی را برید و بی دغدغه پیامد‌ها و حرف‌ها بر خط پرگار نهاد و خود بود و آینه؟ بی خواست دیگران پسندیدنت و نپسندیدنت. برای تهی کردن رسوب روزها از جدار جان. برای گفتن نه شنیدار یافتن. از ارزش‌ها گذشتن و گریزیدن و گاه از نرمی چمن در زمینی که دیگر بیگانه نیست و خانه هم نیز، گفتن. ترس من از دیگران نیست دریافتنم چندی پیش که ترس مرا خود است. پیامدها را اما چاره نیست. خویش بودن پیامد آورد لیک اما پیامد نبودن افزونتر است و هراسناکتر.
گزینه من روشن است، شما نیز بدانید که آینه خوشتر از خشت است و زین پس در این اوراق جز آینه نخواهید دید که خشت نبشتن از نا‌نبشتن پست‌تر است. و دیگر خشت بر بنای این عمارت شیشه‌ای جز از جنس آینه نبینید و نهراسید اگر خویش دیدید. که خویش منم و آینه هم نیز.