Thursday, January 29, 2004

صبحانه يک وب‌سایت خبری دسته‌جمعی است که از حزب‌الهی و کمونيست در آن به مطالب جالبی که در اینترنت پيدا می‌کنند لينک می‌دهند. همه آزادند که با توجه به چند محدوديت کوچک (مانند ممنوعيت تبليغ برای خود و لينک دادن به وب‌لاگ) روزی يک مطلب در آن بنويسند. جايی بود که مردم برای همديگر می‌نوشتند و من هيچ کار جز تر و تميز نگه‌داشتنش و حفظ کيفيتش نمی‌کردم. حتی آگهی هم نداشت و درنتيجه هيچ سود مالی‌ای برای من نداشت.

حالا کلی ايميل از خوانندگانش گرفته‌ام که فيلترشدن کاملش را خبر می‌دهند و اينکه ديگر نمی‌توانند در آن بنويسند يا بخوانندش، و گفته‌اند که بايد چاره‌ای کرد.

گمان می‌کنم بجز آدم‌های گردن‌کلفت مهربانی که دوست و آشنايی در مخابرات دارند و ممکن از راه نفوذشان کاری بتوانند بکند، تنها راهی که برای ما آدم‌های عادی می‌ماند اين است که بر طبق گفته‌ی خود امور مشترکين شرکت مخابرات، با شماره تلفن‌های آنها تماس بگيريم و بپرسيم که چرا صبحانه را فيلتر کرده‌اند و بخواهيم که بازش کنند.

شماره‌ها اين‌هاست: 8031531، 8031530 و 8031509. بدانيد که در ايران و حتی در جاهای ديگر دنيا هم هر تلفن اثرش از ۱۰۰تا ايميل بيشتر است.

بقيه‌ی تلفن‌های تماس امور ارتباطات ديتای شرکت مخابرات (DCI) هم در وب‌سايتشان هست.
تکميل: يکی از بچه‌ها ايميل زده و گفته که برای اين کار بايد با رياست كل حراست وزارت مخابرات به شماره تلفن 8112692 تماس بگيريد. (لامصب اسمش هم ترسناک است.)
از هودر

ن
از علیرضا دولتشاهی

C,est elle, le petti morte, derriere les rosiers Rimbaud
به افیلیای مُرده

۱۳۸
شب مینویسی
یا طول تو رادرمینویسد او

حضورِ سنگ داری
وتعریف آبی
ترسیِم سنگ از تو دارد

باد را خسته ای.

۱۵۲
سوخته،
بر کرانه ی جهان
شتابی از سرب دارد، شب
تا می نشینی به بازی سکوت.

۱۵۳
خیس در خیس دوید
شکلِ اندوهانِ تو

ساحل
ادامه تنت بود
فراز این گسست.

۱۵۹
تو بودم وُ
من نبودی
وباد سپیدیمان را نوشت.

۱۷۹
می مانی،
به رفتارِهیچ
وراه
گاه ادامه است

وسکوت است که باز، باز

که پروانه ماست
و گاه پروانه ایم.

انقلاب اطلاعاتی و تلاش های ایرانیان
۱۵ می ۲۰۰، گپخانه های paltalk
گذری به چند اتاق قبل از انتخابات ریاست جمهوری
آین مجموعه ۳ ساعت صدا از مجموعه این اتاق هاست. به دلیل دیر بودن وخستگی تنها به اسامی اتاقها اشاره میکنم. امیدوارم در فرصتی بتونم مجموعه رو بشکل یک کار رادیویی رو تار نگاربگذارم. اسامی عبارت بودند از:
چلوکبابی سوفی /شب شعر/ ایران ۱/ ایران ۲/ زیر آبی/ موزیک/ خالی/ جهان یزدان/ ساقی سرا/ ایران وطن ما/ شعر خوانی کشکی/ ایران دختر بازی
برخی از اسامی کاربران:دآش آکل/ نازنازی/چهارلیتری/ Badboy666/ محل ۱۳۷۶
ساکت/ ایران کومله/ ایران نما/ به یاد گذشته ها/ ایران سیاسی 30A30/ حالم گرفته برخی از اسامی کاربران: فالگیر/ کامپیوتر سخت افزار/ اهل دلان/ ایران کل کل برخی از اسامی کاربران: ک...رکلفت/ ایران یهودیان، هواخواهان اسراییل/ محل دختر و پسر/ دربدرNorway/

دو سه سال پیش که بازار وب سایت های ایرانی خیلی کسادبود من در بدردنبال سایت های ایرانی میگشتم و اونهایی رو که پیدا میکردم چند خطی درباره شون یاداشت میکردم. چندی پیش که نگاهی بهشون میکردم تصمیم گرفتم دوتاشون رو بذارم روی تارنگار میرزا. این اولیش:

انقلاب اطلاعاتی و تلاش های ایرانی
۱۲ آوریل ۲۰۰۰ - تار نمای مجاهدین خلق
تعریف سازمان مجاهدین خلق از انقلاب اطلاعاتی نیز همچنان سایر چاپخش های این سازمان بر تبلغ و شعار سیاسی استوار است. بخش بزرگی از تارنما را خاطرات قهرمانی ها - بخوانید شهید سازی و پروری - اعضای سازمان در بر میگیرد. در این میان اخبار و اطلاعیه های آنان نیز با مضمونی ستیز جویانه وبا اندکی ادویه جات بخش دیگری از تارنما را میسازد. رادیو و گالری عکس و مناسبت ها سایر بخشهای تار نما را میسازند. رادیو معمولا کار نمیکند و در بخش مناسبتها هم میتوان فرمان حمله به ایران را از طرف رجوی طی یکی از عملیات خیانتبار مجاهدین خلق شنید. يا میتوان دعای مریم را در شب قدر استماع کرد.
تار نگار بروی مکنتاش تدوین شده و برای کاربرانی که از پی سی استفاده میکنند مشکل ساز است.
در بخشی از تارنما میتوان داستان کشته شدن موسی خیابانی و اشرف رجوی را خواند. ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ این دو همراه با تعدادی دیگر از اعضای مجاهدین خلق در یک خانه تیمی محاصره وپس از درگیریی خونین کشته میشوند. اشرف رجوی همسر مسعود رجوی است. از نکات اسف بار این حادثه غمگین، حضور فرزند خردسال اشرف و مسعود در خانه تیمی بود. یاد دارم نمایش تلویزیونی لاجوردی را با کودک خردسال رجوی ها در آغوشش. آنهنگام بود که دانستم که کینه رجوی از نظام جمهوری اسلامی کینه ای شخصی است. نوعی تصفیه حساب خصوصی. حتی تصور اینکه فرزند خویش را در آغوش دشمن در کنار جسد خونین همسردیدن کافی است تا ژرفای کینه را یافتن. سرزمین افسانه ها هنوز سرشار از تراژدی هاست. افسانه تکرار.
سه سال بعد مسعود رجوی در پاریس با مریم ازدواج میکند. اسدالله لاجوردی شش سال بعد در راسته بازار تهران بدست اشخاصی ناشناس به ضرب گلوله کشته میشود.

یه آقا یا خانومی که احتمالا خیلی اهل دمکراسی هم هست، هی چپ وراست روی نظر خواهی های ما شعار مینویسه. آخه برادر یا خواهر بقول مولانا بابا «خر ملک من است» اگه این حقیر اهل شعار نوشتن بودم که خودم مینوشتم واحتیاج به ترکیب بد شعار نویسی شما نداشتم. اینکه من بخوام رای بدم یا نه بر حسب دمکراسی آبکی شما هم، به من مربوطه نه اینکه شما برای ما نکلیف تعیین کنید. خلاصه داداش یا آبجی شرط برنده شدن تو بازی در بازی شرکت کردنه. پای شریف رو هم از تو کفش بیرون کن تا من مجبور نشم در و دیوار تار نگارمث دیوار خرابه های نازی آباد بنویسم: لعنت بر پدر مادر کسی که اینجا...

Wednesday, January 28, 2004

بدون شرح
پیک نت:
از مجموع اين سايت ها، اكنون سايت «دريچه» فعال ترين سايت امنيتی است و بقيه ميدان را برای آن خالی كرده اند. از آنجا كه افشای جزئی ترين اخبار پشت صحنه جناح راست، سازمان امنيت موازی، سيمای جمهوری اسلامی و روزنامه ها و تشكل های جناح راست وظيفه ای در حد كمك به جنبش عمومی مردم ايران برای تحولات است، اخبار دقيق و مستند خود را برای انتشار دراختيار پيك نت قرار دهيد تا پس از زمينه سنجی های ضروری منتشر شود.

دريچه:
سايت وابسته به گروهک " راه توده " منشعبين از حزب توده که ارتبا ط نزديکی را با اعضای مجاهدين انقلاب برقرار کرده است اخيرا در مطالب خود بسيار عصبانی عمل کرده و علاوه بر دروغگويي های خود بسيار هتاکانه و بی ادبانه مطالب خود را تنظيم می کند.
در بعضی ار محافل گفته می شود بخش هايي از نهادهای امنيتی مدعی هستند که کاملا بر اين سايت سوار هستند و نامه های ارسالی و ای ميل های اين سايت را تحت کنترل داشته و از آن به عنوان تله بهره می گيرند.اين محافل از دستگيری تعدادی از منابع ارسال کننده نامه به اين سايت خبر می دهند.

Monday, January 26, 2004

محسن آرمين در صحن مجلس:
آنان كه در صدد ايجاد مجلسي مطيع و گوش به فرمان از نوع مجالس مشورتي انتصابي هستند و اكنون به روشني مي توان قضاوت كرد چه كساني در صدد براندازي قانوني و كودتاي پارلماني عليه نظام هستند. آنان كه با دو درجه اي كردن انتخابات راي ملت را نه براي تعيين نمايندگان واقعي و مدافع حقوق و آزادي هاي خويش، بلكه براي تائيد حسن انتخاب شوراي نگهبان مي خواهند و عملا اقتدار گرائي را جانشين مردمسالاري مي كنند يا آنان كه با الهام از انديشه امام انقلاب، ميزان را راي ملت مي دانند و از حاصل مبارزه هاي آزاديخواهانه و ضد استبدادي ملت دفاع مي كنند؟ ما مي گوئيم شعور مردم را به بازي نگيريد و بي پرده و عريان مطاع استبداد خود را عرضه كنيد. خواست سوء اقتدارگرايان ضد اصلاحات تنها با كودتاي نظامي امكان پذير است

Tuesday, January 20, 2004

از اين پس كارگران و ايرانيان شاغل در خارج از كشور مي توانند با استفاده از معافيت سود بازرگاني تا سقف هشتاد و هشت ميليون ريال ماشين آلات صنعتي , ابزارآلات و مواد اوليه صنعتي وارد كشور كنند.
سعادتي مديركل توسعه اشتغال خارج از كشور وزارت كار و امور اجتماعي در مصاحبه با واحد مركزي خبر با اعلام اين خبر به ماده ۲۱ قانون مقررات صادرات و واردات اشاره كرد و گفت : براساس اين قانون متقاضيان بايد كارنامه شغلي از وابسته كار جمهوري اسلامي ايران در كشوري كه ساكن ان هستند و يا وزارت كار و امور اجتماعي داشته باشند.
وي با بيان اينكه اين قانون كالاهايي را كه در داخل كشور توليد مي شود و يا ارزبر است شامل نمي شود , افزود : متقاضيان مي توانند كالاهاي خود را از طريق تمام مبادي ورودي كشور بدون ارائه كارت بازرگاني و يا مجوزهاي مقرر در قانون وارد كنند.
سعادتي تاكيد كرد : معافيت سود بازرگاني براي ابزارآلات صنعتي چهل درصد و براي مواد اوليه صنعتي ۲۰ درصد پيش بيني شده است .
وي با اشاره به اينكه براي ترخيص كالاهاي وارد شده به كشور ارائه كارنامه شغلي و مجوز وابسته كار و يا وزارت كار وامور اجتماعي كافي است افزود : حضور دارنده كارنامه شغلي الزامي نيست و بستگان انان نيز مي توانند مراحل قانوني را پيگيري كنند.

خب امروز هم که شیوا اومد بعد از نه ماه واندی. ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه میم زنگ زد و گفت. امشب حتما هر سه شون یه خواب راحت میکنن. زندگی هنوز جاری است.

Saturday, January 17, 2004

خب باز هم مدتی گذشت و ما قاق بودیم. زلزله بم جون چهل هزار تا مرد و زن و بجه رو گرفت و ارگ ۲۰۰۰ ساله بم یه تپه خاک شد. اشکی هم به چشم ما نیمود چه از قدیم گفتن خاک سردی میاره، دوری هم. شورای نگهبان استبداد هم یه بار دیگه تلاش قهرمانانه ای کرد برای نگهداری و گسترش بدبختی مردم تا باز هم با نظارت استصوابی کسی از خرابی خونه مردم وبیرحمی آواری که غالب مردگان بم رو خفه کرد، شکایت نکنه. بازم به قول نازی آبادی ها ایوال حضرات بی معرفت.

بگذریم، قاقی ما ما حاصل همون حرفای قدیمی است. دیگه خودمم از گفتنش خسه شدم. کار و نگرانی زندگی، سیاهی روزای زمستون و دلمردگی که مث بختک رو سرت خراب میشه. اینه دیگه. از محسنات فرنگ برای کسایی که تو حسرتشن!

تو شلوغ پلوغی ژانویه با دخترای گلم رفته بودم یه نهاری بخورم. تایلندی. نه رفته بودیم خرید و بعدش بچه ها گرسنه بودن و گفتیم نهاری بخوریم. بم هنوز نلرزیده بود، وقت عید ارمنی ها هم داشت میومد، مردم تو پاساژآ پلاس بودن وپول تو جیب من فراوون.خلاصه حالم خوب بود. مث یه بابای خوب دخترای نازم رو نشوندم پشت یه میز و از فروشنده بدخلق تایلندی براشون نهار جانانه ای گرفتم. من ازدیدن بچه هام پشت میز نهار - که کمی براشون بزرگ بود - کیف میکردم و اونها از غذا. نهار بی دسر مزه نداره. به فاصله کمی میشد بستنی خورد ما هم یه راست رفتیم پی بستنی. من همینطور که با بچه ها به زبون فرنگی درباره نوع بستنی کنار میومدم رسیدم به پیشخون و رو به فروشنده کردم که بستنی بچه ها رو سفارش بدم که فروشنده به فارسی گفت: سلام.

از آشنای قدیمی و فسیل های فرنگ بود. احوالپرسی گرمی کردیم اما محترمانه. رفیق نبودیم. آشنا بودیم. همینطور که داشت بستنی ها رو آماده میکرد نگاهی به من کرد و گفت: مصطفی میدونی چی شد؟ من سرم رو به نشونه نه تکون دادم. مصطفی رو هم از اواخر دهه ۸۰ میشناختم اما مدت مدیدی بود که ندیده بودمش. فروشنده نگاهی به من کرد و سرش رو با ملامت و کمی حسرت، اما به تندی کمی کج کرد وسیبل بزرگش همراه با لب به همون سو چرخید. نگفت مُرد اما من فهمیدم که کلک مصطفی کنده شده. به زور پول بستی ها رو بهش دادم. بچه ها رو نشوندم جایی تا بستنیشون رو بخورن و خودم بسرعت برگشتم تا دم پیشخون که بپرسم. کی، کجا، چرا...

به راستي اگر آقاي خاتمي تا به اين پايه علاقه مند بودند يك روشنفكر منتقد باشند، و تا اين حد از در افتادن به دام درگيري و مخاطره حذر داشتند، اگر دوست داشتند جزو سئوال كنندگان باشند نه سئوال شوندگان، اگر سياست را حوزه اي مي دانستند كه همواره از بودن در آن بايستي خجل بود چه انگيزه اي ايشان را واداشت كه در چنين دوره پرمخاطره اي كانديداي چنين پستي شوند؟
از سرمقاله خوندنی امروز شرق