Saturday, May 24, 2003

دختران شايسته و با يسته استکهلم به شيوه باستانی زن آزاری.

Thursday, May 22, 2003

نائب رئيس مجلس شورای اسلامی گفت: دولت سايه و غيرمنتخب و عوامل آن همه جا هستند و در جهت فلج كردن روند مديريت كشور اقدام می‌‏كنند.
محمدرضا خاتمی در گفت‌‏و‌‏گوی اختصاصی با ايلنا، در مورد برخوردهای اخير با دانشجويان و دانشگاه گفت: روندی كه امروز جريان دارد ديگر درست شدنی نيست.
وی افزود: سازمان‌‏ها و نهادهايی از بودجه دولت استفاده می‌‏كنند و اما عليه دولت از آن استفاده می‌‏كنند و هر كار ديگری كه دلشان می‌‏خواهد انجام می‌‏دهند.
خاتمی مهمترين ضعف اصلاح طلبان را در برخورد با دولت سايه ، عدم استفاده درست از حقوق قانونی ذكر كرد و گفت: اصلاح طلبان نتوانستند موانع را به مردم گوشزد كنند تا مردم بيشتر در عمق قصه بی‌‏قانونی‌‏ها قرار بگيرند.
وی در پايان يادآور شد: مسئولينی كه بايد مسائل را حل كنند ، سكوت اختيار كرده‌‏اند و كاری نمی‌‏كنند.
از : بی عنوان

Wednesday, May 21, 2003

چون فردا شود فكر فردا كنيم!
رياست جمهوری در مصاحبه با ايسنا

Monday, May 19, 2003

بر وبچه های ممالک محروسه بشتابند که غفلت موجب پشيمانی است! بدید برید کنسرت گروه رآما رو ببینید.

Wednesday, May 14, 2003

نهاتا بعد از ۵۰ سال مغز متفکر امريکای به کارا فتاده و راه گفتگوی مستقلم با مردم ايران بوجود آورد. طی نيم ساعت که من توی تارنمای وزارت امور خارجه امريکا چرخيدم ـ گذشته از فارسی بدی که داشت ـ چند مطلب جالب کشف کردم که از جمله اونها مقله ای درباره کتابهای فارسی در کتابخانه کنگره بود.


Tuesday, May 13, 2003

چند کلاش ايرانی در سويد به عنوان کمک به کودکان ايرانی مقادير کلانی پول به جيب زدند.

توی دفترچه ای که رد دو دهه زردی رو بر برگهاش داره اين چند سطر رو پيدا کردم. ليستی از مجموعه وسايل مورد نياز برای سفر به فرنگستان:

تقويم ايرانی سال ۶۴/فرهنگ عميد ۴ جلدی - فرزين/شاهنامه چاپ روسيه ۹جلدی ۹۰۰۰تومان/سبکشناسی بهار/کوپن بين المللی/از صبا تا نيما/ادوار شعر فارسی/يک ليست کامل از کتابها/حافظ بروايت شاملو/گلستان سعدی/مثنوی ـ غزليات مولانا/هزارويکشب/تاريخ سینمای ايران/فرهنگ اصطلاحات سينمايی/تاريخ سينما، آرتور رايت/فرهنگ ايتاليايی فارسی، فارسی ايتاليايی/دستور کامل زبان فارسی/دستورکامل زبان انگليسی/دستور زبان ايتاليايی/قرهنگ فارسی انگليسی، انگليسی فارسی/فرهنگ انگليس ايتاليايی،ايتاليايی انگليسی/حلقه نامزدی/دفترچه ها کلاٌ/تکلیف کتابها روشن شود.

ليست شما برای قرنگ چی بود؟

شيرين نشاط هنرمند ۴۴ ساله ايرانی، متولد قزوين وساکن نيورک است.مجموعه کارهای شيرين الان مدتی است که در امريکا و اورپا در گالری های مختلف نمايش داده شده است. در زير متنی رو درباره شيرين از سايت Time در اورپا ميارم که اميدوارم در فرصتی ترجمه اش کنم. در هر صورت کارهای شيرين قابل تعمق است. تعدادی از کارهای شيرين رو ميشه اينجا ديد.

Shirin Neshat doesn't quite know where to call home. The 43-year-old artist was born and raised in Iran but moved to the U.S. after high school to study art. When the Islamic Revolution overtook her homeland in 1979, Neshat was exiled and couldn't return until 11 years later--and the country she went home to bore little resemblance to the one she left.


Neshat dealt with her sense of displacement by trying to untangle the ideology of Islam through art. The result was Women of Allah (1993-97), a photographic series of militant Muslim women that subverts the stereotype and examines the Islamic idea of martyrdom. In 1996, Neshat began working with film, eager to create more poetic, open-ended works. She produced a trilogy of split-screen video installations--Turbulent (1998), Rapture (1999) and Fervor (2000)--all sumptuously filmed meditations on the male/female dynamic in Islamic societies. Her current exhibition--at London's Serpentine Gallery until Sept. 3 then at Hamburger Kunsthalle in January-- presents Women of Allah and all three video installations together for the first time.



بيشتر درباره شيرين نشاط: Tehran Avenue/ArtKrush/walkerart

Monday, May 12, 2003

احوالاتم حسابی گه مرغيه از اينهمه نه شنيدن.

Sunday, May 11, 2003

لاريجانی می گويد گزارش هيأت تحقيق و تفحص مجلس کشکی است.
چه کشکی!

دوستان بعد از يک تاخير ۴۵ روزه من دوباره به مسير پر دست انداز تارنگاری افتادم. تا باز چه پيش آيد. تو اينروزها نينا سيمون خواننده جاودانی جاز دارفانی رو ترک کرد ومارکز به آغوش سرطان شتافت. آمريکا عراق رو اشغال کردو مسعود رجوی ۴۵ نفر ديگه رو به کشتن داد. کاوه گلستان در عراق روی مين رفت و يازده نفر از آزاديخواهان ايرانی به حبس های بلند محکوم شدند.
توی ۴۵ روز اخير بهار هم خودش رو به اين تکه خاک در شمال زمين رسوند.


چه ۴۵ روز پربرکتی!

Thursday, May 01, 2003

تو گوشهای از اين پهنه گسترده دنيای وهم پيدا کردم اين چند سطر رو که هميشه خودم بهش فکر کرده بودم. چی ميشه اگه تعدادی اصطلاخ های ايرانی رو به فرنگی ترجمه کرد. متن رو با کمی دستکاری اينجاببينيد:

قربون قد وبالات.
I die for your height and top
سرمو خورد!
Ate my head
دم درآورده!
He has grown a tail
بروی چشم!
On my eyes
تکليف من رو روشن کن.
Light up my homework
خودت رو نزن به کوچه علی چپ!
Don't hit yourself into left Ali Street
مرگ من!
To my death
خوردم زمين پدرم دراومد.
I ate the ground and my father came out
مرده شور ببرتت!
Take away the person that washes your dead body
گليمت رو از آب بکش!
Pull your carpet out of the water
انقدر سخت بزنمت که برق از چشمات بپره!
I'll hit you so hard that electricity will pop out of your eyes
خرش از پل گذشته.
His/Her donkey passed over the bridge
چه خاکی به سرم بريزم؟
What kind of dirt should I put on my head
مرغ همسايه غازه!
The neighbor's chicken is a goose!
ازدواج هندونه نبريده است!
Marriage is an uncut watermelon!
خوشی زده زير دلش!
Happiness has been hitting you under the belly
کرم نريز!
Don't drop worms

اي خردمند عاقل ودانا قـصه موش و گربه برخوانا
گربه اي بود پرخور و گنده تيز چنگ و پلـنگ دندانا
شكـمش مثل تبل تو خالي نعره اش مثـل باد و توفانا
× × ×
رفـت روزي كنار لانه مـوش از براي شكار موشانا
موشي آمد ز لانه اش بيرون عصباني چو شير غرّانا
گفت ، كو گربه تا سرش بکنم پوستش پر كنم زكاهانا
من گربه چو فيل و فنجانيم موش فيل است و گربه فنجانا
گربه اين را شنـيد و ساكـت بود تيز ميكرد چنگ و دندانا
× × ×
ناگهان جست وموش رابگرفت موش بيچاره شد هراسانا
تـوي چنگال گربه گيـر افتاد چون اسيري به كنج زندانا
گفت كاي گربه، من غلام توام تو رئيسي و بنده دربانا
تو بزرگي و من خطا كارم تو خردمند و بنده نادانا
گربه گفـتا ، دروغ كمـتر گوي نخورم من فريب تو جانا
ميشنيدم هر آنچه مـيگفتي زير پله كنار ايوانا
حال چون تو چـنگم افتادي ميكني آخ و واخ و افغانا
× × ×
گربه آن موش را بكشت و بخورد رفت در خانه اش خرامانا
با دروغ و ريا و مكـر و فريـب ظاهرش خسته و پريشانا
دست و رو را بشــتست تا آرنــج گريه ميكرد مثل بارانا
كه حـتدايا مرا ببـخش و بكش شدم از كار خود پشيمانا
بار الــها كه توبه كردم من دگر ندرم موش را به دندانا
مــمبعد جاي موش خواهم خورد نان و چاي و پنير و ريحانا
آنقـتدر لابه كـرد و زاري كـــرد تا بحدي كه گشت گريانا
× × ×
موشكي بود گوشه اي پنهان زود برد اين خبر به موشانا
مژدگاني كه گربه تائب شـد عابد و زاهد و مسلمانا
اين خبر چون رسيـد بر موشــــان همه گشتند شاد و خندانا
× × ×
هفت موش بزرگ برجستند كاسب و كارمند دهقانا
هر يكي هديه اي فراهم كرد اوّلي گوشت سينه و رانا
دوّمــي سيــني پفـــك نمكي سوّمي بيسكويت ويتانا
چهارمي پاكت پر از شكلات پنجمي تخمه هاي ژاپانا
شـشمي ماهي قـزل آلا هفتمي جوجه هاي بريانا
گربه وقتي كه هـديـه هـا را ديـد گفت به به از اين رفيقانا
ظرفـها را يكي يكي بدهـــيد تا ببينم چه هست در آنا
موشكان جمله پيش ميرفتـند تنشان همچو بيد لرزانا
× × ×
ناگهان گربـه جست بر مـوشان چون مبارز به روز ميدانا
پنج مـوش بزرگ را بگرفـت كاسب و كارمند دهقانا
دو بدين چنگ و دو بـدان چـنگال يك به دندان ، چو شير غرّانا
دو موشي كـه جان بـدر بردند زود رفتند پيش موشانا
× × ×
كه چه بنشــسـتيد اي مـوشـان ظلم و جورش شده دو چندانا
پنـــج مــوش بزرگ را بـدريـد گربه با چنگ هاي برّانا
موشها شور و مشـــورت كردنـند عهد بستند و شرط و پيمانا
كه بياينـد پيــش حاكم خـــود تا بگيرند ز گربه تاوانا
× × ×
حاكم موشها جواني بـود صاحب اسم و رسم و عنوانا
موشـــها آمدنـد زاري كنان كه شده گربه آفت جانا
سالي يـك دانه مـيگرفت از ما حال ، حرصش شده فراوانا
اينـزمـان پنج پنج ميگيـرد هست ظلمش بدون پايانا
× × ×
گفت درسي به گربه خواهـم داد كه شود داستان به دورانا
ظرف يك هفته لشكري آراسـت از صفاهان و يزد و كاشانا
× × ×
موشكي جست و برد اين پيـغام نزد گربه به شهر تهرانا
يا بيا پايتخـت در خدمت يا آماده باش جنگانا
گربه گفـتا برو به موش بگو كه مرا از خودت مترسانا
بعد از آن لشكـري فـراهم كــرد گربه هاي شرور و شيطانا
× × ×
نيــمه شـب در مـيـان تـاريـكي حركت كرد به سوي ميدانا
لشكـر مـوشـها ز راه كوير لشكر گربه از كهستانا
جنـگ مغـلوبه شـد در آن وادي كشته از هر طرف دوچندانا
آنقدر موش و گربه كشته شدنـد كه نيايد حساب ، آسانا
موشـكي اسـب گـربه را پي كرد گربه شد سرنگون ، ز زينانا
× × ×
موشـهـا دسـت و پاش را بستند با تناب و كلاف و ريسمانا
حاكم موشـها سـوار بـه فيــل گشت از حال گربه پرسانا
گـــربه را دســت بستـه آوردنـد گيج ومبهوت و مات وحيرانا
موشـها دور گـــربـه حلقـه زدنـد همه در انتظار فرمانا
مـوش گفـتا بـدارش آويــزيـد پيش از آنكه شود گريزانا
× × ×
ريسمـاني به گردنـش انـداخت موشي از موشهاي ايرانا
گـربه بـا آنهـمه بيـا و بــرو رفت بالاي دار و مردانا
هست اين قصّه عجيب و غريب اقتباس از عبيد زاكانا
از اين قصّه موش و گربه زيبا مدّعا فهم كن پسر جانا
غرض از موش و گربه بر خواندن گول زدن بود و خندان

«كسی كه به صدای موسيقی گوش فرا دهد، روز قيامت در گوش وی سرب داغ ريخته می ‌شود.»