Wednesday, December 03, 2003

در ازل واژه بود. واژه با خدا بود، و اژه خود خدا بود. درازل واژه باخدا بود. همه ازآن هستی یافت وبی او هیچ نآفرید. زندگی از او آمد، آن نور حیات آدمیان بود. نور بر سیاهی تابید و سیاهی را هرگز بر روشنایی چیره نشد.
انجیل یوحنا، فصل اول

Wednesday, November 05, 2003

دانشجوی پیرو خط امام دیروز و زندانی سیاسی امروز «عباس عبدی» هنوز هم از گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ دفاع میکند.
بعد از اشغال سفارت شايد بتوان گفت در چيزی به نام شكل‌گيری ايران هم انسجام عمومی به وجود آمد و حكومت مركزی توانست از پس همه اين مسائل به راحتی برآيد. بعضي‌ها معتقدند اگر آن اتفاق نمی‌افتاد بحرانی در نسل جوان آن روز به وجود می‌آمد كه شايد باعث اضمحلال و فروپاشی می‌شد. آن طرف قضيه را هم بايد در نظر گرفت. روی دادن آن واقعه و آن همه استقبال و دفاعی كه از آن شد آثار روانی بسيار زيادی داشته كه اصلاً نمي‌توان ناديده گرفت. بنابراين، چه بسا، ممكن بود اگر آن اتفاق نمی افتاد، در حوزه روابط داخلي به اضمحلال كشيده مي‌شديم. ناهماهنگی و خيلی چيزهای ديگر ممكن بود اتفاق بيفتد و ممكن بود چيزی به شكل ايران فعلی وجود نداشته باشد. بنابراين، در حوزه سياسی اين نكته وجود دارد كه ما هيچگاه خير مطلق نداريم.
متن کامل حرفهای عبدی در خصوص گروگانگیری را در رویداد بخوانید.

Friday, October 31, 2003

خبرنگار پارلمانی شرق ديروز از طريق يكی از نمايندگان مطلع شد فائقه آتشين (گوگوش) خواننده ايرانی كه هم اكنون در كانادا به سر مي برد درخواست كرده كه به ايران بازگردد. اين درخواست به يكي از نهادهای مسئول كشور ارائه شده اما تا كنون با پاسخی مثبت يا منفی مواجه نشده است.
از شرق

گشت غمناك دل و جان عقاب /چو ازو دور شد ايام شباب
یادش بخیر

Monday, October 27, 2003

منزل صادق هدايت، نامدارترين نويسنده ايران در معرض فراموشی

آخ دلم تنگه واسه خونه، خونم وسط شهر تهرونه، توی این غربت غم فراونه، آخ دلم تنگه واسه خونه!
ویگن به جاودانگی پیوست. خواننده مهتاب و گل سرخ هم رفت. در غربت رفت وآرزوی بازدیدن میهن را به گور برد. او که در خانواده ای فقیر در همدان حوالی ۷۴ سال پیش چشم به جهان گشود.امروز در جایی در کالیفورنیا چشم بر جهان بست.


او خوانندگی را از تشکیلات رادیوایران آغاز کرد وبا ترانه «مهتاب» شهره خاص و عام شد. هیبت برازنده او که ثمره سالها ورزش بود با گیتارش در سالهای ۳۰ و۴۰ در رستوران« باغ شمیران» و« کلبه» کنجکاوی و رشک بر میانگیخت. او با بیش از ۷۰۰ ترانه شاید پرکارترین خواننده ایرانی بود. تاثیر ویگن از موسیقی امریکایی و شیوه پوشاک او درآن سالها او را به الویس ایران شهره کرد. اما او با فروتنی و صمیمیتش به این نام برازنده نبود. مردم اما، که موسیقی وی را می پسندیدند اما توانایی تشخیص نوعش را نداشتند به اشتباه وی را سلطان جاز نامیدند. نامی که شناسه وی شد. او در درازای ۵۰ سال خوانندگی سبک های مختلفی را تجربه کرد. بنای بسیاری از دگرگونی ها را در موسیقی ایرانی گذاشت و بسیاری از ترانه های فرنگی از روسی و آمریکایی کرفته تا مکزیکی و و بریتانیایی را به فارسی کپی کرد.
وی که در سالهای اخیر دچار سرطان مثانه بود، علی رغم چند عمل جراحی موفق، نهایتاً از این بیماری درگذشت.
نامش ویادش جاویدان و روانش شاد

Friday, October 24, 2003

تو به من خنديدی
و نمي دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسايه
سيب را دزديدم

باغبان از پی من تند دويد
سيب را دست تو ديد
غضب آلوده به من كرد نگاه

سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتي و هنوز،
سالها هست كه در گوش من آرام،
آرام
خش خش گام تو تكرار كنان،
ميدهد آزارم

و من انديشه كنان
غرق اين پندارم
كه چرا،
- خانه كوچك ما
سيب نداشت .

Thursday, October 23, 2003

بعد از ۲۰ سال بالاخره مهمون بازی ایرانی گریبان ما رو هم گرفت. آشنایی خانوادگی مهاجرت کرد به استکهلم. ما هم دعوتی داشتیم برای گرمی داشت حضورش. تازه آنجا بود که دانستم دگرگونی ها چگونه آرام وخزنده سراغ می آیند و ما دیگر نه تعلق به اینسو داریم ونه به آنسو. چوب دوسر طلا اگر که مودب باشم. احساس غریبی بود. تنها بودم ونه. همراه بودم ونه. چه شویم ما الله العلم.

متن کامل اعترفات سیامک پورزند. بشدت تکان دهنده وافشاگرانه. شنیدنش به همه حقیقت جویان توصیه میشود.

Wednesday, October 22, 2003

در زمان شاه بود كه تهران تصميم گرفت برنامه ي تحقيقاتي ای را باجرا گذارد كه به ساخت سلاحهاي هسته اي ميانجاميد. در اوضاع و احوال بسيار پيچيده ي واپسين مرحله ي جنگ سرد كه ايران اصلي ترين شريك استراتژيك ايالات متحد در مرزهاي جنوبي اتحاد شوروي بود، عجيب نيست كه مقامات آمريكايي هيچ اعتراضي به اين برنامه نداشتند و حتي بدون شك طرفدار اجراي آن نيز بودند...
ادامه اش را در لومونددیپلوماتیک بخوانید.

هم الان داستان «خواب» نوشته سیامک وکیلی یکی از آقایون مقیم استکهلم رو تموم کردم. قصه ای در دلتنگی دیار و بازیافت رویاها و کودکی. با زبانی گاهاً زورکی، گاهاً پرخاشگر وگاهاً احساساتی. سیامک که روزمره خودش رو در تهران واستکهلم میگذرونه ، خواب رو در تهران نگارش کرده. برای من تازه بود دید ترکیبی او در انتقاد سخت و رک به اشباح روشنفکر در ایران و تواماً سخت بود پذیرش این انتقاد از او با زبان ناپخته اش.
خواب در تهران توسط انتشارات مهرنیوشا چاپخش شده است.

Tuesday, October 21, 2003

نمیدانم که مایه مسرت است یا کدورت اما:
سالانه ۱۷ميليون جلد كتاب در قم منتشر مي شود.
قم از جمله استان هايي است كه براي نشر كتاب مجوز صادر مي كند كه ميانگين كتابهاي منتشر شده در هر سال ۳۰۰۰ عنوان در قالب ۱۷ ميليون جلد است.
روایت از تارنمای کتابخانه ملی ایران
توضیحاً این به این معنا است که از هر جلد کتاب ۵۶۶۷ نسخه یگونه میانگین چاپ میشود.

پس از سالها که نام ایران همواره با ترور و خون و انتقام در رسانه های فرنگی همراه بود، نهایتاً یک بانوی ایرانی به دریافت جایزه صلح نوبل نایل شد. بار دیگر هموطنان آگاه و هشیار ایرانی از راست و چپ زبان هشدار گشودند تا امت انقلابی و خلق قهرمان را از توطئه های شیطان بزرگ و امپریالیسم جهانی پر هیز دارند. علی رغم اینکه در جوامع ایرانی پچپچه سپردن جایزه صلح نوبل به هاشم آغا جاری مدتها بود که پیجیده بود اما دریافت این جایزه از طرف یک زن نسبتاً ناشناس ایرانی به تکدر بسیاری از حضرات انجامید. رئیس جمهور محبوب که ماهها بود رخت سکوت به قامت شریف کشیده بود قفل شکست واز سیاسی بودن جایزه صلح افاضه کرد. از کرامات شیخ ما این است، شیره را خورد و گفت شیرین است. سیاسیون چپ از خیانت خانم عبادی و قانونی ساختن جمهوری اسلامی به لحاظ اظهار نظر ایشان درباره اسلام و حقوق بشرادای فضل کردند. افراطیون راست او را عامل بیگانه خواندند و منزوی های لیبرال وی را نردبانی برای غرور پارسی خودیافتند. چه شود!!
واقعیت اما این است که نخستین ایرانی، یک زن،موفق به دریافت جایزه صلح نوبل شد. فرصتی طلایی برای آشتی و شستن خون از چهره خسته ایران خانم. شانسی برای این کار به او بدهید.

« بعد از چندين سال مسافرت هندوستان و ديدن ابدال و اوتاد و مهارت در كيميا و ليميا و سيميا الحمدلله به تجربه بزرگي نايل شدم و آن دواي ترك ترياك است. اگر اين دوا را در هر يك از ممالك خارجه كسي كشف مي‌كرد ناچار صاحب امتياز مي‌شد، انعامات مي‌گرفت، در همه روزنامه‌ها نامش به بزرگي درج مي‌شد. اما چكنم كه در ايران قدردان نيست!!!
عادت طبيعت ثانويست. همينكه كسي بكاري عادت كرد ديگر باين آسانيها نمي‌تواند ترك كند. علاج منحصر باين است كه بترتيب مخصوصي به مرور زمان كم كند تا وقتي كه بكلي از سرش بيفتد.
حالا من بتمام برادران مسلمان غيور ترياكي خود اعلان مي‌كنم، ...
چرند و پرند (از شماره ۱ دوره اول روزنامه صوراسرافيل)
ادامه اش را درتارنمای شورای گسترش زبان فارسی بخوانید

Tuesday, October 07, 2003

مه غریبی است. آغاززمستان.

Thursday, October 02, 2003

بازهم مدتی گذشت و نطق ما در نیومد. دیگه تخم کفتر هم پاسخگو نیست. به قول شاملو ضربه ها پی در پی فرود می آیند. نتیجه اش برای او چند تا دفتر شعر بود و برای من سکوت. بداقبالی که یکی دوتا نیست.
چندی پیش سیمین سالمرگ نرودا بود. و هفته پیش دکتر ادوارد سعید از بزرگترین و شاید بزرگترین تئورسین های خاورمیانه درگذشت. کتاب اورینتالیسم اوبهترین متنی است که درباره خاورشناسی و خاورشناسان باختری نگاشته شده. اگر خواندید که خوب اگر نه به هر زبانی که گیر تون اومد بخوانید که خواندنی است.
دوست گرام ای امروز ۴۱ ساله شد. ودل ما را برد. شمعی همیشه در دلم برایش روشن است. دیر وقت است، وقت خواب. بی هیچ رویایی. حتی نه «شاید خواب دیدن» هاملت.

Wednesday, October 01, 2003

مردها موجودات عجيبی هستند...
اگر با آنها دوست شويد؛
شما يک دختر نجيب نيستيد!
اگر دوست نشوید؛
یک دختر افاده ای هستید و خیلی ناز می کنید!

اگر به رابطه ی او با دختری دیگر اعتراض کنید؛
شما یک دختر حسود هستید!
اگر او به رابطه ی شما با پسری دیگر اعتراض کند؛
خوب غیرت دارد!

اگر در دوران دوستی با او رابطه ی جسمی داشته باشید؛
یک دختر فاسد و بی بندو بار هستید
اگر نداشته باشید؛
یک اُمُل کوته فکر هستید!

اگر در آنِ واحد جز شما با N نفر دیگر نیز دوست باشد؛
خواهد گفت که یک پسر می تواند با ۱۰۰ نفر دوست باشد اما فقط یکی را ( که حتما شمایید!) دوست داشته باشد!!! و این یک شگرد مردانه است!
اگر شما با کسی جز او دوست باشید؛
شما یک دختر خیانتکار هرزه هستید!

اگر در مواردی به شما گیر بدهد؛
خوب دوستتان دارد!
اگر شما در مواردی به او گیر بدهید؛
یک دختر اعصاب خوردکن بی خاصیت هستید!

روایت از پارتیا

Saturday, September 27, 2003

حسين خمينی، نوه آيت الله روح الله خمينی، بنيانگذار جمهوری اسلامی در ايران، صراحتا از آمريکا خواسته است به خاتمه دادن به حکومت روحانيون بنيادگرا در ايران کمک کند.
آقای خمينی، که او نيز روحانی است، اين درخواست را در سخنانی در يک موسسه آمريکايی در واشنگتن، پايتخت آمريکا، مطرح کرد.
از بی بی سی

Tuesday, September 23, 2003

به حریم خلوت خود ، چه شود نهفته بخوانیم، به کنار من بنشینی و به کنارخود بنشانیم؟
مثل بعضی بوها، برخی غزل ها میبردت به اعماق. به بکارت ونوجوانی و دنیایی که به انتظار تو برای تسخیرش همانجا در چند قدمی ایستاده بود.

Wednesday, September 17, 2003

تفتيش عقايد ممنوع است و هيچ كس را نمي توان به صرف داشتن عقيده اي مورد تعرض و مواخذه قرار داد.
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران اصل بيست و سوم

اما آني كه به حسب حكم شرع ، حكمش قتل است ، مسامحه نكنند . از آن طرف هم طوري باشد كه اگر چنانچه يك نفر آدم بيگناه است ، حتي مانع بشود از اينكه يك حرف تند به او بزنند . آنها هم كه گناهكارند حق نيست به اينكه با آنها معامله غير انساني بكنند . آنها مستحق قتلند ، بايد قتل بشوند ، مستحق اعدامند ، اعدام بايد بكنند ، اما زايد بر آن بخواهند كارهائي بكنند ، اين را بدانند كه مسوول هستند . و همين طور متصديان حبس ها و زندان ها بايد اين معنا را توجه داشته باشند ، چه اشخاص كه در راس هستند و چه اشخاصي كه مشغول اجراي عمل هستند ، بايد اين معنا را توجه بكنند كه حدود الهي معنايش اين نيست كه يك كسي كه مستحق قتل است ما فحش به او بدهيم ، جايز نيست اين ، يا به او سيلي بزنيم ، حق نيست ، يعني قصاص دارد اين . يك نفر آدم جاني كه دارند مي برند بكشندش ، اگر شما يك سيلي بزنيد ، او بايد حق دارد به شما سيلي را عوض بزند و خلاف شرع كرديد . گمان نكنيد كه حالا كه اين آدم توي حبس آمده است ، ما بايد با او رفتار بد كنيم .
آیت الله خمینی ۳۱ مرداد ۱۳۶۱
صحيفه نور جلد ۱۶ : از صفحه ۲۵۰ تا صفحه ۲۶۰

Monday, September 01, 2003

سوارا نظر خان هم شنیدنیه هم دیدنیه وهم خوردنی.

سايت اينترنتي روزنامه الوفد مصر نوشت: شاهدان عراقي اعلام کردند صدها تن از اعضاي سپاه بدر شاخه نظامي مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق، سلاح بر دست سوار بر کاميونها به سوي نجف اشرف به راه افتاده اند شاهدان تاکيد کردند، صدها تن از اعضاي سپاه بدر را مشاهده کرده‌اند که با در دست گرفتن سلاح و آرپي ‌چ ي و پوشيدن لباسهاي نظامي از مناطق مختلف شهر بغداد به سوي شهر نجف در 161 کيلومتري بغداد به راه افتاده اند. به گفته شاهدان عراقي، خشم و اندوه بر روي چهره اعضاي سپاه بدر مشاهده مي شود و آنها تاکيد مي کنند انتقام خون آيت الله محمد باقر حکيم و ديگر شهداي نجف را خواهند گرفت
از: دریچه

Friday, August 29, 2003

ديدار محرمانه نمايندگان دولت آمريک و جمهوری اسلامی در استکهلم
رادیو بین المللی سوئد (پژواک) روز چهارشنبه (27 اوت) گزارش داد که دیدار و مذاکراتی میان نمایندگانی از دولت آمریکا و جمهوری اسلامی در نقطه ای از حومه استکهلم به انجام رسیده است. در این مورد بخش اطلاعات رسانه ای وزارت خارجه سوئد ضمن اظهار بی خبری نسبت به این موضوع از هر گونه اظهار نظری خودداری کرده اما گفته میشود که این دیدار از طریق سفارت های دو کشور در استکهلم تدارک دیده شده است.

Tuesday, August 19, 2003

روضه سیدالشهدا به زبان انجلیسی.
روایت از صبحانه

در کوچه های قاصدک هنوز باد ميآد!

Saturday, August 16, 2003

تو مو میبینی و من پیچش مو!
بخوانید تا به مفسده وحرام در دنیای مجازی اینترنت کشیده نشوید. پاسخ استفتائات مطابق با فتاوى آیت الله سیستانی.
سؤال : لطفا حكم چت كردن با شخصى كه از جنسيت او بى اطلاع هستيم را بفرمائيد . در صورت اطمينان از جنسيت چطور ؟
جواب :در هر دو صورت اگر خوف وقوع حرام است جايز نيست .

جواهری کم گوهر، گوهر اما هنوز.

کاش بودم باز دور از هر کسی
چادری و گوسفندی و سگی
نیما

گیجم. هفته ایه که گیجم. هر روز که از خواب پا میشم به فکر انجام هراز کار مانده ام وشب همچنان درمانده با هزار کار مانده. خسته ام. هراز گاهی حرف از گذشته ها میزنم و هرزگاهی از آینده. گذشته ها گذشته و آینده نارسیده. انگار وزنه های سنگینی من رو به اعماق میبره و قیچی تیزی هر روز صبح بالم رواز ته میچینه. گویی که مالیخولیا دارم. درمانی هم براش نیست. مرگ شاید چاره اش کنه. حرف فراوون دارم زبونم اما بریده و انگار تخم هیچ کفتری هم علاجش نیست. رخوت نیست، بی شباهت به اونهم نیست. رخوت اما نیست. داداش بزرگی هم نیست که با یه بالش خیال ما و خودش رو راحت کنه. گیجم، هفته ای یه که گیجم.

Friday, August 15, 2003

فرازهایی از رساله آیت الله خمینی:
٢٤٥٦ اگر زن بگويد يائسه‏ام نبايد حرف او را قبول كرد ولى اگر بگويد شوهر ندارم حرف او قبول مى‏شود.
٢٤٥٩ مستحب است در شوهر دادن دخترى كه بالغه است‏يعنى مكلف شده عجله كنند، حضرت صادق عليه السلام فرمودند: يكى از سعادتهاى مرد آن است كه دخترش در خانه او حيض نبيند.
٢٤٤٠ اگر در حال ناچارى زن بخواهد زن ديگر، يا مردى غير از شوهر خود را تنقيه كند، يا عورت او را آب بكشد بايد چيزى در دست كند كه دست او به عورت نرسد و همچنين است اگر مرد بخواهد مرد ديگر ديگرى، يا زنى غير زن خود را تنقيه كند يا عورت او را آب بكشد.
٢٤٢٤ زنى كه صيغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجى ندارد.
٢٣٨٠ اگر مرد بعد از عقد بفهمد كه زن يكى از هفت عيب را دارد مى‏تواند عقد را به هم بزند : اول: ديوانگى. دوم: مرض خوره. سوم: مرض برص.چهارم: كورى. پنجم: شل بودن به طورى كه معلوم باشد. ششم: آنكه افضا شده، يعنى راه بول و حيض و يا راه حيض و غائط او يكى شده باشد، ولى اگر راه حيض و غائط او يكى شده باشد، به هم زدن عقد اشكال دارد و بايد احتياط شود. هفتم: آنكه گوشت‏يا استخوانى يا غده‏اى در فرج او باشد كه مانع از نزديكى شود.
٢٧٨٣ مسلمان از كافر ارث مى‏برد، ولى كافر اگر چه پدر يا پسر ميت باشد، ازاو ارث نمى‏برد.

Thursday, August 14, 2003

تأسيس موزه شعر در خانه نيما يوشيج.
خانه نيما يوشيج پدر شعر نو ايران موزه شعر مي شود.
سهيلا رجايي علوي مديركل ميراث فرهنگي استان مازندران با اعلام اين خبر به ميراث خبر افزود: قرار است موزه شعر ايران به زودي و پس از انجام مرمت بخشهايي از خانه نيما يوشيج، راه اندازي شود. وي در اين باره توضيح داد: پس از اينكه بخشهايي ازخانه نيما از قابليت لازم براي نگهداري آثار و نوشته هاي شاعران بزرگ ايران برخوردار شود، اين خانه به موزه شعر تبديل مي شود حتي اگر عمليات مرمتي در حاشيه خانه ادامه يابد.
وي تصريح كرد، در موزه شعر ايران آثار، نوشته ها و اشياي به جاي مانده از نيما و شاعراني كه از او تأثير گرفته اند به نمايش گذاشته خواهد شد.


برپايه اين گزارش، يونسكو اعتباري را براي مرمت خانه پدر شعر نو ايران اختصاص داده است، چرا كه هزينه مرمت اين خانه در توان ميراث فرهنگي استان مازندران نيست. رجايي علوي با تأكيد بر اينكه بازسازي و مرمت خانه پدري نيما يوشيج ـ پدر شعر نو ايران ـ تا دو سال آينده به پايان مي رسد، افزود: كمبود اعتبارات مهمترين دليل بي توجهي و كوتاهي در ساماندهي و نگهداري اين خانه ارزشمند است. خانه نيما در يوش واقع است.

Animatrix رو به تمامی دیدم. راستی که آدم از اینهمه قدرت تخیل - خالی بندی به عبارت نازی آبادی ها - متحیر میشه.


جل الخالق

پروزه انقلاب ارتباطی درایران به روایت تصویر!

از وب سایت پیام:
کاربر گرامی، اکثر مطالب و محتویات این سایت از سایت های دیگر بصورت غیر قانونی سرقت شده است. صاحبان مطالب به سرقت رفته میتوانند بروند و کشکشان را بسابند، ما کار خودمان را میکنیم.

Wednesday, August 13, 2003

سيود ماسی ستاره ای نو از الجزیره با صدایی جادویی، بشتابیید و بشنویید که غفلت موجب پشیمانی است. از p2p یا مغازه تهیه کنید و مصاحبه اش رو در رادیو ۳ بی بی سی بخوانید.


بشتابیید تا مجبور نباشید صدای حضرات و نسوان را در ال ای تحمل کنید. گفتم که غفلت موجب پشیمانی است پس دیگه گناهش پای خودتون!

Tuesday, August 12, 2003

ميلاد
در فراسوی مرزهایِ تن‌ات تو را دوست‌می‌دارم.
آينه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده
روشنی و شراب را
آسمانِ بلند و کمانِ گشاده‌ی پل
پرنده‌ها و قوس‌وقزح را به من بده
و راهِ آخرين را
در پرده‌يی که می‌زنی مکرّرکن.

در فراسوی مرزهایِ تن‌ام
تو را دوست‌می‌دارم.
در آن دوردستِ بعيد
که رسالتِ اندام‌ها پايان‌می‌پذيرد
و شعله و شورِ تپش‌ها و خواهش‌ها
به‌تمامی
فرومی‌نشيند
و هر معنا قالبِ لفظ را وامی‌گذارد
چنان‌چون روحی
که جسد را در پايانِ سفر،
تا به هجوم کرکس‌هایِ پايان‌اش وانهد...

در فراسوهای عشق
تو را دوست‌می‌دارم،
در فراسوهای پرده و رنگ.

در فراسوهای پيکرهای‌ِمان
با من وعده‌ی ديداری بده.

Friday, July 04, 2003

ما رفتيم به سفر چين و ماچين. اگه وقتی بود از پکن یا به گفتمان نو« بنجين» چند خطی مينويسم. در غير اينصورت در ميانه آگوست باز هم اين ماو اين داستان مهيج ميرزاو سیاحت هايش. تا آگوست هوای خودتون وداشته باشین و یادتون نره که دندوناتون رو مسواک بزنید.

Tuesday, July 01, 2003

امروز: بنا به گزارش رسيده، يك دختر جوان قمی شامگاه شنبه پس از متهم شدنش به «بدحجابي» توسط يك زن محجبه با وارد شدن ضربات چاقو از پای درآمد. اين حادثه در خيابان «صفائيه» قم، اصلی‌ترين خيابان اين شهر در مقابل انظار عمومی روی داد. شاهدان عينی گفتند: زن محجبه با ديدن اين دختر حدوداً ۲۲ ساله، پس از مشاجره لفظی و به دليل آنچه كه وی «هرزگی و بدحجابي» خواند، با چاقو سينه اين دختر جوان را شكافت.‌آنان افزودند: ضارب كه چهره‌اش را كاملاً پوشانده بود، قبل از ارتكاب اين جنايت به مقتول گفت: «شما و امثال شما خون شهدا را پايمال كرده و می‌كنيد». شاهدان حادثه گفتند: پس از اين جنايت عده‌ای از بانوان به طرفداری از زن محجبه پرداخته و از اقدام وی حمايت كردند. آنان افزودند: ضارب پس از اقدام خود كه درانظار عمومی انجام شد، به سخنرانی پرداخت و تهديد كرد: حتی اگر اين «دختر هرزه» از اين ضربه جان سالم بدر ببرد، باز هم در آينده كشته خواهد شد. به گفته ناظران واقعه، زن چاقوكش در مقابل اعتراضات برخی جوانان حاضر در صحنه تهديد كرد:«هر كس سخن بی‌موردی بيان كند، شكمش را پاره خواهم كرد.» شاهدان گفتند: نيروهای پليس ۱۱۰ پس از جنايت با حضور در محل، ضارب را كه قصد فرار داشت، دستگير كردند. گفته می‌شود: زن ضارب حدوداً ۳۵ ساله و اهل تبريز است.
از اخبارامروز

Wednesday, June 25, 2003

بايد كتك بخورد!

ديروز در راهروهاي مجلس احمد ناطق نوري نايب رئيس فراكسيون اقليت مجلس موضوع براي برخورد با نماينده بروجرد را كذب محض دانست. وي گفت: آقاي نظام اسلامي كتك نخورده است و آقاي يوسفيان مثل ساير اصلاح‌طلبان دروغ مي‌گويد!
نماينده نورو محمودآباد افزود: اگر راست مي‌گفت چرا آقاي نظام اسلامي شماره ماشيني كه به ماشين‌اش زده است را نمي‌داند؟ ناطق نوري در پاسخ به سؤال خبرنگاري كه در مورد كتك خوردن كيانوش راد پرسيد، گفت: چون او حرف بدي زده، بايد كتك بخورد!
وي كه رئيس فدراسيون بوكس نيز هست در پاسخ به سؤال ديگري مبني بر اينكه نمايندگاني كه نامه به رهبري را امضا كرده‌اند را بايد كتك زد؟ گفت: بله بايد آنها را هم زد.
ناطق نوري در عين حال گفت: ما از اين آدم‌هايي كه هر روز در جاده‌ها تصادف ايجاد مي‌كنند، زياد داريم. چطور در جاده اراك هر روز اين همه كشته مي‌دهيم كسي چيزي نمي‌گويد و از حق آنها دفاع نمي‌كند، آيا آنها را هم حزب‌اللهي‌ها مي‌كشند؟
من به هيأت رئيسه تذكر مي‌دهم و جلوي اين افراد مي‌ايستم و اجازه نمي‌دهم هر كسي اينطور با مجلس بازي كند.
از امروز

رئيس كل بانك مركزي :
درآمد سرانه هر ايراني ۱۵۰۰ دلار است

از تارنوشت «خر مقدس»:
به عجيب ترين كشور دنيا خوش آمديد.اينجا كشور مردمي است كه انقلاب صنعتي نكرده اند ولي آلودگي محيط زيست را در اعلي درجه اش دارند ,مردم اش روزه نميگيرند ولي در افطاري هاي پر خرج شركت ميكنند. نماز نميخوانندولي روي پيشاني شان جاي مهر دارند,اينجا كشور آخوندهاي سكولاروسكولارهاي دينداراست ...

به نظر آمد كه باغ است، رفتيم ديديم قبرستان است!
روز ششم ربيع الثاني ـ بعداز ناهار سفراي خارجي آمدند حضور. ايلچي فرانسه نيامده بود چون مسيو طير استعفا كرده، اختيارنامه نداشته است. بعد رفتيم به اطاق ديگر، سفرا را يكي يكي احوال پرسي كردم. بعد پرنس بيزمارك آمد. خيلي با او صحبت شد. بعد مارشال رون وزير جنگ و بعد مارشال ملك آمده قدري صحبت شد. برخاسته تغيير لباس داده سوار كالسكه شده رفتيم به باغ وحش. امروز هم روز عيد فرنگيان بود. جميع اهل شهر در حركت بودند. جمعيت زياد كالسكه بسيار در راه و طرفين راه بود. موزيكان هم در باغ مي زدند. بعد تك تك قفس هاي بزرگ خود ديده شد كه هر نوع حيواني را در قفس علي حده گذاشته بودند. انواع مرغ هاي شكاري از قراقوش و كوندور كه مرغ شكاري معروف بزرگي است و از ينكي دنيا مي آورند. يك جفت از آن بود. حيوان غريبي است. رنگ سياه تيره اي دارد. بسيار مرغ مهيبي است اما چنگالش مثل قراقوش تيز نيست. آنچه اشكالي كه در كتابها ديده بودم در اينجا زنده ديدم. مايل بودم مدتي تماشاي شير را بكنم ولي از هجوم مردم تماشاچي ممكن نبود. هر نوع حيواني كه در هر اقليم بوده از آنجا جمع نموده اند. در كمال نظافت و پاكيزگي خوراك هريك را مي دهند. اسم رئيس اين باغ وحش كه مرد فاضل عالي است حكيم بودينوس است. بعد برگشتيم به منزل. بعد از دقيقه اي چند كالسكه حاضر كردند. در بعضي كوچه هاي شهر گردش كرديم. يك جايي به نظر آمد كه باغ است. پياده شده رفتيم، ديديم قبرستان است. اما با صفا بود. زن هاي دايه با اطفال كوچك خيلي بودند.
دور ما جمع شدند. بعد سوار شده رفتيم به ميداني مدور رسيديم كه دور آن عمارت و در وسط باغچه هاي خوب داشت. پياده شديم قدري هم آنجا گشتيم بعد سوار شده آمديم منزل. مهماندار ما كه ژنرال بوين است، مهماندار ناپلئون هم بوده است. در ايام اسيري و حبس مهماندار سلطان روم در پروس.
سفرناصرالدين شاه قاجار به فرنگستان

در روز ۱۱ آذر ۱۳۰۰ هـ ش ميرزاكوچك خان رهبر نهضت جنگل در اثر توطئه روس و انگليس به قتل رسيد.



يونس , معروف به ميرزا كوچك خان فرزند ميرزاي بزرگ در سال ۱۲۹۸ هجري قمري چشم به جهان گشود . او در سالهاي اوليه عمر به مدرسه حاجي حسن واقع در صالح آباد رشت رفت و تحصيلات ديني خود را آغاز نمود. پس از آن مدتي در مدرسه جامع رشت ومدتي هم در مدرسه محموديه تهران به تحصيل پرداخت .

در مورد خصوصيات اخلاقي ميرزاكوچك خان اينچنين نوشته اند كه مردي ساكت و متفكر و آرام بود , ازغايب حجب برخوردار و مردي نطاق و صريح اللهجه بود وبا اين وجود پيوسته سخن هاي سنجيده مي گفت و اين سخنان را اغلب بالطيفه و مزاح شيرين و جذاب مي كرد. ميرزا شخصيتي جذاب داشت بطوريكه كمتر اتفاق مي افتاد كه افراد مسحور بياناتش نشوند. از لحاظ اجتماعي مودب و متواضع و خوش برخورد و از جنبه روحي عفيف و با عاطفه و معتقد به فرايض ديني ومومن به اصول اخلاقي بود.
نهضت جنگل كه رهبري آن راميرزا كوچك خان بر عهده داشت داراي روزنامه اي هم بودبه نام«جنگل» كه افكار نهضت را تبليغ مي كرد. در سرلوحه اين روزنامه نوشته شده بود : « اين روزنامه فقط نگهبان حقوق ايرانيان و منور افكار اسلاميان است »
درباره ميرزا: موسسه مطالعات تاريخی ايران

Tuesday, June 24, 2003

دوم تير ماه ۱۲۸۷ هجري خورشيدي (۲۳ ژوئن ۱۹۰۸ ) سرهنگ لياخوف فرمانده روس واحد مركزي قزاق دستور داد كه ساختمان مجلس در ميدان تاريخي بهارستان را با توپ گلوله باران كنند.
محمد علي شاه روز پيش از اين ، ضمن صدور اعلاميه اي كه براي مقامات دولتي در تهران و شهرهاي ديگر هم ارسال شد چگونگي انتخاب نمايندگان مجلس و رفتار اين نمايندگان را مغاير اصول مشروطيت خوانده بود و دستور داده بود كه مجلس تا اصلاح اين نقائص به مدت سه ماه تعطيل شود.
چون بسياري از نمايندگان حاضر به ترك ساختمان مجلس نشده بودند ، يك واحد قزاق به بهارستان فرستاده شد تا مجلس را محاصره و نمايندگان را از آنجا بيرون كند كه اين نيرو با مقاومت هواداران مسلح مجلس كه از پيش در آنجا سنگر بندي كرده بودند رو به رو شد و عقب نشيني كرد.


لياخوف پس از اطلاع از اين عقب نشيني ، تصميم گرفت كه ساختمان مجلس را با توپ گلوله باران كند. در پشت پرده ، دست انگلستان و روسيه كه باهم رقابت استعماري داشتند ــ هركدام به حمايت از يك طرف ــ دركار بود! .
در جريان تيراندازي با توپ به عمارت بهارستان ، بسياري از مدافعان مجلس كشته و يا مجروح شدند و نمايندگان متحصن ، از آنجا به پارك امين الدوله كه در همان نزديكي واقع بود گريختند و در آنجا پنهان شدند.
قزاقها پس از تصرف مجلس به پارك امين الدوله حمله بردند و نمايندگان را مضروب و دستگير كردند و به باغ شاه منتقل ساختند . چون جماعتي از مجلسيان و هواداران آنان از جمله تني چند از اصحاب جرايد عازم سفارت انگلستان شده بودند تا در آنجا متحصن شوند ، قزاقها باغ سفارت ( واقع در محل فعلي ــ خيابان فردوسي ) را محاصره كردند و راه آن عده را كه هنوز پاي به سفارت نگذارده بودند بستند كه اين عمل باعث اعتراض شديد نماينده سياسي انگلستان شد.
گروهي از دست اندركاران نشريات نيز كه دستگير شده بودند به زندان باغ شاه منتقل شدند. از همين روز در تهران حكومت نظامي برقرار شد و ....
از تاريخ روزانه ايران

Saturday, June 21, 2003

امروز ميانه تابستان است در سويد. طولانی ترين روز سال. مانند يلدا، اينجا روزها را گرامی دارند و ما شبها را. طنز تلخ تاريخ. دربرخی نقاط در شمال آفتاب ساعت ۲۳ غوب ميکند تا ساعت ۲۴ دوباره برخيزد.


آفتاب نيمه شب پديده ای ديدنی است. اگر خواستيد که به شمال اورپا تشريف فرما شويد تلاش کنيد که در ميانه خرداد بياييد و ميانه شهريور عزم بازگشت کنيد که زان پس: هوا بس ناجوانمردانه سرد است.

منبر و دار
منبر از پشت شيشه مسجد /چشمش افتاد و ديد چوبه دار
عصبي گشت و غيضي و غضبي /بانگ برزد كه اي جنايتكار
توهم از دودمان ما بودي /سخت وحشي شدي و وحشتبار
ما سروكارمان به صلح و صلاح /تو به جرم و جنايتت سروكار
نردهٌ كعبه حرمتش كم بود /كه شدي دارِ شحنه؟ شرم بدار
دار بعد از سلام و عرض ادب /وز گناه نكرده استغفار
گفت ما نيز خادم شرعيم /صورت، اخيار گير يا اشرار
هركجا پند و بند در مانند /نوبت دارمي رسد ناچار
.....
ليك منبر فرو نمي آمد /باز بر مركب ستيز سوار
.....
دار هم عاقبت زجا در رفت /رو به در تاكه بشنود ديوار
گفت اگر منبر تو منبر بود /كار مردم نمي كشيد به دار
از شهريار

Friday, June 20, 2003

پروتکل اخير آژانس بين اللمللی آژانس انرژی هسته ای بايد يک پيروزی در سياست خارجی ايران محسوب شود. علی رغم فشار امريکا به آژانس واژه نقض مقررات درباره ايران به کار برده نشد وحرف از ادامه همکاری ايران با آژانس است.


گذشته از اينکه درباره سيستم اجرايی حکومت ايران چه نظری داريم شايد دستيابی به انرژی هسته ای تنها راه حفظ استقلال و تماميت ارضی ايران در مقطع معاصر باشد.

Thursday, June 19, 2003

پديده خودسوزی هواداران مجاهدين خلق پس از دستگيری مريم رجوی و برخی ديگر از اعضای اين سازمان بار ديگر نمايشگر شيوه های خشونت بار و ديکتاتور مآبانه مجاهدين خلق در برخورد با سختی هاست. روشی که تقريبا تمامی گروههای چپ گرا گذشته از جغرافيا اعمال کرده اند. با توجه به عدم کارآيی اين شيوه که به تجربه مکرر به ايشان ثابت شده علت تکرار اين روش چيست؟
آیا بايد برای بازداشت مريم رجوی بهايی چنين سنگين پرداخت. آیا اين ۵ خودسوزی که به شکلی شبيه به هم اعمال شده نوعی رهنمد سازمانی به اعضا و هواداران اين سازمان است؟ آیا جان وسلامتی انسانها در چسم رهبران قدرت پسند مجاهدين خلق چنين بی ارزش است؟ آیا مبارزه ای که پيشروی آن نيازمند به نمايش چنين فجايع قرون وسطايی است ارزشمند است؟


پاسخ اين پرسشها بر گرده مسعود رجوی و ديگر رهبران مجاهدين خلق است. ايشان تاکنون در يک اعلاميه از خشم مردم وهواداران گفته اند. و دريغ که حتی در نوشته هايشان نيز جايی برای سلامت و جان انسانها وجود ندارد. به بخشهايی از اين اطلاعيه توجه کنيد:

«در ساعت ۱۶ امروز، حشمت زندی، ۳۸ ساله، در مقابل سفارت فرانسه در لندن خود را به آتش کشيد. وی که در اعتراض به يورش غيرقانونی و غيراخلاقی به مقر مقاومت ايران در فرانسه و دستگيری ۱۶۵ نفر از پناهجويان و حاميان مقاومت در پاريس، به جمع ايرانيان در اعتصاب غذا در مقابل سفارت فرانسه در لندن پيوسته بود، با شنيدن اتهامات مضحک و غير واقعی «ارتباط جنايی با هدف آماده سازی اقدامات تروريستی و تأمين مالی يک فعاليت تروريستی» به خشم آمده و در اعتراض خود را به آتش کشيد.
ايرانيان حاضر در صحنه که از اين صحنه به خشم آمده بودند، به دور حشمت جمع شدند و فريادهای «پليس فرانسه خجالت بکش خجالت بکش»، «معامله زد و بند محکوم است محکوم است»، «پناهندگان سياسی را در فرانسه آزاد کنيد»، پليس فرانسه را عامل اين جنايت هولناک ميدانستد.»

ارادت بفرماييد که ايرانيان خشمگين تلاشی برای خاموش کردن آتش و نجات جان انسانی در آتش نکرده بلکه به کار انقلابی شعار دادن مشغول بودند.

اگر شما را به توليد سلاح هاي كشتارجمعي متهم كردند و شما قبول كرديد كه ناظران بين المللي از كشورتان بازرسي كنند، آماده باشيد كه به هر حال كشورتان اشغال شود.
اگر مي گوييد كه اين سلاح ها را نداريد، البته دروغ مي گوييد. اگر بازرسان آمدند و سلاح ها را پيدا نكردند، شما بدون شك سلاح ها را پنهان كرده ايد. اگر بعد از اينكه كشورتان اشغال شد، باز هم كسي نتوانست سلاحي پيدا كند البته اين نشان دهنده اين است كه شما هم دروغگوي ماهري هستيد و هم توانستيد سلاح ها را خيلي خوب پنهان كنيد.
اگر يكي از اتهامات اين است كه شما داريد روي سلاح هاي اتمي كار مي كنيد، بهتر است هرچه زودتر كارتان را تمام كنيد.
از بی عنوان

Wednesday, June 18, 2003

رييس‌جمهور ي‌ در جمع‌ خبرنگاران‌ درباره‌ حوادث‌ اخير گفت‌: اگر ما دموكراسي‌ و مردم‌ سالاري‌ را پذيرفته‌ايم‌، اين‌ اعتراضات‌ را نيز بايد قبول‌ كنيم‌. آنچه‌ كه‌ رژيم‌ها و جوامع‌ مردم‌سالار را از غيرمردم‌سالار جدا مي‌كند همين‌ اعتراضات‌ است‌ كه‌ با ساز و كارهايي‌ دموكراتيك‌ صورت‌ مي‌گيرد.

Monday, June 16, 2003

اين عکس مدتی است که در گروه های ياهوی ايرانی درگردش است. محتوای تصوير نیاز یه توضيح فراوان ندارد. آیت الله شاهرودی رئس نيروی قضاييه ايران بوسه برروی نوجوانی بی خط عارض ميزند. نکته اما تعبيير هايی است که از اين تصوير شده.


تعبير شما چيست؟

جناب آقای خامنه ای!
بگوييد تا فهرست اسامی کوچک دستگيرشدگان ۱۸ تا ۲۵ ساله درگيری های دانشجويي را برايتان بياورند. مطمئنم نامهايي مانند ابوذر، سجاد، ميثم، احسان، ياسر، سارا، مونا و زهرا در آن فهرست فراوان است. اينها فرزندان پدر و مادرهای نسل جنگ و انقلاب هستند. اين بچه ها در مدارس جمهوری اسلامی درس خوانده اند. اين بچه ها تقريبا هرگز از ايران پایشان را بيرون نگذاشته اند. شما به اينها می گوييد عوامل دشمن؟ ابوذر و ميثم و ياسر که عوامل دشمن باشند، وای به خود دشمن! چه شد که اينها دشمن شدند؟ چه کسی اينها را به خيابان کشيد؟ وقتی قاضی مرتضوی در بهار سال ۱۳۷۹ به دستور شخص شما حکم بازداشت ۱۴ روزنامه را در يک شب امضا کرد و لکه ننگ بر دامن شما و جمهوری اسلامی گذاشت، شما اجازه داديد تا تخم کينه و نفرت در دل يک نسل کاشته شود. حالا بياييد و آنچه کاشته ايد درو کنيد. می گويند: هرکه گريزد ز خراجات شهر/ جورکش غول بيابان شود
ادامه نامه نبوی به خامنه ای را در گويا بخوانيد.

Saturday, June 14, 2003

۱۶ آذر، ۱۳آبان و اکنون ۱۳ تير.

Wednesday, June 11, 2003

بزرگواران!
اين حقير برای رضای پرودگار و خشنودی خويش اين ترههات را در ممالک ظاله فرنگستان به طبع دنيای اثيری شبکبات بين اللمل خامه ميکنم. غرض نقشی نيست که از من باز ماند، هدف شايد به خاطر ضمير سپردن گوشه ای از حکايت بيچاره گی خويش است. سپاس بيکران حاج هودر را که بيت کبير به هيبت حقير ميرزا مزين کرده. لاکن به اسمی نشايد. گذار ما اما بی اين تزئين نيز به لطف کرام الکاتبين می گذشت با و بی کانتر.
دعای خير خويش و لينک مرحمت فرماييد که مستحقانيم
الحقرميرزا

Friday, June 06, 2003

بدون شرح!

يك طرح ملي با اهداف مشكوك
اخيرا شركت آساك دوچرخ با همكاری بانك سپه با چاپ بروشوريبا عنوان طرح سلامت ملی اقدام به تبليغ انواع دوچرخه دخترانه و پسرانه نموده است و براي جذب خوانندگان از تعابيری مانند (ماه عسل ۲ نفره سايز ۲۶ بهاران زنانه اترك دخترانه )استفاده كرده است . نكته حائز اهميت آن است كه اين نحو از تبليغات غربی آن هم از طرف مجموعه ای وا بسته به دولت با چه هدفي انجام مي پذيرد و آيا اين اقايان همه مشكلات معيشتی مردم را حل كرده اند و براي تحقق سلامت ملي فقط مانده دوچرخه سواری دختران؟!
از تارنمای انصار حزب الله

Wednesday, June 04, 2003

اگه به پول نياز داريد سری به اينجا بزنيد!

Tuesday, June 03, 2003

پای تلفن سالها پيش گفت:
مامان بيچاره سنگی بود!

Monday, June 02, 2003

از کرامات شيخ ما اينست، اندر باب زنان و قضاوت به نص آيت الله سيستانی:

۱ - خـداونـد در آنـجـا كـه رفتار ناپسند عرب نسبت به دختران را نكوهش مى كند به گفتار آنان مى پردازد كه براى خدا دخترانى قائل بوده و ملائكه (فرشتگان ) را دختران خدا مى پنداشتند. آنـگـاه آن فـتـار و ايـن گفتار را با هم مقايسه مى كند و مى گويد: چگونه چيزى راكه براى خود ناپسند مى دانيد, به خدا نسبت مى دهيد... واذا بشر احدهم بما ضرب للرحمان مثلا ظل وجهه مسودا وهو كظيم . و هـرگـاه آنـچه را كه براى خداوند روا داشته , به او نويد دهند - كه همسرت دختر زاييده - رنگ رخسارش تيره گشته و ناراحت مى گردد. سـپس به وصف زنان (از لحاظ تربيت اجتماعى و انديشه روانى و قدرت روحى ) پرداخته و گويد: او من ينشا فى الحليه وهو فى الخصام غير مبين (سوره زخرف ۴۳ : ۱۷-۱۸) زن كه از لحاظ آفرينش , يك انسان است و انسان ذاتا والاترين گوهر تابناك جهان خلقت است كه بالاترين جمال و آرايش , در آفرينش او منظورگرديده ... ولـى زن ايـن گوهر و جمال انسانى را در خود فراموش كرده , به آرايش خودمى پردازد و جمال و كـمـال خـود را در زنـدگى صرفا در زر و زيور مى بيند و برهمين پايه ناهموار رشد و نمو خود را استوار مى نمايد. و از طـرف ديـگـر, مقاومت او در مقابل ناهمواريهاى زندگى ضعيف بوده و درمقابل پيشامدها و ناگواريها, صبر و حوصله به خرج نمى دهد و متانت وبردبارى خود را فرومى نهد. و همين ناگواريهاى روحى و دگرگونى اندرون , موجب مى شود تا نتواند آنچه را كه در دل دارد به خوبى آشكار سازد و تقريبا انديشه خود را كه لازمه متانت و بردبارى است , از دست مى دهد. ايـنـگونه وصف , كه در قرآن از زن شده است فاقد جنبه بردبارى و انديشه متعال است كه در مقام قضاوت , مخصوصا در پيچاپيچ مسائل قضائى ,ضرورت دارد. لذا اين آيه كريمه از محكمترين دلائل بر عدم شايستگى زن در امر قضاوت مى باشد.

۲ - فقها عموما در اين زمينه به روايتى استناد جسته اند كه از پيغمبر اكرم (ص ) نقل شده و تقريبا در تمامى كتب حديث و تاريخ آن را آورده اند: مـوقعى كه به پيغمبر اكرم (ص ) خبر رسيد, كه پوراندخت دخترخسروپرويز بر تخت شاهى تكيه زده , فرمود: لـن يـفـلح قوم وليتهم امراه يا لا يفلح قوم ولو امرهم امراه يا اسندوا امرهم الى امراه ((۱۶))
يا تـعـابـيـرى از اين قبيل كه حكايت از آن دارد كه واگذارى هرگونه منصب رسمى در تشكيلات ادارى - سـيـاسـى به زنان مايه رستگارى نيست . يعنى زنان , شايستگى چنين مقام و منصبهايى را ندارند.

۳ - در وصـايـاى مـفصلى كه پيغمبر اكرم (ص ) به على (ع ) فرموده و مرحوم صدوق آن را در آخر كتاب من لا يحضره الفقيه آورده , چنين آمده : يـا عـلـى , لـيس على النسا جمعه ولا جماعه - الى قوله - ولا تولى القضا... ((۱۷))
. يعنى متصدى منصب قضاوت نگردد.

۴ - و نـيـز مرحوم صدوق در كتاب خصال , از امام ابى جعفر باقر (ع ) روايت كرده كه فرموده : ولا تـولى المراه القضا ولا تولى الاماره ((۱۸))
زن , متصدى منصب قضاوت و هيچگونه منصب رسمى نگردد.

۵ - در صحيحه ابى خديجه (سالم بن محرم جمال ) آمده : ولكن انظروا الى رجل منكم , يعلم شيئا من قضايانا, فاجعلوه بينكم , فانى قد جعلته قاضيا... ((۱۹))
. و در حـديـث ديـگـر نيز از ابى خديجه : اجعلو بينكم رجلا قد عرف حلالناوحرامنا فانى قد جعلته عـليكم قاضيا... ((۲۰))
كه حضرت استاد (قدس سره ) و نيز صاحب جواهر (ره ) و ديگران استظهار نـمـوده انـد كـه يـاد كـردن عـنـوان جـل از روى عـنـايت بوده است . صاحب جواهر مى فرمايد: وبان المنساق من نصوص النصب غيرها, بل فى بعضها التصريح بالرجل . سپس اضافه مى فرمايد: قضاوت , منصبى است كه مناسب شان زنان نيست ,زيرا نشستن با مردان و صدا را بلند كردن در ميان آنان , براى ايشان شايسته نباشد. در پايان مى گويد: ولااقل من الشك والاصل عدم الاذن ((۲۱))

برگرفته از: مرکزجهانی اطلاع رسانی آل البيت

بدون شرح!
سؤال :آيا مى توان بطور همزمان با دو همسر مُتعه خلوت كرد ؟
جواب :مانعى ندارد ولى بايد هر كدام عورت خود را از ديگرى بپوشاند واز تلذذ بوسيله يكديگر اجتناب نمايند .
فتاوى حضرت آيت الله العظمى سيد على سيستانى

Sunday, June 01, 2003

موشک پايی!؟

عماد رام آهنگساز، نوازنده و خواننده و پايه گذار اجراي سبک بخصوصي از آهنگهاي محلي شمال ايران، روز شنبه پس از مدتها مبارزه با سرطان در آلمان درگذشت.
فيروزه خطيبي (راديو فردا): نغمه فلوت عماد رام براي نخستين بار از طريق برنامه موسيقي راديو ارتش در اوسط دهه سي به گوش شنوندگان رسيد. در آن زمان عماد رام جواني بود که به تازگي از ناحيه گرگان به تهران آمده بود. و ضمن تنظيم چند آهنگ توسط سرهنگ حسيني موسيقي شناس و مسئول برنامه موسيقي به راديو راه يافت. او بعدها در وزارت فرهنگ و هنر استخدام شد و در تلويزيون ثابت پاسال با همکاري خاطره پروانه به اجراي واريته هاي نمايشي چون پير چنگي پرداخت. در همين دوران بود که صداي بم و لطيف او مورد توجه قرار گرفت. عماد رام بعدها آهنگهايي نوشت و تنظيم نمود که با شعرهايي از عليرضا ميبدي و تورج نگهبان توسط خود او با صدايي به ياد ماندني اجرا شد.

اندر شگفتی های بلاد محروسه!
دادستان تهران عليه روزنامه‌ي كيهان اعلام جرم كرد.
زاهد بشيري راد، مدير روابط عمومي كل دادگستري استان تهران اظهار داشت: روابط عمومي دادگستري كل استان تهران، روز يك‌شنبه با صدور اطلاعيه‌اي به دنبال درج مطلبي در ستون «گفت‌وشنود» روزنامه‌ي كيهان در تاريخ ‌١١/٣/٨٢، كه از آن اهانت به نمايندگان و ساحت مقدس مجلس شوراي اسلامي برداشت مي‌گرديد، بلافاصله دادستان عمومي و انقلاب تهران، خطاب به سرپرست دادسراي كاركنان دولت، در اين خصوص اعلام جرم كرد.
همچنين بر اساس اين اطلاعيه، مراتب اعلام جرم به استناد ماده‌ي ‌٦٠٩ قانون مجازات اسلامي به عمل آمده و متعاقبا موضوع از سوي سرپرست دادسراي كاركنان دولت جهت رسيدگي به شعبه‌ي سوم بازپرسي ارجاع و مديرمسؤول روزنامه‌ي كيهان در اين رابطه احضار گرديد.

متن ستون «گفت و شنود» امروز کيهان به شرح ذيل است:
گاو (گفت و شنود)
گفت: چه خبر؟
گفتم: ديروز يك گاو نر كه طنابش را پاره كرده بود بعد از كشتن يك نفر و زخمي كردن يك نفر ديگر وارد پارلمان يمن شد.
گفت: خيلي عجيبه!
گفتم: كجاش عجيبه!... خب اگر در كشوري نظارت استصوابي نباشه، هر گاوي به خودش اجازه مي ده كه وارد پارلمان بشه!
روايت اربی عنوان

Saturday, May 24, 2003

دختران شايسته و با يسته استکهلم به شيوه باستانی زن آزاری.

Thursday, May 22, 2003

نائب رئيس مجلس شورای اسلامی گفت: دولت سايه و غيرمنتخب و عوامل آن همه جا هستند و در جهت فلج كردن روند مديريت كشور اقدام می‌‏كنند.
محمدرضا خاتمی در گفت‌‏و‌‏گوی اختصاصی با ايلنا، در مورد برخوردهای اخير با دانشجويان و دانشگاه گفت: روندی كه امروز جريان دارد ديگر درست شدنی نيست.
وی افزود: سازمان‌‏ها و نهادهايی از بودجه دولت استفاده می‌‏كنند و اما عليه دولت از آن استفاده می‌‏كنند و هر كار ديگری كه دلشان می‌‏خواهد انجام می‌‏دهند.
خاتمی مهمترين ضعف اصلاح طلبان را در برخورد با دولت سايه ، عدم استفاده درست از حقوق قانونی ذكر كرد و گفت: اصلاح طلبان نتوانستند موانع را به مردم گوشزد كنند تا مردم بيشتر در عمق قصه بی‌‏قانونی‌‏ها قرار بگيرند.
وی در پايان يادآور شد: مسئولينی كه بايد مسائل را حل كنند ، سكوت اختيار كرده‌‏اند و كاری نمی‌‏كنند.
از : بی عنوان

Wednesday, May 21, 2003

چون فردا شود فكر فردا كنيم!
رياست جمهوری در مصاحبه با ايسنا

Monday, May 19, 2003

بر وبچه های ممالک محروسه بشتابند که غفلت موجب پشيمانی است! بدید برید کنسرت گروه رآما رو ببینید.

Wednesday, May 14, 2003

نهاتا بعد از ۵۰ سال مغز متفکر امريکای به کارا فتاده و راه گفتگوی مستقلم با مردم ايران بوجود آورد. طی نيم ساعت که من توی تارنمای وزارت امور خارجه امريکا چرخيدم ـ گذشته از فارسی بدی که داشت ـ چند مطلب جالب کشف کردم که از جمله اونها مقله ای درباره کتابهای فارسی در کتابخانه کنگره بود.


Tuesday, May 13, 2003

چند کلاش ايرانی در سويد به عنوان کمک به کودکان ايرانی مقادير کلانی پول به جيب زدند.

توی دفترچه ای که رد دو دهه زردی رو بر برگهاش داره اين چند سطر رو پيدا کردم. ليستی از مجموعه وسايل مورد نياز برای سفر به فرنگستان:

تقويم ايرانی سال ۶۴/فرهنگ عميد ۴ جلدی - فرزين/شاهنامه چاپ روسيه ۹جلدی ۹۰۰۰تومان/سبکشناسی بهار/کوپن بين المللی/از صبا تا نيما/ادوار شعر فارسی/يک ليست کامل از کتابها/حافظ بروايت شاملو/گلستان سعدی/مثنوی ـ غزليات مولانا/هزارويکشب/تاريخ سینمای ايران/فرهنگ اصطلاحات سينمايی/تاريخ سينما، آرتور رايت/فرهنگ ايتاليايی فارسی، فارسی ايتاليايی/دستور کامل زبان فارسی/دستورکامل زبان انگليسی/دستور زبان ايتاليايی/قرهنگ فارسی انگليسی، انگليسی فارسی/فرهنگ انگليس ايتاليايی،ايتاليايی انگليسی/حلقه نامزدی/دفترچه ها کلاٌ/تکلیف کتابها روشن شود.

ليست شما برای قرنگ چی بود؟

شيرين نشاط هنرمند ۴۴ ساله ايرانی، متولد قزوين وساکن نيورک است.مجموعه کارهای شيرين الان مدتی است که در امريکا و اورپا در گالری های مختلف نمايش داده شده است. در زير متنی رو درباره شيرين از سايت Time در اورپا ميارم که اميدوارم در فرصتی ترجمه اش کنم. در هر صورت کارهای شيرين قابل تعمق است. تعدادی از کارهای شيرين رو ميشه اينجا ديد.

Shirin Neshat doesn't quite know where to call home. The 43-year-old artist was born and raised in Iran but moved to the U.S. after high school to study art. When the Islamic Revolution overtook her homeland in 1979, Neshat was exiled and couldn't return until 11 years later--and the country she went home to bore little resemblance to the one she left.


Neshat dealt with her sense of displacement by trying to untangle the ideology of Islam through art. The result was Women of Allah (1993-97), a photographic series of militant Muslim women that subverts the stereotype and examines the Islamic idea of martyrdom. In 1996, Neshat began working with film, eager to create more poetic, open-ended works. She produced a trilogy of split-screen video installations--Turbulent (1998), Rapture (1999) and Fervor (2000)--all sumptuously filmed meditations on the male/female dynamic in Islamic societies. Her current exhibition--at London's Serpentine Gallery until Sept. 3 then at Hamburger Kunsthalle in January-- presents Women of Allah and all three video installations together for the first time.



بيشتر درباره شيرين نشاط: Tehran Avenue/ArtKrush/walkerart

Monday, May 12, 2003

احوالاتم حسابی گه مرغيه از اينهمه نه شنيدن.

Sunday, May 11, 2003

لاريجانی می گويد گزارش هيأت تحقيق و تفحص مجلس کشکی است.
چه کشکی!

دوستان بعد از يک تاخير ۴۵ روزه من دوباره به مسير پر دست انداز تارنگاری افتادم. تا باز چه پيش آيد. تو اينروزها نينا سيمون خواننده جاودانی جاز دارفانی رو ترک کرد ومارکز به آغوش سرطان شتافت. آمريکا عراق رو اشغال کردو مسعود رجوی ۴۵ نفر ديگه رو به کشتن داد. کاوه گلستان در عراق روی مين رفت و يازده نفر از آزاديخواهان ايرانی به حبس های بلند محکوم شدند.
توی ۴۵ روز اخير بهار هم خودش رو به اين تکه خاک در شمال زمين رسوند.


چه ۴۵ روز پربرکتی!

Thursday, May 01, 2003

تو گوشهای از اين پهنه گسترده دنيای وهم پيدا کردم اين چند سطر رو که هميشه خودم بهش فکر کرده بودم. چی ميشه اگه تعدادی اصطلاخ های ايرانی رو به فرنگی ترجمه کرد. متن رو با کمی دستکاری اينجاببينيد:

قربون قد وبالات.
I die for your height and top
سرمو خورد!
Ate my head
دم درآورده!
He has grown a tail
بروی چشم!
On my eyes
تکليف من رو روشن کن.
Light up my homework
خودت رو نزن به کوچه علی چپ!
Don't hit yourself into left Ali Street
مرگ من!
To my death
خوردم زمين پدرم دراومد.
I ate the ground and my father came out
مرده شور ببرتت!
Take away the person that washes your dead body
گليمت رو از آب بکش!
Pull your carpet out of the water
انقدر سخت بزنمت که برق از چشمات بپره!
I'll hit you so hard that electricity will pop out of your eyes
خرش از پل گذشته.
His/Her donkey passed over the bridge
چه خاکی به سرم بريزم؟
What kind of dirt should I put on my head
مرغ همسايه غازه!
The neighbor's chicken is a goose!
ازدواج هندونه نبريده است!
Marriage is an uncut watermelon!
خوشی زده زير دلش!
Happiness has been hitting you under the belly
کرم نريز!
Don't drop worms

اي خردمند عاقل ودانا قـصه موش و گربه برخوانا
گربه اي بود پرخور و گنده تيز چنگ و پلـنگ دندانا
شكـمش مثل تبل تو خالي نعره اش مثـل باد و توفانا
× × ×
رفـت روزي كنار لانه مـوش از براي شكار موشانا
موشي آمد ز لانه اش بيرون عصباني چو شير غرّانا
گفت ، كو گربه تا سرش بکنم پوستش پر كنم زكاهانا
من گربه چو فيل و فنجانيم موش فيل است و گربه فنجانا
گربه اين را شنـيد و ساكـت بود تيز ميكرد چنگ و دندانا
× × ×
ناگهان جست وموش رابگرفت موش بيچاره شد هراسانا
تـوي چنگال گربه گيـر افتاد چون اسيري به كنج زندانا
گفت كاي گربه، من غلام توام تو رئيسي و بنده دربانا
تو بزرگي و من خطا كارم تو خردمند و بنده نادانا
گربه گفـتا ، دروغ كمـتر گوي نخورم من فريب تو جانا
ميشنيدم هر آنچه مـيگفتي زير پله كنار ايوانا
حال چون تو چـنگم افتادي ميكني آخ و واخ و افغانا
× × ×
گربه آن موش را بكشت و بخورد رفت در خانه اش خرامانا
با دروغ و ريا و مكـر و فريـب ظاهرش خسته و پريشانا
دست و رو را بشــتست تا آرنــج گريه ميكرد مثل بارانا
كه حـتدايا مرا ببـخش و بكش شدم از كار خود پشيمانا
بار الــها كه توبه كردم من دگر ندرم موش را به دندانا
مــمبعد جاي موش خواهم خورد نان و چاي و پنير و ريحانا
آنقـتدر لابه كـرد و زاري كـــرد تا بحدي كه گشت گريانا
× × ×
موشكي بود گوشه اي پنهان زود برد اين خبر به موشانا
مژدگاني كه گربه تائب شـد عابد و زاهد و مسلمانا
اين خبر چون رسيـد بر موشــــان همه گشتند شاد و خندانا
× × ×
هفت موش بزرگ برجستند كاسب و كارمند دهقانا
هر يكي هديه اي فراهم كرد اوّلي گوشت سينه و رانا
دوّمــي سيــني پفـــك نمكي سوّمي بيسكويت ويتانا
چهارمي پاكت پر از شكلات پنجمي تخمه هاي ژاپانا
شـشمي ماهي قـزل آلا هفتمي جوجه هاي بريانا
گربه وقتي كه هـديـه هـا را ديـد گفت به به از اين رفيقانا
ظرفـها را يكي يكي بدهـــيد تا ببينم چه هست در آنا
موشكان جمله پيش ميرفتـند تنشان همچو بيد لرزانا
× × ×
ناگهان گربـه جست بر مـوشان چون مبارز به روز ميدانا
پنج مـوش بزرگ را بگرفـت كاسب و كارمند دهقانا
دو بدين چنگ و دو بـدان چـنگال يك به دندان ، چو شير غرّانا
دو موشي كـه جان بـدر بردند زود رفتند پيش موشانا
× × ×
كه چه بنشــسـتيد اي مـوشـان ظلم و جورش شده دو چندانا
پنـــج مــوش بزرگ را بـدريـد گربه با چنگ هاي برّانا
موشها شور و مشـــورت كردنـند عهد بستند و شرط و پيمانا
كه بياينـد پيــش حاكم خـــود تا بگيرند ز گربه تاوانا
× × ×
حاكم موشها جواني بـود صاحب اسم و رسم و عنوانا
موشـــها آمدنـد زاري كنان كه شده گربه آفت جانا
سالي يـك دانه مـيگرفت از ما حال ، حرصش شده فراوانا
اينـزمـان پنج پنج ميگيـرد هست ظلمش بدون پايانا
× × ×
گفت درسي به گربه خواهـم داد كه شود داستان به دورانا
ظرف يك هفته لشكري آراسـت از صفاهان و يزد و كاشانا
× × ×
موشكي جست و برد اين پيـغام نزد گربه به شهر تهرانا
يا بيا پايتخـت در خدمت يا آماده باش جنگانا
گربه گفـتا برو به موش بگو كه مرا از خودت مترسانا
بعد از آن لشكـري فـراهم كــرد گربه هاي شرور و شيطانا
× × ×
نيــمه شـب در مـيـان تـاريـكي حركت كرد به سوي ميدانا
لشكـر مـوشـها ز راه كوير لشكر گربه از كهستانا
جنـگ مغـلوبه شـد در آن وادي كشته از هر طرف دوچندانا
آنقدر موش و گربه كشته شدنـد كه نيايد حساب ، آسانا
موشـكي اسـب گـربه را پي كرد گربه شد سرنگون ، ز زينانا
× × ×
موشـهـا دسـت و پاش را بستند با تناب و كلاف و ريسمانا
حاكم موشـها سـوار بـه فيــل گشت از حال گربه پرسانا
گـــربه را دســت بستـه آوردنـد گيج ومبهوت و مات وحيرانا
موشـها دور گـــربـه حلقـه زدنـد همه در انتظار فرمانا
مـوش گفـتا بـدارش آويــزيـد پيش از آنكه شود گريزانا
× × ×
ريسمـاني به گردنـش انـداخت موشي از موشهاي ايرانا
گـربه بـا آنهـمه بيـا و بــرو رفت بالاي دار و مردانا
هست اين قصّه عجيب و غريب اقتباس از عبيد زاكانا
از اين قصّه موش و گربه زيبا مدّعا فهم كن پسر جانا
غرض از موش و گربه بر خواندن گول زدن بود و خندان

«كسی كه به صدای موسيقی گوش فرا دهد، روز قيامت در گوش وی سرب داغ ريخته می ‌شود.»

Monday, April 07, 2003

بنده زنی گرفتم که دختری بیست ساله داشت، روزی پدرم از این دختر خوشش آمد و او را گرفت، از آن روز به بعد زن من، مادر زنِ پدر شوهرش شد.
مدتی بعد دختر زن من که مادر خوانده من هم بود، پسری زایید و اسمش را چنگیز گذاشتند. چنگیز برادر من شد، چون پسرِ پدرم بود از طرفی برادرم نوه من هم شد، چون نوه زنم بود و من در واقع پدر بزرگ برادر ناتنی خودم بودم.
مدتی بعد همسرم پسری زایید، و ار آن روز به بعد مادرم ، یعنی زن پدرم ، خواهر ناتنی پسرم و هم مادر بزرگ او شد، در صورتی که پسر من هم برادر مادر بزرگش و هم نوه او بود.
از طرفی چون مادر فعلی من ، یا همان نوه من، یعنی دختر زنم، خواهر پسرم میشود، پس من خواهر زاده پسرم شده ام ، ضمنا من پدر بزرگ خودم هستم پس پدرم همان برادرم است ، در صورتی که پدرم نوه من است!
روايت ازپيام

Thursday, April 03, 2003

با اظطراب وناباوری خبر مرگ کاوه کلستان را در بی بی سی خواندم! کاوه گلستان از شهره ترين عکاسان و خبر نگاران ايرانی در عراق کشته شد.
کاوه گلستان عکاس و فيلمبردار ايرانی که همراه با تيم خبری بی بی سی در شمال عراق به سر می برد در انفجار مين جان خود را از دست داد.

Sunday, March 16, 2003

دوستان يکسال گذشت! تجربه تارنگاری طی يکسال گذشته جالب، وگاها سر درگم بود.همه شما از بار سنگين مشغوليات در فرنگ بخوبی آگاه هستيد. طی سال اخير کنجکاوی من بر توانايی هايم چيره بود. اکنون اما بار مشغوليات ومحدوديت های زمانی بر تواناييها سر است. کنجکاوی مرا هم آن تشنگی ديگر نيست. ميرزا همچنان به کار خويش خواهد برداخت ليک کوشش من در به روز کردن مرتب آن کاهش می يابد. ديگر بخشها نظير آبی و تگارخانه همچنان مرتب بروز خواهد شد.
غرض اينکه دانسته باشيد چرا زين پس ميرزا کمتر به روز خواهدشد. فرصت کم است و خواهش فراوان. به روايت شيخ عجل: شهری است پر کرشمه وخوبان ز شش جهت...
الحقر، ميرزا

Saturday, March 15, 2003

۱۵ مارس ۱۹۵۱ ( ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ ) پس از سالها مبارزه ، تغيير كابينه ها و بالاخره ترور رزم آرا نخست وزير وقت ، طرح دكتر مصدق و يارانش مبني بر ملي شدن نفت كشور به اتفاق آراء به تصويب مجلس شورا رسيد و انتشار خبر آن ايرانيان را به گونه اي شادمان ساخت كه به خيابانها ريختند و تا نيمه شب شادي كردند . پس از تصويب طرح، مردم نمايندگان مجلس را بر روي دوش از بهارستان به خانه هايشان رسانيدند.


روزهاي بعد نيز شادي مردم قطع نشد و تا پايان ايام نوروز ادامه يافت.
چهار روز بعد ( ۱۹ اسفند ) سنا نيز به رغم اعتراض شديد دولت انگلستان طرح را تصويب و همان روز به امضاي شاه رسيد. بعدا به پيشنهاد دكتر مصدق« ۲۹ اسفند» روزملي و تعطيل عمومي اعلام شد. از آغاز قرن ۲۰ نفت ايران در انحصار انگلستان بود.
برگرفته از: تاريخ روزانه ايران

آغاز نفود انگلستان در ايران
روز ۱۳ ژوئن سال ۱۵۹۸ ميلادي, رابرت و آنتوني شرلي با ۲۶ انگليسي ديگر در شهر قزوين اجازه يافتند كه شش روز بعد «۱۹ ژوئن» با شاه عباس اول ديدار داشته باشند و اين ديدار كه از آن چهار قرن مي گذرد؛ آغاز نفوذ انگستان در ايران است كه خاطرات بسياري بدي از آن داريم مخصوصا جدا كردن هرات از ايران. سلطه بر خليج فارس و امضاي قرارداد سال 1907 سن پترزبورگ با روسيه و تقسيم وطن ما ميان دو كشور و تاسيس واحد نظامي انگليسي «اس.پي.آر South police Rifle» در كرمان ...
ادامه اش را در آبنوس بخوانيد

اگر دين نداريد آزاد مرد باشيد!
امام حسين

Friday, March 14, 2003

واما عاشورا! چرا اينهمه شور؟ بايد به پديده عاشورا از وجوه ديگری جز مذهبی هم پرداخت. عاشورا بعد از نوروز بزرگترين حادثه ملی سالانه ماست. در اين چند سطر نه به ريشه های تاريخی،مذهبی آن ميپردازم ونه قصد روده درازی در بُعد سياسی آنرا دارم. تنها به چند نکته ساده اشاره ميکنم:
نياز به يگانگی واشتراک عمل در ملتهای گوناگون دليل وجود جشنهايی چون جشن مرگ در مکزيک و کارناوال شناخته شده ونيز است. مانند اين جنشها را ميشود در بسياری از نقاط جهان ديد. عاشورا بی شباهت به اين کارناوالها نيست. شرکت همگانی مردم در مراسم عزا، پرچمها، علمها و بيرق ها ی رنگارنگ، لباس همرنگ، شام غريبان، شمع ها وشب زنده داری ها، غذای مشترک وبر هم ريختن ترتيب معمول عمومی همه دلايلی است برای اثبات اين مدعا. خود شما اگر بدون غرض مذهبی يا سياسی به عاشوراهای دوران کودکی بيانديشيد آيا به تائيد اين ادعا گردن نمينهيد؟


آيا شور وکنجکاوی عاشورا ذهن کودکانه تان را به التهاب نمی آکند؟ مشکل اينست که در اينروگاز مسموم به بوی سياست حتی سنت های ملی به جرم مذهبی بودن انگ بيگانگی ميخورند. آیا نمیتوان عاشورا را يک تلاش برای يگانگی و جانشينی برای روز کارناوال ايرانی پذيرفت؟
نظر شما چيست؟

Thursday, March 13, 2003

روايت از حضرت آواره:
چرا بيشتر ايرانيها هيچ کدوم از پايه های دين رو اعتقادی بهش ندارن اما تا دلت بخواد به خرافاتش عشق ميورزن؟ کدوم ملتی در دنيا به اندازه ايرانيها نذر میکنه و همزمان بلا سرش مياد؟ کدوم ملتی به اندازه ايرانيها در طول تاریخ از اسلام و مذهب ضربه خورده اما ول کن معامله نيست؟
ادامه اش رو بخونيد

پزشك از همه چيز بيشتر است
روزي ناصرالدين شاه از اعتمادالسلطنه وزير انطباعات پرسيد: در مملكت چه چيز از همه چيزبيشتر است. اعتمادالسلطنه بي درنگ گفت: قربان، پزشك! ناصرالدين شاه تعجب كرد و گفت: دليل اين سخن چيست؟ اعتماد السلطنه گفت: جوابش را بعداً به عرض مي رسانم.
يك هفته بعد دستمالي زير چانه اش بست و دو سر آن را روي سرش گره زد و چنان نمود كه دندانش درد مي كند. با همان حالت پيش شاه آمد.
شاه پرسيد: چه شده است؟ گفت: دندانم پيله كرده است. فوراً يكي از درباريان گفت: شلغم جوشيده روي جايگاه پيله كرده بگذاريد! ديگري گفت: هليله بادام علاج اين درد است! حاصل آن كه هركس فراخور دانش خود چيزي تجويز مي كرد.
اعتمادالسلطنه به آرامي گره دستمال را باز كرد و خطاب به شاه گفت: قربان! دندان من درد نمي كند. تنها خواستم عرضي كه يك هفته پيش كردم تأييد شود كه درمملكت پزشك ازهمه چيز بيشتر است!
خواندنيهاي ادب فارسي ـ اصغر طبي ـ ص ۳۰۵

سي بيست نهاده بر سر سرو
در قرن هشتم در شعر فارسي بدعتي گذاشتند كه مخصوصاً در قرن نهم به اوج كمال خود رسيد و آن معماساختن بود. دامنه اين كار به جايي كشيد كه در قرن نهم عده بسياري از شعرايي داشته ايم كه به جز معما چيز ديگري نگفته اند و دامنه اينكار وسعت عجيبي پيدا كرد و كتابهاي متعددي در حل معما نوشته شد. معمولشان اين بود اشعاري مي گفتند كه كسي بايد پس از تفكر بسيار و فشار زياد بر مغز خود مثلاً نام كسي را ازآن بيرون بياورد. ساده ترين شاهد از اين گونه اشعار، شعر شاعري است كه گفته است:
نام بت من اگر بخواهي
سيبيست نهاده بر سر سرو
معني ظاهري اين شعر اين است كه يك سيب را بر سردرخت سرو گذاشته اند. اما سيبيست را بايد سي بيست بخوانيد. يعني سي بار عدد بيست(يا ۶۰۰=۳۰×۲۰) كه در حساب ابجد و حساب جمل مطابق با حرف خ است و خ را كه بر سر سرو بنويسيد، مي شود خسرو و نام خسرو از اين شعر بيرون مي آيد. اين هم خود نوع ديگري از هنر براي هنر است. من كه اين هنرمنديها را نمي پسندم. نمي دانم عقيده شما خواننده عزيز در اين زمينه چيست؟ آيا نبايد تفاوتي در ميان حل يك معادله جبر و مقابله با يك اثر هنري باشد؟
برگرفته از: به روايت سعيد نفيسي خاطرات سياسي، ادبي، جواني

Wednesday, March 12, 2003

۲۰ اسفند پنجاهمين سالمرگ احمد كسروی تبريزی‌است. يادش گرامی !



نيروی كشور از توده انبوه برمی‌خيزد. آبادی كشور از ايشان است. بايد بيش از همه در بند آنان بود. بايد در راه پيشرفت هميشه آنان را در پشت سر داشت. كسانی كه به توده بی‌پروايی مي‌نمايند و خود چند سخنی فراگرفته از توده دور مي‌افتند، ‌داستان آنان داستان دسته سپاهيان ناآزموده است كه چنين دانند هرچه جلو باز است بايد پيش رفت و اين ندانند كه هميشه بايد پشت سر را نگه داشت و از مركز و بنه بسيار دور نشد.
پرچم روزانه شماره ۳-۸ شنبه ۱۴ بهمن ماه ۱۳۲۰

چهار شنبه ۸ محرم ۱۴۲۴

اعمال تو صيه شده امروز
شايسته است اين روز با خواندن زيارت مخصوص امام كاظم ، امام رضا امام جواد وامام هادي (ع) در روز چهار شنبه ، آغاز شود وهمچنين دعاي روز چهار شنبه و اذكار مخصوص اين روز ، لحظات قبل از غروب اين روز متعلق به محبوب دلها امام عصر (ع) مي باشد خوب است در اين لحظات بيشتر با آن عزيز مأنوس باشيم.

در شب عاشورا امام (ع) اصحاب و خويشان را جمع فرمود و به همه اجازه برگشتن دادن و گفتند اينها با من كار دارند هر يك از شما مردان دست يكي از اهل بيت مرا بگيريد راهي بيابانها و شهرهايتان شويد تا خداوند فرجي فراهم گرداند و امام (ع) بيعت خود را از همه انها برداشتند و... در اين موقع بود كه اصحاب و خويشان برادران و فرزندان برادر يكي پس از ديگري برخاستند و وفاداري مجدد خود را اعلام كردند اولين كسي كه اعلام وفاداري كرد حضرت عباس (ع) بود . امام (ع)و فرزندان مسلم فرمودند اي فرزندان عقيل شما پس از شهادت مسلم وفاداري خودتان را نشان داديد ديگر كفايت مي كند اجازه دادم تا برگرديد گفتند : مردم به ما چه خواهند گفت مي گويند ما مولا و سيد و سالار عموي خود را رها كرديم بخدا هرگز چنين نخواهيم كرد تا جان ومال و فرزندان خود را فداي تو كرده و در ركاب تو خواهيم جنگيد و به فيض شهادت نايل گرديم و با تو هر كجا كه رفتي خواهيم بود هر كدام از ياران سخني ابراز داشتند و اعلام وفاداري كردن يكي گفت چگونه بعد از تو سختي زندگي را تحمل كنيم ديگري گفت بخدا قسم اگر اسلحه نداشتيم با سنگ از شما دفاع خواهيم كرد يكي گفت اگر هفتاد مرتبه ما را بكشند و زنده كنند و باز بيشتر ، و خاكسترم را به باد دهند دست از دامن تو برنميدارم و...
روايت از بيتاب

Saturday, March 08, 2003

Thursday, March 06, 2003

ما روحاني هستيم و همه شما (خبرنگاران) را پارو مي‌‌كنيم. مگر مي‌‌شود با روحانيت درافتاد؟ ما مي‌‌مانيم تا همه شما را كفن كنيم. تا دير نشده به ما بپيونديد زيرا ملت با ماست.
۱۳۸۲ شيخ قدرت عليجانی


عکس از عباس

روحانيون در اعتراض به رژيم شاه ۱۳۵۷

Tuesday, March 04, 2003

اگه گفتين اينا کين؟!!


Monday, March 03, 2003

بديلی جز ديکتاتوری برای دمکراسی وجود ندارد.
محمد خاتمی

اگه قصد اصفهان داريد و اگه تو اصفهان گشنه تون شد وخواستيد بريد قهوه خونه و اگه بواسطه آوارگی طولانی در فرنگ قيمت آبگوشت دستون نبود و اگه نمی خواستيد که قهوه چی اصفهانی کلاه سرتون بزاره پس حتماٌ سری به اينجا بزنيد تا قيمتها دستون بياد!

انتخاب تهران به پايتختی ايران
پسش از فتح تهران آقا محمد خان دستور داد شهر را براي پايتختی او آماده كنند وروز يكشنبه يازدهم ماه جمادي الاولي سال ۱۲۰۰ ه.ق. كه روز نوروز بود خواجه قاجار در تهران جلوس نمود، سكه زدند و خطبه خواندند. قاسم خان دولو با صد نفر تفنگچی به دژبانی قلعه تهران مامور شد و از آن وقت اينشهر را دارالخلافه خواندند.
آقا محمد خان در آغاز شهر استرآباد را براي تختگاه خود برگزيد ولي هنگامي كه غرب ايران را به تصرف در آوردند، دريافت كه اين شهر دور افتاده براي مركزيت چنين كشوری مناسب نيست و به همين جهت تا مدتي ساری را به عنوان پايتخت انتخاب كرد ولي باز معلوم شد كه اين شهر هم بی تناسب است، و همين كه نظر وافكارش به به سوي جنوب معطوف شد و آرزوی قلمرو متحد ايران را به حقيقت نزديك نمود، پايتخت مناسب تری مورد لزوم افتاد از اين رو تهران را برگزديد.
ظاهرا" آنچه آقا محمد خان را بر آن داشت تا پايتخت خود را در پای كوهها البرز برگزيند سلسله عواملی بوده است كه مجاورت اين كوهپايه ها با مراتع ايلاتی كه شاه قاجار خود از ميان برخاسته بود، موقعيت استراتژيك اين كوهپايه ها در برابر فشار روز افزون روسها بر مرزها ايران كه به خصوص در شمال غرب بسيار محسوس بوده و بالاخره تهديد مستمر تركمانان ساكن حوالي اترك بر مرزهای شمال شرقی ايران، از آن ميان قابل ذكر است. بنابر اين يك سلسله عوامل حياتی ارتباطی در انتخاب محل دقيق تهران موثر افتاده اند و مهمتر از همه قرار داشتن شهر بوده است بر كنار شاهراه غربی- شرقی ، مجاور كوهپايه های شمالی. تهران در يك موقعيت مركزی بر دره های مختلفی كه با كرانه دريای مازندران ارتباط داشته اندمشرف بوده است . در همان حال از اين مزيت و اقبال نيز برخوردار بوده كه ارتباط نواحی شمالی را با شهرهای ايران مركزی و فارس كه از غرب كوير به مراتب آسان تر بوده به سهولت بر قرار سازد .
روايت از: سازمان ميراث فرهنگی تهران

Saturday, March 01, 2003

برای اولين بار مرد جوان۲۱ ساله ای به نام Brandon Vedas در برابر کامپيوتر خويش ودر حالی که تعدادی از دوستانش از طريق وب کام شاهد ماجرا بودند با خوردن تعدادی قرص خودکشی کرد. آخرين جمله ای که او ادا کرد:

".I told u I was hardcore"

دوستان وی طی ماجرا وی را تشويق به خودکشی ميکردند.
حالا شما بريد هی چت کنيد. ازما گفتن، خطرناکه. نظر شما چيه؟

Friday, February 28, 2003

سلاح كشتار همگانی در ايران است...ايران اين سلاح ها را در كيسه های ويژه پنهان و آنها را در شهرهاو روستاهای كوچك انبار مي كنند.
ادامه اين داستان مهيج را در تارنگارشوخ بخوانيد!

آقا مهران گرامي!
ایران کشوری است با تنوع فراوان فرهنگی وقومی. هرگز در اين آب وخاک تعلق به يک گروه نژادی جرم يا ننگی نبوده است. ماحصل آن را هم ميشود در مجموعه اقوامی که هدايت ورهبری ايران را در طول تاريخ بلند اين کشور بدست داشتند ديد. سلسله های متفاوت از عرب، مادی، سورانی، ترک، آشوری، طبری، فارس و پارتی در اين خاک پادشاهی وعلمداری کردند.
زبان فارسی و به عبارتی ديگر فارسی نو در ايران قراردادی برای ارتباط اين گروههای متفاوت با يکديگر بوده است. پيشينه اين قرارداد به ۱۶۰۰ سال ميرسد. ديگر زبانهای قومی در ايران نيز هماره در محيط خويش گويه شده ومورد فشار نبوده. گسترش فراوان ادبيات ترکی در ايران شاهد اين ادعا است. در ايران ما روش نظامی/فاشيستی ترکيه را اعمال نکرديم که ۷ ميليون اقليت کرد زبان ترکيه حتی اجازه تدريس زبان مادری خويش را ندارند. زبانی که ريشه های مشترکی با فارسی دارد.
باری تعلق به يک جغرافيا الزاماً تعلق به يک زبان نيست. دليران ايرانی الزاماً فارس نيستند و ادبيات ايرانی الزاماً فارسی نيست. همان اندازه که اشعار طبری نيما تعلق به ادبيات ايرانی دارد، اشعار ترکی شهريار هم ايرانی است.
من افتخاری در يک تعلق جغرافيايي نميبينم. اما بی ترديد مايه افتخار ايران وايرانی است که ملل گوناگون ايرانی سده هاست که در همسايگی هم زندگی ميکنند بدون جنگ وخونخواری.
در اين بين و پس از ايجاد کشور نو پای آذربايجان، هستند دوستانی که با پيراهن عثمان ساختن زبان فارسی و اشاره به ستمگری های ساختگی قوم فارس- بدون اينکه راستی از معنای فارس آگاه باشند! - ترانه بد آهنگ جدايی آذر بايجان از تن زخمی ايران را ميزنند. غافل از اينکه صدام نيز در پی قادسيه ۸ سال خون ريخت بدون سلطه حتی بر يک وجب از خاک ايران. اميدوارم که شما از اين دسته نباشيد .

با احترامات فايقه
ميرزا

عرض کنم خدمت گراميان که چندی پيش اين حقير سراپاتقصير عکسی را از عکاس فرنگی بروی اين تار نگار نهاد و قصد روايت داستان دختر افغان داشتم دوستان و آشنايان از يمين ويسار پيغام و پسغام فرستاده ارادت فرمودند که روايت اين پيکره دانند. گويی که اين حقير ديروز از مادر زاده شده! مايه مباهات که همولايتی ها اينگونه تعلق خاطر به هنر عکاسی دارند. پرسش من اما اينست که آيا به خامه فارسی در اين مقوله نوشتهای به تحرير کشيده است کسی؟ ميرزا را خشنود نموده واگر ميدانيد بنويسيد برايش که ندانستن عيب نيست، نپرسيدن است!

نفت بشکه ای ۴۰ دلار! حالا اگه گفتين ماتحت کی داره ميسوزه؟

Thursday, February 27, 2003

شکر ايزد منان که نهايتاً حضرات در "شورای موقت سوسياليستهای چپ ايران" (آقا يه تريلی اسم دارن!) منت نهاده بر خلق قهرمان پيش نويس قانون اساسی جديد ايران را نيز عنايت فرمودند. به قول خاله خانوم: ـ دو کلمه هم از مادر عروس بشنو...

Sunday, February 23, 2003

تو كه آن همه بردی و خوردی، باتو چه ها كنند!
ابراهيم نام ديوانه ای در بغداد بود. روزی وزير خليفه او را به دعوت برده بود. ابراهيم خودرا درآن خانه انداخت. خلاف از قرص جو بدست ابراهيم بيفتاده بخورد.
زماني بگذشت گفتند ياقوتی سه مثقالين گم شده است. مردم را برهنه كردند نيافتند. ابراهيم و جمعی ديگر را در خانه كردند گفتند: ـ شما به حلق فروبرده باشيد، سه روز در اين خانه می بايد بود تا از شما جدا شود!
روز سوم خليفه از زير آن خانه مي گذشت. ابراهيم بانگ زد:
ـ ای خليفه، من در اين خانه قرص جوی خوردم، سه روز است محبوسم كرده اند كه ياقوتی سه مثقالين بردی، تو كه آن همه نعمتهای الوان خوردی و به زيان بردی، با تو چها كنند!
دلقكان دربار

خب حالا وجه تسميه نازی آباد به روايت ميرزا:
گويند هنگام که قافله سلطان صاحبقران بلاد ری به موسم بهار به غايت تهران نمود در جوار شاه چندين از زنان حرم نيز وی را همراه بودندی. در ميان اينان ماهی بود به درخشش خورشيد وی را نازخاتون نام. ناصرالدين خاطر او را سخت گرامی داشته و کابينه او به ضل جلالش فراوان آباد. شاه از وی هر شب کام جسته واز تفرج دنيا وی را هيچ دريغ نداشت. اما جوانی متاعی است تازه بايد خريدن و چون گذر زمانه ناز خاتون آزرد و سايه بر چهره مهرگون انداخت و شهوت شاه ديگر بر وی نجنبيد.شاه به تهران روانه شد از پس صنمی ديگر.

ناز خاتون که خود آگاه از سرنوشت محتوم خويش بود، آخرين تير به چله کمان کرده، خويش را در معبری باصفا مريض احوال و بيمار جلوه بر شاه صاحب قران پنداشت. شاه که هنوز اندکی از مهر خاتون در دل گشاد داشت فرمان داد آنجا عمارتی برای خاتون ساخته و خود در پی عشرتی ديگر راهی تهران شدو و خاتون هرگز ديگر سلطان را به کابينه خويش نديد. عمارت با خاتون پيرشد ونام خاتون زيبه عمارت:« عمارت نازخاتون» لقب گرفت.

از مرگ خاتون عمارت و واهه بر جای ماند تا انقلاب صغير وکبير و پادشاهی سردار اسد. به دوره اسد که خويش را رضا شاه خواند پس از برقراری راه آهن به فاصله ای نه چندان دور از ايستگاه مرکزی مجتمعی مسکونی در جوار عمارت ناز خاتون بنا شد و اسم ناز خاتون عاريه کرده «نازی آباد» نام گرفت. عمارت وواهه را ميله کشيدند و «پارک ناز خاتون» خواندند. به زمان پهلوی پدر و« پارک جنگل» با عبارت ناز خاتون در زيرش در زمان پهلوی پسر. اکنون اما نام احمقانه «شهر بازی» را لقب ميکشد با مقاديرفراوانی چراغ برق، دريغ اما بدون عمارت وعبارت ناز خاتون.

برای برخی از دوستان مرد آزاری به طبع ظلم مضاعف بر زنان، هدفی است پسنديده. وهاديگر خواندن نيز جرم است.

همکاری روزنامه نگار در زمان استراحتی سراغم آمد وبه طعنه پرسيد: «خب ايران هم که داره دارای بمب هستهای ميشه. نظر تو چيه؟» من هم با راستی تمام وبدون تعارف های ديپلماتيک گفتم: از صميم قلب خوشحالم. اما حرف بر سر انرزی هسته ای است نه بمب هسته ای. با تمسخر نگاهی کرد وگفت: «همه ميدونند که ايران دنبال چيه!» من هم اضافه کردم: باز هم از از صميم قلب خوشحالم. تعجب کرد. برسيد: «چرا؟» گفتم که نيروی هسته ای بليت ايران برای استقلال وتماميت ارضی ماست در خاورميانهای که ميزبان ۱۵۰۰۰۰ سرباز تا دندان مسلح امريکايی است. و اسرايئلی که آشکارا و مکرراٌ تهديد به حمله به ايران کرده. خنديد.
شما چی فکر ميکنيد؟

Saturday, February 15, 2003

يادم باشه تو فرصتی داستان اين عکس رو تعريف کنم!


Magnum Collection: Afghan Girl, 1985 Photo by Steve McCurry

اينروزها از نسل سوم حرف ميرنند. نسلی که آیرانی جز جمهوری اسلامی نديده. از همه بحران هويت ايشان و اينکه چرا ايشان تاوان کاری را ميپردازند که حاصل خواست ديگران. گويی که تاريخ برگهای کتابی است که ميتوان از نو خواند. گذشته از تلقی آنان از تاريخ پرسش اينست که چرا هيچکس از تسل مجهول اول که بهايی بمراتب گزافتر برای انقلاب ايران - بدون توجه به درستی يا نادرستی آن - پرداختند حرفی نمی زند؟ سردرگمی ، زندان، جنگ، مهاجرت، بحران هويت، درد نان وهزار بيچاره گی ديگر. ولی شناسان آیا از ولايت وب هم نقش بستند؟

Friday, February 14, 2003

اطلاعات در مقاله ای به مناسبت سالگرد درگذشت حميد مصدق شاعر معاصر به برسی زندگی وی ميپردازد.

جنگ های ايرانيان به روايت هرودوت
تاريخ هرودوتوس Herodtotus (هرودوت) كه مهم ترين قسمت آن جنگ های ايرانيان Persian Wars است به صورت نوار ضبط صوت به كتابخانه های عمومی آمريكا و ساير كشورهای انگليسی زبان داده شد. اين كتاب شامل بيست نوار ۹۰ دقيقه اي و جمعاً۱۸۰۰ دقيقه (سی ساعت) است. تاريخ هرودوت از نخستين كتاب هايی است كه توسط ماشين، چاپ و به همه زبان ها ترجمه شده است. هرودوت كه تاريخ نويسی با او متولد شده است و به پدر تاريخ نگاری شهرت دارد، تاريخ خود را در ۹ كتاب به رشته تحرير درآورده و مردم كشورهای دوردست از طريق همين كتاب با امپراتوری توانمند ايران و در زمان هرودوت تنها ابرقدرت جهان آشنا شده اند. در كتاب های درسي مدارس همه كشورها به تاريخ هرودوت و جنگ های ايرانيان اشاره شده است. تاريخ هرودوت زياد دقيق نيست، اما با اين كتاب است كه دانش تاريخ نويسی پا به عرصه وجود گذارد.
هرودوت كه در يك شهر يونانی آسياي صغير (غرب تركيه امروز) به دنيا آمده بود، پس از ديدار از سرزمين های اطراف دريای سياه و دريای اژه، بين النهرين (بابل) و مصر در آتن سكونت گزيد و سپس به يك مهاجرنشين يونانی درجنوب ايتاليا رفت و تا پايان عمر همانجا ماند وتاريخ خود را هم در آنجا نوشت. وی كه در ۴۸۱ پيش از ميلاد به دنيا آمده بود در ۵۶ سالگی درگذشت. او در شهری متولد شد و دوران جوانی را گذراند كه در قلمرو ايران بود وزمانی در شورش بر ضد حاكم شهر زادگاهش كه وامگذار ايران بود شركت كرده و فراری شده بود و به اين جهت در نوشتن شرح جنگ هاي ايران با يونانيان بي طرف نبوده است. با وجود اين ، كتاب وی در زمينه اين جنگ ها وسيعاً مورد استفاده قرار گرفته و از آن نقل شده است. كتاب نواری هرودوت توسط بيل كلسی گويندگي شده است.
از مجله: گزارش كتاب

راپورت نظميه!
ـ راپورت وقايع مختلفه محلات دارالخلافه تهران محله بازار
ـ ديشب شب سال فوت برادر ميرزا محمدعلی شيرازی بوده، چند نفر از اهل محله و كسبه را دعوت كرده، مجلس روضه خواني ترتيب داده بودند. بعد از صرف شام متفرق شدند.
ـ ديروز ضعيفهٌ گدايی به خانهٌ استاد حيدرنام رفته، هنگامي كه اهل خانه به خانه همسايه رفته بودند يك آفتابه مس سرقت كرده، مي خواسته برود. طفلي او را ديده، بناي داد و فرياد را گذارده تا اهل خانه خبر شده، مي آيند مشاراليها آفتابه را انداخته فرار مي نمايد. اجزاي پليس مترصد گرفتاري ضعيفه هستند.
ـ ديشب حسن نام از مادرش يكهزار غدينارف پول مي خواهد، نمي دهد. با او نزاع كرده به مادرش فحاشی مي كند. مشاراليها به رئيس محله متظلمه مي شود. رئيس محله مي فرستد او را حاضر مي نمايند. بعد از ساعتي خود ضعيفه به توسط آمده، پسرش را می برد.
ـ ديشب يك رأس الاغ بلاصاحب پليس ها ديده، به قراولخانه رئيس محله مي برند. بعد از دو سه ساعت صاحب الاغ پيدا شده نشانی داده، مسترد مي دارد.
امضا كنت دمونت فرت
گزارشهای نظميه از محلات تهران ـ ج اول ـ سازمان اسناد ملي

Sunday, February 09, 2003

پايان يک جنگ!


و آغاز جنگی ديگر...

Friday, February 07, 2003

فراموش نکنيد! امشب پخش راديو آميکس از سر گرفته ميشه.بهترينهای موسيقی نو و کهنه ايرانی، امشب از:


Radio
Amix

از تارنگار «ميدونم که اونجايی»
قيمت يه بشکه نفت = ۳۰ دلار(در بهترين حالتش) ~ قيمت يه بشکه پپسي کولا= حدودا ۲۲۰ دلار
اولين چيزیکه بعد از خوندن اين مورد به ذهنم رسيد (که ممکنه هيچ ربطي هم نداشته باشه ) اينه که فکر کردم...
ادامه

با نزديک شدن ۲۲ بهمن شايد بد نباشه که بروبچه هايی که خاطره ای از اون روزهای داغ دارن ، چند سطری دربارهاش بنويسن. من هم بنوبه خودم اينکار رو مکنم. اگر شما هم نوشته ای تو اينزمينه داريد به من بگيد که بشه مجموعه اينکار ها رو روی يه PDF جايی روی نت گذاشت.
تا به حال دو تا مطلب در اينزمينه من ديدم.
مهشيد: مامان چشم ديدن تو يکی رو نداره ...
آبنوس: ميخوام ببرمتون ۲۴ سال به عقب...

از تاريخ گفتم. نوشته روزنامه اطلاعات مصداق اشاره قبلی است. ميخواهند که تاريخ معاصر ما را مصريان به ما بياموزند.

تارنگاری گوشه های ناگفته تاريخ رو بعضاٌ روشن ميکنه! برای کسانی که کتابهای تاريخ دبستان رو نوشتن خوندن اين دست روايات شخصی پر بد نيست:
« دويديم به خيابان اصلی مردم داد می زدند . رهبران ما را مسلح کنيد. شبنم را تصادفی ديدم . دست هم را گرفتيم تا باز گم نشيم . ناگهان دو موتور با دو سوار دو ترکه از راه رسيد . موتوری ها اسلحه داشتند . اسلحه ها کلاشينکف روسی بود . و يکی شان هم کلت داشت. از ديدنشان صورتم داغ شد. مردم داد می زدند : درود بر فدايی ...»
ادامه اين گزازش شخصی و بعضاٌ احساسی رو در زنانه ها بخوانيد.

مهشيد گرامی. پديده تن فروشی به روايتی از کهنترين مشاغل آدمها و بويژه زنان بوده است. به دلايلی که هر دو ما کمابيش به آن آگاهيم. قصد ازاين اشاره اين بودکه مفاهيم نوی تن فروشی در ميان ايرانيان خارج از کشور رو به ترويج است، که پذيرش ما از فرنگ ديگر تنها عرصه فرهنگی را نيست. اشکال سنتاٌ زشت معامله جنسی نيز ديگر حريم اندرونی ما را نورديده.
همين

خب يه چندتا گزارش هم سريع بدم:
مستند راديويی «بچه های انقلاب» دو هفته پايانيش رو داره طی ميکنه. مستند تلويزيونی «فرهنگ يا سياست» هنوز باکسری ۵۰۰۰ دلاری مواجه است. راديو آميکس از ۷ فوريه با ساعات جديد شروع به پخش ميکنه. وترجمه « حالا ديگه مُردی...» ۶ ماه ديگه طول خواهد کشيد.

اگه هنوز مشکلتون با خدا حل نشده به سر اينجا بزنييد.

نوشته خسن آقا در مورد رابطه شرکت اريکسون و ايران - گذشته از راست ودروغ بودنش - خوندنی است.

خب بازهم وقتشه که بگم مدتی اين مثنوی تاخيرشد. علت امر اما شنيدنی است.همه چيز بعدازسفر مشروحه به ممالک محروسه آغاز شد.
بس از جلوس مدتی در عوالم ماورای ديگر بار، ولايت فرنگ را ميجستيم وانگشت حيرت به دهان به الوان آن خيره بودی .غافل از برودت هوا وشدت سرما. جان کلام اينکه غفلت خرخره ما را سخت فشرد وسرمای جانانه ای صرف شد. ناگفت پيداست که ذات خيره سری در هوای گرم بود که پشت حقير را سخت گرم کرده بود در ولايت. از کار وزندگی مانده شده و به دردمندی هفته ای با آب بينی و سردردی بدتر از دگنگ بسر شد. .
برای آندسته از خلايق که سرمای فرنگستان شمالی را نچشيدند روايتی کنم خانگی. در اين ولايت درهر چله کوچک و بزرک از واجبات است که بجای کشمش وگردو هندوانه دو وعده سرمای جانانه صرف شود. چون اجنبيان اين ولايات به عوض گبريان که آتش را مقدس دارند سرما را مستايند. و طبيعت اين مکان نيز جز اين را نشايد. وبه روايت همولايتيهای کم ادب جنوب شهری« اَن در ماتهت خلق آلاسکا گردد».
هنگام که رفع بلا شد به آستانه پنجره شتافته ونگاهی موشکافانه به دماسنج بيرونی انداختم - آی خدا برا دشمنت هم نياره ، هوا خوشگوار وزمين برفنگار، شيرين زير ۱۵ درجه بود - پس از کشف برودت هوا احوال اين حقير دگرگون وآشفته چون حال مولانا به ديدارشمس شد. اختراع گراهام بل به دست زنگيدم به محل معيشت ونمودم خويشرا رها از کف دنيا. ۱۴ روزی در يأس وحرمان بسر برده کليد گنجينه زندگی در در زير بالش پنهان کرده و به عوالم شهريار دوزخ فرو بودم. تا اينکه ديشب خزر نبی به خوابم آمده فرمود: «پاشو بابا تو هم گندشو درآوردی. پاشو به کار وزندگيت برس!» و اين حقير ناگهان چون اصحاب کهف از خواب غفلت برخاسته و ديگر بار زنده شدم. تا چله ديگر و سرمايی ديگر و يأسی ديگر.
ارارتمند، ميرزا

بازتاب:
روز والنتين [Valentine] پديده جديدی است كه با تقليد از رسوم غربی طی سال هاي اخير در مناطق شمال شهر تهران رواج يافته است. در اين روز كه به روز عشاق معروف است، هدايايی بين طرف زوج های جوان، نامزدها و… رد و بدل می شود. طی چند سال اخير و با گسترش مخاطبان شبكه های ماهواره ای، اين پديده به تدريج به يكي از عناصر تثبيت شده در فرهنگ بخش قابل توجهي از اقشار مرفه تبديل مي شود. برخی از واحدهای تجاری نيز با توجه به اين روند، در سال های اخير اقدام به تبليغ اين روز و آماده سازی هديه و كارت های تبريك با عنوان «روز والنتين» كرده اند. برخي از آگاهان فرهنگی، رسوخ اين پديده ها و فراگير شدن آن در فرهنگ اجتماعی را نشان دهنده آسيب ها و خلأهای جدی در فرهنگ سازی برای جوانان مي دانند.

Friday, January 31, 2003

تو را گفتم كه آب بر شيرمزن و خيانت مكن
شنيديم كه مردی گوسفندی رمه داشت فراوان، وی را شبانی بود صاين و پارسا.
هر روزی شير گوسفندان چندان كه بودی حاصل كردی و به نزديك خداوند گوسپند بردی. آن مرد هم چندان آب بر شيركردی و به شبان دادی و گفتی: روبفروش و شبان آن مرد را نصيحت همي كرد و پندهمی داد كه: چنين مكن و با مسلمانان خيانت مكن و روامدار. كه عاقبت مردم خاين، نامحمودبود وآن مرد سخن شبان نشنود و همچنان همی كرد تا به اتفاق شبی اين شبان گوسپندان را در بستر رودی بداشته بود و خود بر بلندی رفته و خفته و فصل بهار بود، مگر بر كوه بارانی آمد عظيم و سيلی سخت عظيم بيامد و اندرين رودخانه افتاد و اين گوسفندان را جمله ببرد و هلاك كرد. روز ديگر شبان به شهر آمد و به خانهٌ صاحب گوسفندان رفت بی شير. مرد پرسيد كه: چونست كه شيرنياوردی؟ شبان گفت: اي خواجه من تو را گفتم كه آب بر شير مزن و خيانت مكن، فرمان من نبردی اكنون آن آبها جمله گرد شد و بر گوسفندان تو گماشتند و گوسپندان تو جمله ببرد و هلاك كرد . آن مرد پشيمان شد و پشيمانی سود نداشت .
از:قابوسنامه

Wednesday, January 29, 2003

معلومه که سايت منتظری شلوغه امروز!

Bandwidth Limit Exceeded
The server is temporarily unable to service your request due to the site owner reaching his/her bandwidth limit. Please try again later

Wednesday, January 22, 2003

کاروان تجدد ملت ايرانيان در ممالک فرنگستان و ينگه دنيا سخت در شتاب است. از آخرين تحولات ظهور و حضور بانوان ايرانی در تصاوير آنچنانی است. مبارک است انشالله!
توجه! لينک شما را مستقيماً به عکسهای جنسی متصل ميکند.

Tuesday, January 21, 2003

مقاله همشهری درباره «نازی آبادی ها» خوندنی است.
يادم باشه يه روز درباره وجه تسميه نازی آباد چند خطی بنويسم. اگر هم کسی می دونه ما رو کمک کنه.

Monday, January 20, 2003

گزارش يک فال قهوه از راه دور در ولايت نارمک:
«دشمن سرسخت داره مواظب باشه، با يک زن مجادله لفظی نکنه چون مثل مار کبری جلوش نشسته وزبان بدی داره. مجادله نکنه. خيلی در زندگی مشکلات داره. هر دری رو که باز ميکنه دری ديگه براش بسته ميشه. مثل آهوی زخمی سرش رو زمينه. جاسوس داشته، خدا کمکش کرده. نيمی از زندگيش به تباهی وتاريکی بوده، تازه به نتيجه رسيده. با تجربه اس.
با زنش قهر وآشتی داره.از نظر تفاهم مشکل دارن. توافق ندارن. زياد سر به سر زنش نذاره که ممکنه بره. تازه زندگی داره براشون خوب ميشه. پارو دستش -مرداب ـ خير براش هست تو زندگی.
از نظر قانونی گرهی داره که به دست خودش بازميشه! نياد ايران. نعمت اونور کوهه. آدمهای مثبتی دور رو ورش هستند. سختی گذرونده اگه به پشت سرش برگرده دوباره سختی و بدی هست.
جای شکر کسی که ازش معجزه ديده حاجتش رو ميگيره؟ بچه هاش موفقيتشون حتمی است. اما کمی لوسشون کرده.
بياد ايران ميزنن تو سرش. خانه ای براش جور ميشه. خر موفقيتش رو سواره. برای خودش وخانومش موفقيت هست. وشادی. مرغابی می بينم. مرغابی غمها رو ميتکونه.
هميشه ميگه من باخنم. از زندگيش گله داره. عاقبت بخير ميشه. به دعا ونذر اعتقاد داره. (احتياج داره؟)
زنش مهربونه ولی هم عقيده نيستند. اگر برگرده سختی ميکشه. کلمه «هو» يا «ياهو» براش خوبه. مسافرت به ايران خوبه موندن نه!
بای اطرافيانش مثبته. زنش دوستش داره ولی مثل ايرانی نه. مدير خوبيه از لحاظ اقتصادی. امضا هايی که می اد انجام ميده وميره خوبه. اما موندن نه! کار رو انجام بده وبره. برک سبزی برای همه . به نفع خودش و خيلها ميشه و می ره.
به کليسا معتقده. برای نيت بره کليسا خوب ميشه. صددرصد موفق ميشه. گوسفند افتاده يعنی حاجت، ذبح کردن و مراد. بچه هاش خوشبخت ميشن.
نذر «خان آقا» حضرت علی داره. نذر رو بده موفق ميشه.»

Sunday, January 19, 2003

گزارش ويژه اکونوميست درباره ايران رابخوانيد که يکی از بهترين تحليل های اخير اروپايي درباره ايران است. متن ترجمه مختصر رو ميشه در تارنمای بی بی سی خوند. متاسفانه برای خواندن متن انگليسی بايد مايه داد!

تارنمای راسترين جريان سياسی ايران به روز شده اما سايت قديمی ديدنتر است!
فراموش نکنيد که صدای بلندگوهاتون رو کم کنيد.

Thursday, January 16, 2003

انتقاد حزب الدعوه از محتشمي!

جای بسی شگفتی است که جنايت و نويسنده کشی هنوز گرامی داشته ميشود!

مقاله تار نمای «بی عنوان» درباره کاريکاتور کذا خواندنی است!

Tuesday, January 14, 2003

جنگ خليج، اپيزود ۲

فيلم سينمايی جديد « جنگ خليج، اپيزود ۲» به زودی از تلويزيونهای همه جهان پخش خواهد شد.

جنگ خليج، اپيزود ۲  

در اين فيلم مهيج و ديدنی! كه هشتاد ميليارد دلار هزينه در بر داشته است، بازيگران مشهوری چون «جرج دبليو بوش، كونداليزا رايس و دونالد رامسفلد» ايفای نقش خواهند كرد.
هنرپيشه های «اپيزود ۱» جنگهای خليج يعنی صدام، ديك چنی و كالين پاول كه بازی آنها در سال ۱۹۹۱ با استقبال جهانيان مواجه شد، پيشنهاد ايفای نقش در« اپيزود ۲» را پذيرفته و در اين فيلم اكشن سينمايی حضور خواهند يافت.
اين فيلم بر اساس طرحی از جرج بوش و با حمايت مالی گروه های سازنده تجهيزات جنگی و شركت های نفتی ساخته مي شود .
در اين فيلم، چهره جديدی كه دو سال است معرفي شده به نام «اسامه بن لادن» ايفاگر نقش «روح خبيث» است.
فيلمبردار اين فيلم تترنر و مورداك مديران شبكه CNN و فاكس نيوز هستند و سابقه درخشان آنها در« اپيزود ۱»، كارگردان فيلم را بر آن داشت تا از آنها برای ساخت« اپيزود ۲» استفاده كند.
تهيه كنندگان فيلم، جايزه قابل توجهی براي كسانی در نظر گرفته اند كه تشخيص دهند كارگردان اين فيلم، كدام بازی گردان ماهری است كه چنين در دو ماه آينده دنيا را خيره خواهد ساخت.