Thursday, December 29, 2005

برا ای آفتاب ای توشه امید

يه حساب دودوتاچهارتا گوشی زو داد دستم. نیمی از زندگی من تو فرنگ بسر شده. بقول بابای خدابیامرزم وقتی که داستانهای شگفت زندگیش رو برام تعریف میکرد: « انگار دیروز بود.» سبز و جوان و دلگیر از بیداد زمان با سیصد دلار امریکایی خاک ولایت را به ناچاری سوار بر ارابه ایران پیما ترک کردم. همراهان من گرچه همه سیز و جوان نه، دلگیر اما بودند و میدانستند که دلتنگ خواهند شد. من نه می‌خواستم ونه می‌توانستم دریابم که دلتنگ خواهم شد. اما شدم. و با آن دلمردگی زمستان‌های سرد شمال آمد که مثل درد کلیه پدر مزمن شد و هر زمستان آمد. درمیانه این دلمردگیم چون زمستان است و آسمان پیدا نیست و روز مجالی بیشتر از چند ساعت ندارد و آفتاب پنهان.
و دعاهای من که هر روز تکرارشان میکنم - برآ ای آفتاب ای خوشه خورشید، برآ ای آفتاب ای توشه امید - بی‌اثر و پروردگار دیر مدتی است که از این جغرافیا رفته است و گاها در میانه تابستان و برای خالی نبودن عریضه سرکی به آن میکشد.
دلمرده‌ام و خورشید بامن نیز مرده. بیچاره نیما. یکسره روی زمین ابری است.

Friday, December 23, 2005

دمکراسی، غیرت و خودفروشی دختران ایرانی

خود سانسوری هم غریب پدیده‌ای است. هم الان یک پاراگراف رو که نوشته بودم پاک کردم تا برام مایه دردسر نشه. حالا گیج موندم که از کجا شروع کنم. اینهم از مزایای جهان‌سومی بودنه. بگذریم.





در چند ماه اخیر با مستند ناهید پرشون و پیش از اون کار آقای ده‌نمکی مسیله خودفروشی یا بعبارت مذهبیش فحشا در بین بلاگر‌های ایرانی گرم شده است. همه به پدیده خودفروشی یا با عینک ملیت و عجم و عرب تگاه میکنند و یا لنز سبز غیرت را بر چشم میزنند. فارغ از اینکه خودفروشی گذشته از لقبش، -کهنه‌ترین شغل روی زمین- بخش جدایی ناپذیری از دمکراسی غربی است. زمینه رشدش سرمایه‌داری است و در بسیاری از دمکراسی‌های غربی به عنوان شغل قانونی پذیرفته شده است. نمی‌خواهم به زمینه‌ها و پیشینه و یا دلایل خودفروشی بپردازم که مورد این نوشته نیست. پرسش اما اینست که چگونه حضرات دمکراسی غربی را گرامی دارند اما با پیامدهایش با رگ گردن برخورد میکنند؟
بسیاری از ایرانیان مستند ناهید پرشون را نوعی پرخاش شخصی ایشان به خود تلقی کردند. میپرسم شما اگر زندگی دو زن معتاد روسپی را در نیس، لندن، آندلس یا نیو‌اورلین به تصویر یکشید آیا تصویری بهتر یا زیباتر از دختران شیرازی مستند ناهید پرشون ارایه خواهید داد؟ پاسخ این پرسش با شما، واقعیت ایران اما این است که با سرانه ۲۵ ساله جمعیت ایران و رشد کمی آن در بیست سال اخیر، عدم امکان ازدواج و درآمد سرانه ۷۰۰۰ دلاری در سال که نابرابر تقسیم میشود، باید به انتظار افزایش و گسترش خودفروشی در ایران بود. تن نیز مانند دیگر کالا‌ها بر اساس قواننین بازار ارایه میشود. عرضه و تقاضا. برای افزایش سرمایه صادرات یکی از گزینه‌هاست. چون پسته میتوان خودفروشی را هم صادر کرد. نشانه آن همه کشورهای سابق اورپای شرقی است.
جان‌کلام اینکه خود فروشی را در ایران رو به توسعه تنها با توسعه و تقسیم عادلانه سرمایه میتوان درمان کرد. تمامی آن هم قابل درمان نیست چه نیاز بیمار گروهی در جامعه عرضه خودفروشی را عملی میسازد. برای اثبات این نظر نیاز به دلایل فراوان نیست همین بس که در ایران علیرغم مجازات سنگین برای خرید و فروش سکس، بازار خودفروشان داخلی گرم است و فیلمهای سکسی ایرانی دست بدست میگردد. این نیاز تنها به موقعیت اقتصادی افراد در جامعه هم مربوط نیست. چنانچه در کشورهای مرفه شمال اورپا نیز این درد را چاره نیست.
آقایان دمکراسی غربی بدون بازار خودفروشی ممکن نیست. پس تصمیم خود را بگیرید.

Tuesday, December 20, 2005

مردی از اعماق

در واقع نه اصلاح‌طلبان تماما آزادمنش بودند و نه محافظه‌كاران تمامت‌خواه. در همه‌ى اين دوران‌ها قالى ايرانى رنگ، بافت و گرهى پيچيده‌تر از آن داشته كه غرب تصورش را مى‌كرده است. بنابراين احمدى‌نژاد را نمى‌توان در هيچيك از اين دو مقوله گنجاند. او بطور حتم يك محافظه‌كار نيست، بلكه به طبقه‌اى جديد تعلق دارد كه نمايندگان سياسى‌اش خود را «آبادگران ايران اسلامى‌» مى‌نامند. اينان از زمره‌ى رانت‌خواران و آقازادگان و قشر نوكيسگان نيستند. اينان آندسته از افراطيون و راديكال‌هايى هستند كه از اعماق تنگدست جامعه‌ى خرده‌بورژوازى روستايى و پرولترهاى شهرى به فراز برخاسته‌اند. مقاله‌اى از روزنامه‌ى «زوددويچه تسايتونگ» به‌قلم رودولف كيملّى.

"اغلب زائران روز چهارشنبه به زيارت جمكران مى‌روند. اين هزاران زائر در مسجد كوچكى در نزديكى شهر قم بدنبال چاهى هستند كه بر پايه‌ى باورهاى مذهبى عوام رابطه‌اى با امام دوازدهم شيعيان دارد. ايشان درخواست‌ها و آرزوهاى خود را بر روى كاغذى نوشته بداخل چاه مى‌اندازند. و مى‌گويند كه جريان زيرزمينى آب اين درخواست‌ها را بدست امام غائب مى‌رساند: افسانه‌اى كه مشابه آن را در بسيارى مناطق جهان اسلام و يا نزد ديگر اديان مى‌توان شنيد.
به باور شيعيان «امام غائب» كه در سال ۹۴۱ ميلادى بعنوان جانشين بحق پيامبر اسلام در غارى در نزديكى سامره (در سرزمين امروز عراق) گريخته بود، در روز موعود بعنوان «مهدى» ظهور خواهد كرد و در روى زمين حكومت عدل را برقرار خواهد ساخت. و تا زمان ظهور وى طبق قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران فقيه عادل و عالِم، كه امروز رهبر روحانى آيت‌الله على خامنه‌اى است، به نيابت از سوى او حكومت خواهد كرد.
حال در زمان رياست جمهورى احمدى‌نژاد اين افسانه ابعاد گسترده‌‌ترى به خود گرفته است. كابينه‌ى وى مبلغى بالغ بر ۱۵ ميليون يورو را به بازسازى و گسترش جمكران اختصاص داد. اين شايعه هم كه هيأت دولت احمدى‌نژاد با "امام غائب" عهدى بسته و كاغذ عهدنامه را وزير ارشاد به چاه انداخته، آنقدر باورمند بود كه دولت مجبور شود اين عمل را بطور رسمى تكذيب كند. احمدى‌نژاد در برابر امامان جمعه‌ى سراسر كشور هدف اصلى انقلاب را زمينه‌سازى براى بازگشت امام دوازدهم اعلام داشت. رئيس دولت همچنين از شخص خودش گفت، كه او نيز جزو كسانى است كه در انتظار ظهور امام بسر مى‌برد و با افتخار خود را اصول‌گرا ناميد.
براى نخبگان تاكنونى، مردان اصلاح‌طلبى همچون محمد خاتمى‌‌، مرد ذی‌نفوذ ديگرى كه هاشمى رفسنجانى است و رهبر روحانى على خامنه‌اى، چهره‌ى ناجى امام دوازدهم با وظايف روزانه‌ى امور مملكتى كمتر رابطه داشته، و اى بسا اين چهره به هيچ وجه جزو نيازهاى مبرم ايرانى‌ها نبوده است. برخلاف بقيه، احمدى‌نژاد مى‌خواهد تير امام زمان را در كمان سياست روز بگذارد، يا دستكم چنان حرف مى‌زند كه گويى دارد چنين مى‌كند. وى حتا در اجلاس عمومى سازمان ملل نيمى از نطق ۲۸ دقيقه‌اى خود را به امام زمان اختصاص داد. البته قابل درك بود كه او با اين كارش حضار را به خميازه اندازد. ولى رئيس جمهور در خانه‌اش گزارش داد كه نمايندگان حاضر در تالار عظيم سازمان ملل بشدت مبهوت او بودند، زيرا كه در مدت سخنرانى هاله‌اى از نور بر فراز سر او تابان بود. وى به يكى از فقهاى زعيم كه شگفت‌زده گوش به او سپرده بود، مى‌گفت: ”اغراق نمى‌كنم. آنها حتا مژه نمى‌زدند” و منظورش حاضران در جلسه‌ى سازمان ملل بود. از اين گزارشدهى شرمگينانه در مورد هاله‌ى نور نوار ويدئويى موجود است كه براى رئيس جمهور دردسرساز شده است. در اين فاصله متألهين و كلام‌شناسان بزرگ يك به يك از او فاصله مى‌گيرند و به گفته‌ى اكبر اعلمى، نماينده‌ى مجلس شوراى اسلامى "حتا چهره‌هاى مقدس اسلامى نيز چنين ادعاهايى نداشته‌اند".
بايد پرسيد، احمدى‌نژاد با اين ژست‌هايش مى‌خواهد به چه چيزى برسد؟ در وهله‌ى نخست او مى‌خواهد در ميان تنگدستان، يعنى آن بخشى از مردم كه به معجزات باور دارد و در عين حال قربانى بيعدالتى، لجام‌گسيختگى، ارتشاء و بيكارى است، بعنوان نماد اميد و رحمت نمايان شود. حتا پيش از برگزارى انتخابات رياست جمهورى آيت‌الله محمد تقى مصباح يزدى، اين روحانىِ به‌غايت محافظه‌كار احمدى‌نژاد را "برگزيده‌ى امام مهدى‌" نام نهاده بود، و خواسته بود كه مؤمنان به او رأى دهند. و امروز مصباح يزدى تنها روحانى الاهيدانى است كه رئيس جمهور از وى حرف‌شنوى دارد.
احمدى‌نژاد با گسترش يك كيش "مهدى" قدرتى را در خانه‌ى خود بهم زده، بطوريكه خود را از هرم قدرت در جمهورى اسلامى رهانيده است. در مجلس اين كشور اعلام كرده كه ”توهين به رئيس جمهور جرم دارد” و در اطراف وى عمامه‌بسران چندانى نمى‌توان يافت. افراد جديدى كه وى‌ معرفى كرده، چهره‌هايى هستند بى‌تجربه، جوان، با آرمانى‌ انقلابى‌، درسخوانده‌ى دانشگاه‌ كه با پول و امتيازات و منافع شخصى هنوز به فساد كشيده نشده‌اند، با ذهنى باز براى جذب تكنيك‌هاى مدرن و همزمان صدها سال نورى دور از شيوه‌ى زندگى قشرى كه ۲۵ سال تمام پيش از انقلاب بر ايران حكم راند. در صورتى كه اين نسل جديد خود را تثبيت كند، ديگر نمى‌توان از "رژيم ملايان" سخن راند. اگر احمدى‌نژاد بتواند به تعهدات خود نسبت به امام زمان جامه‌ى عمل بپوشاند و در اين راه موفقيت‌هايى كسب كند، بزودى ديگر به يك معمم روحانى بعنوان نائب امام زمان نياز نخواهد داشت. حتا نيازمند يك حكمران و امير نيز نخواهد بود.
احمدى‌نژاد به هنگام انتخابش بعنوان رئيس جمهور در يك خانه‌ى محقر سه اتاقه در شرق تهران مى‌زيست و با يك اتومبيل پژوى سى‌ساله رانندگى مى‌كرد. در اين فاصله به شمال شهر نقل مكان كرده، آنجا كه همه در آسايش و رفاهند و از هواى سالم‌ترى ننفس مى‌كنند. رئيس جمهور "بدلايل عملى‌تر" در نزديكى يكى از قصرهاى رضاشاه اقامت دارد. دور تا دور حياط اندرونى را گذرگاه‌هايى زير تاقگان‌ها تشكيل داده‌اند كه سقف آنها تا پنج متر مى‌رسد. با اين حال رئيس جمهور چايش را روى قاليچه‌ى كاشان بر روى زمين مى‌خورد. وى جمعه‌ها با يك اتومبيل نيسان پاترول به مسجد مى‌رود، جايى كه در كنار پيشنماز به سجده مى‌رود. و جمعيت به فرياد درود مى‌فرستد: ”احمدى‌نژاد ـ حزب‌الله!"

پرسش‌هاى ناگوار
احمدى‌نژاد سال آينده پنجاه ساله مى‌شود. همسرش كه در دانشگاه با او آشنا شده، همانند خودش داراى مهندسى مكانيك است. او علوم تربيتى نيز خوانده و به تدريس مشغول است. فرزند ارشد كه دختر است، امسال ازدواج كرده و در انتظار پايان دوره‌ى مهندسى‌اش در رشته‌ى برق است. فرزند بزرگ پسر هم سال آخر رشته‌ى مهندسى ساختمان را مى‌گذراند و جوان‌ترين فرزند نيز اخيراً ديپلم خود را گرفته است. از علاقمندى و تمايل به شعر، ادبيات و علوم انسانى در خانه‌ى رئيس جمهورى كه بعنوان پسر يك آهنگر به تهران آمد خبرى نيست. كت كرم‌رنگ رئيس دولت اسلامى ايران در اين ميان به "كاپشن احمدى" معروف شده است.
احمدى‌نژاد علاقه‌اى به زندگى مجلل ندارد. از هواپيماى دولتى كه از سلطان برونئى خريدارى شده و در تولوز به آخرين تجهزات آراسته گشته، استفاده نمى‌كند. وزيرانش را ممنوع كرده اتومبيل‌هاى ضدگلوله از خارج كشور خريدارى كنند كه ارزش هريك سر به ۲۵۰ هزار تا ۴۵۰ هزار يورو مى‌زند. قالى‌هاى نفيس را از دفتر كارش جمع‌‌آورى كرده و كاخ سعدآباد را كه اقامتگاه ميهمانان بود، به اداره‌ى گردشگرى سپرده است. احمدى‌نژاد مى‌گويد: "در دولت من جايى براى اشراف نيست." و در جاى ديگر مى‌افزايد: "من درك مى‌كنم چرا برخى كه ۱۵ تا شغل و مقام داشتند و ماهى ۳۰ هزار يورو درآمدشان بوده، من را مورد انتقاد قرار مى‌دهند." احمدى‌نژاد دشمنان زيادى براى خود تراشيد، هنگامى كه با آغاز كارش گزارش مالى دقيقى از درآمد و هزينه‌هاى دولت خواست.
از ۶۰۰ ميليارد دلار درآمد نفتى از زمان انقلاب در سال ۱۹۷۹ بدين سو، براى ۱۲۰ ميليارد دلار آن سند هزينه‌اى‌ وجود ندارد. حتا نام دو تن از مردان قدرتمند رژيم، آيت‌اله مشكينى، رئيس مجلس خبرگانِ رهبرى و آيت‌اله شاهرودى، رئيس قوه‌ى قضاييه جزو كسانى است كه رئيس جمهور از آنان بازخواست مالى كرده است.
او هرگز از عنوان رسمى «جمهورى اسلامى ايران» سخن نمى‌گويد، زيرا كه واژه‌ى "جمهورى" عنصرى از حاكميت مردم دارد كه احمدى‌نژاد آن را رد مى‌كند. "ما انقلاب نكرديم كه به يك دمكراسى برسيم"، اين جمله‌اى است درج شده در يكى از برنامه‌هايش. در تاريخ از ستايشگران جمال عبدالناصر، از پدران جنبش جهان سوم و نيز حسن البنّا، بنيانگذار اخوان‌المسلمين است، سازمانى كه عبدالناصر رهبرانش را به دار آويخت. اين رئيس جديد دولت ايران اسلام را بديلى براى نظام حاكم بر جهانى مى‌داند كه ايران نبايد درهايش را به روى آن بگشايد. احمدى‌نژاد براى اين هدف به يك خصم نياز دارد: اسرائيل، كه از آن بشدت بيزار است و به يك مناقشه محتاج و آن گسترش توان هسته‌اى ايران است. پيشنهاد قابل قبول براى طرفين كه غنى‌سازى اورانيوم در روسيه صورت گيرد را اصلا نمى‌خواهد حتا بشنود و مى‌پرسد: "چه تضمينى براى ما هست كه در آينده مواد سوختى را به ما برسانند؟" و مى‌افزايد: "شايد فردا كه به آنها وابسته شديم، بيايند و مواد سوختى را به‌موقع به ما نرسانند و يا بخواهند با قيمت بالا بدهند."

در ميان برادران ديروز
پيشنماز مسجدى كه احمدى‌نژاد به آن‌جا مى‌رود در كنارش يك قبضه كالاشنيكوف روى فرش گذارده است. رئيس جمهور خود از رزمندگان و جانبازان دوران جنگ عليه عراق است. وى برادران سابق سپاه پاسداران را براى مقامات مهم دولتى ترجيح مى‌دهد. از خبرنگاران خوشش نمى‌آيد، بويژه از آنانكه پرتجربه‌تر و مسن‌تر هستند و پشتشان به حمايت‌هاى داخل و خارج كشور گرم است. او جوان‌ترها را ترجيح مى‌دهد، زيرا كه راحت‌تر مى‌توان آنها را مرعوب كرد. سايت اينترنتى ارتش اواخر ماه اكتبر فهرستى از نام ۲۱۰ خبرنگار را انتشار داد كه از نظر رئيس جمهور بيشتر سزاوار اعدام هستند. تصويرى كه غربى‌ها از صحنه‌ى سياسى ايران داشتند، تصويرى ساده و در عين حال غلط بود: در يك سو اصلاح‌طلبان بودند كه مى‌خواستند همه چيز را بهتر كنند و در طرف ديگر محافظه‌كاران كه در راهشان خرابكارى مى‌كردند.
در واقع نه اصلاح‌طلبان تماما آزادمنش بودند و نه محافظه‌كاران تمامت‌خواه. در همه‌ى اين دوران‌ها قالى ايرانى رنگ، بافت و گرهى پيچيده‌تر از آن داشته كه غرب تصورش را مى‌كرده است. بنابراين احمدى‌نژاد را نمى‌توان در هيچيك از اين دو مقوله گنجاند. او بطور حتم يك محافظه‌كار نيست، بلكه به طبقه‌اى جديد تعلق دارد كه نمايندگان سياسى‌اش خود را «آبادگران ايران اسلامى‌» مى‌نامند. اينان از زمره‌ى رانت‌خواران و آقازادگان و قشر نوكيسگان نيستند. اينان آندسته از افراطيون و راديكال‌هايى هستند كه از اعماق تنگدست جامعه‌ى خرده‌بورژوازى روستايى و پرولترهاى شهرى به فراز برخاسته‌اند.
بهرحال معضلات جامعه‌ى ايران در كنار رئيس جمهورش احمدى‌نژاد چندبرابر فربه‌تر شده‌اند. همين چندى پيش در كلانشهر ۱۲ ميليونى تهران مدارس چند روزى بسته ماندند، بدليل شدت آلودگى هوا و خطرات ناشى از آن. كارشناسان محيط زيست مى‌گويند تمامى پرندگان تهران را ترك كرده‌اند، نه گنجشكى بر شاخكى، نه عقابى بر فراز ذروه‌ى البرز. كلاغ‌ها نيز ترك اين ديار گفته‌اند."

برگردان: داود خدابخش
برگرفته از صدای آلمان

Sunday, December 11, 2005

اسراییل در پی حمله به ایران است

به گزارش ساندی‌تایمز، اسراییل برنامه‌ای برای حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران در ماه فرودین سال آینده دارد. بنا بر این گزارش آریل شارون دستوری برای آماده‌باش ارتش اسراییل برای حمله احتمالی صادر کرده است. گزارش ادامه میدهد که جاسوسان اسراییلی در ایران محل‌های غنی سازی اورانیم را شناسایی کرده‌اند. به روایت منابع ارتشی اسراییل به ساندی تایمز، ایران این مراکز را از دید بازرسان آژانس بین اللمللی هسته‌ای پنهان نگاه داشته است. این منابع نظامی ادعا میکنند که ایران تا مارچ ۲۰۰۶ به اندازه کافی اورانیم غنی شده دارد که بتواند سلاح هسته‌ای بسازد.

اشاره میرزا: پس چرا شارون و همکاران تروریستش آدرس این مکان‌ها را به آژانس بین‌اللملی هسته‌ای نمی‌سپارند تا آژانس به سراغ ایران رود. آیا این ترفند هم مانند مجهز بودن عراق به سلاح‌های کشتار جمعی پیشدرآمدی برای جو‌سازی علیه ایران و مقدمات برخورد نظامی را فراهم کردن نیست؟

Thursday, December 08, 2005

مهرآباد را ببندید

۱۲۰ کشته حاصل سقوط هواپینای هرکولس آمریکایی در متعلق به نیروی نظامی ایران بود. تلاش و دلیری خلبان برای جلوگیری از برخورد به ساختمان قابل تقدیر است. این اما در صورت مسیله تغیری نمی‌دهد. کابوس اینگونه حوادث مدت‌هاست که ذهن من و بساری دیگر را اشغال کرده. دیروز این دیگر تنها یک کابوس نبود. واقعیت تاخی بود که بر کابل تمامی خبرگذاری‌های دنیا چرخ میزد. فرودگاه مهر‌اباد آمریکایی نیست. درگیر تحریم هم نیست. فرودگاه مهرآباد سالهاست که دیگر نه ظرفیت و نه امکانات یک فرودگاه بین‌المللی را دارد. فرسودگی‌اش، زشتی‌اش، تنگ بودنش برای این تعداد پرواز روزانه به تهران و مهم‌تر از همه در میان شهر بودنش، هر کدام به نوبه خود دلیل محکمی است برای جانشین کردن فرودگاه آیت‌الله خمینی بجای مهر‌اباد.




آقایان سپاهی از بروکراسی و پرستیژ بکاهید و فرودگاه امام را به دست کارکنان سازمان هواپیمایی کشور بسپرید تا دیگر سقوط یک هواپیما کودکان غرق خواب بعد از ناهار را در خانه خود به اتش نکشد. درب فرودگاه مهر آباد را هم ببنندید ویا موزه‌اش کنید. چه اگر یک بوینگ در اکباتان سقوط کند دیگر داس مرگ تنها ۱۲۸ نفر را درو نخواهد کرد. آنگاه هزاران نفر قربانی سهل‌انگاری شما خواهند شد. فرودگاه مهرآباد را تعطیل کنید برای خدا، برای مردم، برای خودتان.

Wednesday, December 07, 2005

ایران دو، آمریکا صفر

همسایه شمالی نهایتا به روایت مثل قدیمی «عدو شود سبب خیر» بالاخره در همسایگی بودنش خیری به ما رساند و فروش موشک‌های ضدهوایی ام-یک گل دومی را وارد دروازه امریکا کرد. ماتحت اسراییل هم فروان سوخت و قصد سفرهای ۲۰۰۰ کیلومتری کردند. برنامه هسته‌ای ایران بر خلاف بسیاری از برنامه‌های دولت درست محاسبه شده و بر روال پیشبینی شده پیش میرود.
اکنون هیچ کشوری و حتی شخصیت سیاسی - گذشته از نظامیان و آدمخواران راست اسراییلی و وطن‌فروشان رجوی- از حمله نظامی به ایران حرفی نمی‌زند. این نیز گواه دیگری بر درستی سیاست عمومی ایران در جنجال هسته‌ایست. اگر در فردایی گزینه حمله نطامی دیگر بار بر زبان‌ها افتاد طبعا باید سیاست ایران بر آن حسب گردش کند. اما تا راه باز است باید دوید.

Monday, December 05, 2005

اجوبة الستفارات

س ۱۳۶۸: آيا پوشيدن چيزى كه مخصوص زنان است توسط مردان و برعكس، در خانه بدون قصد تشبّه به جنس مخالف، جايز است؟
ج: تا زمانى كه آن را به عنوان لباس براى خود انتخاب نكرده باشند، اشكال ندارد.
----
س ۱۳۶۴: پناهندگى سياسى به كشورهاى خارجى چه حكمى دارد؟ آيا جعل داستان غيرواقعى براى دستيابى به پناهندگى سياسى، جايز است؟
ج: پناهندگى سياسى به دولت غير مسلمان تا زمانى كه مفسده‏اى بر آن مترتّب نشود، فى‏نفسه اشكال ندارد. ولى براى دستيابى به آن ، توسل به دروغ و جعل چيزى كه واقعيت ندارد، جايز نيست.
----
س ۱۰۹۵: آيا فروش خون به كسى كه از آن استفاده مى‏كند، جايز است؟
ج: فروش خون اگر به قصد عقلائى مشروع باشد، اشكال ندارد.
----
س ۱۰۵۲: اگر فرض كنيم كه حفظ اسلام ناب محمدى «صلى الله عليه و آله» متوقف بر ريختن خون نفس محترمى باشد، آيا اين كار جايز است؟
ج: ريختن به ناحقِ خونِ نفسِ محترمه شرعا حرام است و با احكام اسلام ناب محمدى «صلى الله عليه و آله» تعارض دارد. بنابراين سخن مزبور كه حفظ اسلام ناب محمدى متوقف بر ريختن خون انسان بيگناهى باشد، بى معنى است، ولى اگر منظور از آن اقدام مكلّف به جهاد فى سبيل الله عزّت آلاؤه و دفاع از اسلام ناب محمدى در مواردى كه احتمال كشته شدن او وجود دارد، باشد، اين فرض موارد مختلفى دارد، اگر مكلف طبق تشخيص خود احساس كند كه كيان اسلام در خطر است، بايد براى دفاع از اسلام قيام كند، حتى اگر در معرض كشته شدن باشد.
----
س ۱۱۳۸: مقصود از موسيقى و غنا چيست؟
ج: غنا يعنى ترجيع صدا به نحوى كه مناسب با مجالس لهو باشد كه از گناهان بوده و بر خواننده و شنونده حرام است. ولى موسيقى، نواختن آلات آن است كه اگر به نحو معمول در مجالس لهو و گناه باشد، هم بر نوازنده و هم بر شنونده حرام است. و اگر به آن نحو نباشد، فى نفسه جائز است و اشكال ندارد.
----
س ۱۲۱۳: آيا خريد و نگهدارى و استفاده از دستگاه گيرنده برنامه‏هاى تلويزيونى از ماهواره جايز است؟ و اگر دستگاه گيرنده مجانى به دست انسان برسد چه حكمى دارد؟
ج: دستگاه آنتن ماهواره‏اى از اين جهت كه صرفا وسيله‏اى براى دريافت برنامه‏هاى تلويزيونى است كه هم برنامه‏هاى حلال دارد و هم برنامه‏هاى حرام، حكم آلات مشترك را دارد. لذا خريد و فروش و نگهدارى آن براى استفاده در امور حرام، حرام است و براى استفاده‏هاى حلال جايز است. ولى چون اين وسيله براى كسى كه آن را در اختيار دارد زمينه دريافت برنامه‏هاى حرام را كاملا فراهم مى‏كند و گاهى نگهدارى آن مفاسد ديگرى را نيز در بر دارد، خريد و نگهدارى آن جايز نيست مگر براى كسى كه به خودش مطمئن است كه استفاده حرام از آن نمى‏كند و بر تهيه و نگهدارى آن در خانه‏اش مفسده‏اى هم مترتّب نمى‏شود. لكن اگر قانونى در اين مورد وجود داشته باشد بايد مراعات گردد.
----
س ۱۳۷۹: پوشيدن كروات چه حكمى دارد؟
ج: به طور كلى پوشيدن كروات و ديگر لباسهايى كه پوشش و لباس غير مسلمانان محسوب مى‏شوند بطوريكه پوشيدن آنها منجر به ترويج فرهنگ منحطّ غربى شود جايز نيست.
----
س ۱۴۱۴: آيا تراشيدن ريش فسق محسوب مى‏شود؟
ج: تراشيدن ريش بنابر احتياط حرام است و احوط اين است كه احكام و آثار فسق بر آن مترتّب مى‏شود.
برگرفته از : سایت رهبری

Friday, December 02, 2005

پيشينه پرچم ایران

نخستين اشاره در تاريخ اساطير ايران به وجود پرچم به قيام کاوه آهنگر و پيش بند چرمی او بر سر چوبی بر عليه ضحاک بر ميگردد.
پس از شکست ضحاک فريدون بر تخت شاهی نشست و او فرمان داد تا پرچم کاوه را با ديباهای زرد و سرخ و بنفش و گوهر زینت دهند و بدين سان "درفش کاويان" پديد آمد. درفش کاويان صرفاً افسانه نبوده و به استناد تاريخ تا پيش از حمله اعراب به ايران پرچم ملی و نظامی ايران را درفش کاويان می گفتند.
به روايت نوشتار تاريخی، درفش کاويان زمان ساسانيان از پوست شير يا پلنگ ساخته شده بود، بدون آنکه نقشی بر روی آن باشد. هر پادشاهی که به قدرت می رسيد تعدادی جواهر بر آن می افزود. به هنگام حمله اعراب به ايران، در جنگی در اطراف نهاوند درفش کاويان به دست آنان افتاد که آن را نزد عمر بردند و به نوشته فضل الله حسينی قزوينی در کتاب المعجم "امير المومنين سپس بفرمود تا آن گوهرها را برداشتند و آن پوست را سوزانيدند". با فتح ايران به دست اعراب از آنجائی که علمای اسلام تصوير پردازی و نگارگری را حرام ميدانستند ايرانيان تا دويست سال هيچ پرچمی نداشتند.

نخستين تصوير بر روی پرچم ايران
در سال ۳۵۵ خورشيدی (۹۷۶ ميلادی) سلطان محمود غزنوی برای نخستين بار دستور داد نقش يک ماه را بر روی پرچم خود که رنگ زمينه آن يکسره سياه بود زردوزی کنند. سپس در سال ۴۱۰ خورشيدي (۱۰۳۱ ميلادی) سلطان مسعود غزنوی به انگيزه دلبستگی به شکار شير دستور داد نقش و نگار يک شير جايگزين ماه شود.
در زمان خوارزمشاهيان يا سلجوقيان سکه هایی زده شد که بر روی آن نقش خورشيد بر پشت آمده بود، رسمی که در مورد پرچمها نيز رعايت گرديد. در مورد علت استفاده از خورشيد دو ديدگاه وجود دارد، يکی اينکه چون شير گذشته از نماد دلاوری و قدرت نشانه ماه مرداد (اسد) هم بوده و خورشيد در ماه مرداد در اوج بلندی و گرمای خود است، به اين ترتيب همبستگی ميان خانه شير (برج اسد) با ميانه تابستان نشان داده می شود. نظريه ديگر بر تاثير آئين مهرپرستي و ميترائيسم در ايران دلالت دارد و حکايت از آن دارد که به دليل تقدس خورشيد در میان ايرانيان کهن خورشيد بر روی سکه ها و پرچم بر پشت شير قرار گرفت.

پرچم در دوران صفويان
در ميان شاهان سلسله صفويان تنها شاه اسماعيل اول و شاه طهماسب اول بر پرچم خود نقش شير و خورشيد نداشتند.
پرچم شاه اسماعيل يکسره سبز رنگ بود و بر بالای آن تصوير ماه قرار داشت. شاه طهماسب نيز چون خود زاده ماه فروردين (برج حمل) بود دستور داد به جای شير و خورشيد تصوير گوسفند (نماد برج حمل) را بر روی پرچمها و سکه ها ترسيم کنند. پرچم ايران در بقيه دوران صفويان سبز رنگ بود و شير و خورشيد را بر روی آن زردوزی می کردند.
موقعيت و طرز قرارگرفتن شير در همه پرچمها يکسان نبوده، گاهی شير نشسته، گاهی نيمرخ و گاه رو به سوی بيننده بوده. در بعضی موارد هم خورشيد از شير جدا بوده و گاه چسبيده به آن. به استناد سياحت نامه ژان شاردن جهانگرد فرانسوی استفاده از بيرق های نوک تيز و باريک که بر روی آن آيه ای از قرآن و تصوير شمشير دوسر علی يا شير خورشيد بوده در دوران صفويان رسم بوده است. به نظر می آيد که پرچم ايران تا زمان قاجارها مانند پرچم اعراب سه گوشه بوده.

پرچم در عهد نادرشاه افشار
درفش شاهی يا بيرق سلطنتی در دوران نادرشاه از ابريشم سرخ و زرد ساخته می شد و بر روی آن تصوير شير وخورشيد هم وجود داشت اما درفش ملی ايرانيان در اين زمان سه رنگ سبز و سفيد و سرخ با شيری در حالت نيمرخ و در حال راه رفتن داشته که خورشيدی نيمه بر آمده بر پشت آن بود و در درون دايره خورشيد "المک الله" نوشته شده بود.
سپاهيان نادر در تصويری که از جنگ وی با محمد گورکانی، پادشاه هند کشيده شده، بيرقي سه گوش با رنگ سفيد در دست دارند که در گوشه بالای آن نواری سبز رنگ و در قسمت پائین آن نوار سرخی دوخته شده است و شيری با دم برافراشته به صورت نيمرخ در حال راه رفتن و درون دايره خورشيد آن بازهم "المک الله" آمده است. بر اين اساس ميتوان گفت پرچم سه رنگ عهد نادر مادر پرچم سه رنگ کنونی ايران است هر چند در آن زمان پرچمها هنوز سه گوشه بودند.

قاجارها و پرچم چهار گوشه
در دوران آغامحمدخان قاجار چند تغيير در شکل و رنگ پرچم داده شد، يکی اينکه شکل آن برای نخستين بار از سه گوشه به چهارگوشه تغيير يافت و دوم اينکه پرچم سه رنگ را به یک پرچم سرخ با دايره سفيد رنگ بزرگی در ميانش که در آن تصوير شير و خورشيد به رسم معمول وجود داشت تغییر یافت با اين تفاوت که برای نخستين بار شمشيری در دست شير قرار داشت.
در عهد فتحعلی شاه قاجار، ايران دارای پرچمی دوگانه شد. يکي پرچم زمان صلح که يکسره سرخ با شيری نشسته و خورشيد بر پشت که پرتوهای آن سراسر آن را پوشانده بود. نکته شگفتی آور اين که شير پرچم زمان صلح شمشير بدست داشت در حالی که در پرچم عهد جنگ چنين نبود. در زمان فتحعلی شاه استفاده از پرچم سفيد رنگ برای مقاصد ديپلماتيک و سياسی مرسوم شد. در تصويری که يک نقاش روس از ورود سفير ايران "ابوالحسن خان شيرازی" به دربار تزار روس کشيده پرچمی سفيد رنگ منقوش به شير و خورشيد و شمشير پيشاپيش سفير در حرکت است.
برای نخستين بار در زمان محمدشاه قاجار (جانشين فتحعلی شاه) تاجی بر بالای خورشيد قرار داده شد. در اين دوره هم دو پرچم به کار برده میشد که بر روی يکی شمشير دو سر حضرت علی و بر ديگری شير و خورشيد قرار داشت که پرچم اول درفش شاهی و دومی درفش ملی و نظامی بود.

اميرکبير و پرچم ايران
اميرکبير به دلیل دلبستگی ويژه ای که به نادرشاه داشت رنگ های پرچم او را اما به شکل پرچم مستطيل به کار برد که سراسر زمينه پرچم سفيد بود با نوار سبز نازکی در گوشه بالائی و نواری سرخ رنگ به همان اندازه در قسمت پائين و نشان شير و خورشيد و شمشير در ميانه پرچم قرار گرفت، بدون آنکه تاجی بر بالای خورشيد گذاشته شود.

انقلاب مشروطيت و پرچم ايران
با پيروزی جنبش مشروطه خواهی در ايران و تشکيل مجلس، نمايندگان مردم در مجلس های اول و دوم به کار تدوين قانون اساسی و متمم آن پرداختند. در اصل پنجم متمم قانون اساسس آمده بود: "الوان رسمی بيرق ايران، سبز و سفيد و سرخ و علامت شير و خورشيد است"، کاملا مشخص است که نمايندگان در تصويب اين اصل شتابزده بوده اند زيرا اشاره ای به ترتيب قرار گرفتن رنگها، افقی يا عمودی بودن آنها، و اين که شير و خورشيد بر کدام يک از رنگها قرار گيرد به ميان نيامده بود. همچنين درباره وجود يا عدم وجود شمشير يا جهت روی شير سخنی گفته نشده بود.
به نظر می رسد بخشی از عجله نمايندگان به دليل وجود شماری روحانی در مجلس بوده که استفاده از تصوير را حرام می دانستند زیرا که نمايندگان در توجيه رنگهای به کار رفته در پرچم به استدلالات دينی متوسل شدند، بدين ترتيب که گفتند رنگ سبز، رنگ دلخواه پيامبر اسلام و رنگ اين دين است، بنابراين رنگ سبز در بالای پرچم ملی ايران قرار گرفت. در مورد رنگ سفيد نيز به اين استناد شد که رنگ پاکی، صلح، آشتی و مورد علاقه زرتشتيان است و آن در زير رنگ سبز قرار گرفت. در مورد رنگ سرخ نيز با اشاره به ارزش خون شهيد در اسلام، بويژه امام حسين و جان باختگان انقلاب مشروطيت به ضرورت پاسداشت خون آنان رنگ سرخ را نیز افزودند.
اين استدلالات زمينه را در مجلس برای گفتگوی نشان شير و خورشید مساعد نمود و اين موضوع اين گونه توجيه شد که انقلاب مشروطيت در مرداد (سال ۱۲۸۵ هجري شمسي ۱۹۰۶ ميلادی) به پيروزی رسيد يعنی در برج اسد (شير). از سوي ديگر چون اکثر ايرانيان مسلمان شيعه و پيرو علی هستند و اسدالله از القاب حضرت علی است، بنابراين شير هم نشانه مرداد است و هم نشانه امام اول شيعيان در مورد خورشيد نيز چون انقلاب مشروطه در ميانه ماه مرداد به پيروزی رسيد و خورشيد در اين ايام در اوج نيرومندی و گرمای خود است خورشيد را نيز بر پشت شير سوار کردند که اين شير و خورشيد هم نشانه علي باشد هم نشانه ماه مرداد و هم نشانه چهاردهم مرداد يعني روز پيروزی مشروطه خواهان و البته شمشير ذوالفقار علی نيز بدست شیر اضافه شد.
بدين ترتيب برای اولين بار پرچم ملي ايران به طور رسمی در قانون اساسی به عنوان نماد استقلال و حاکميت ملی مطرح شد. در سال ۱۳۳۶ منوچهر اقبال، نخست وزير وقت به پيشنهاد هياتی از نمايندگان وزارت خانه های خارجه، آموزش و پرورش و جنگ طی بخش نامه ای ابعاد و جزئيات ديگر پرچم را مشخص کرد. بخش نامه ديگری در سال ۱۳۳۷ در مورد تناسب طول و عرض پرچم صادر شد و طی آن مقرر گرديد طول پرچم اندکی بيش از يک برابر و نيم عرض آن باشد.

پرچم بعد از انقلاب
در اصل هجدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران مصوب سال ۱۳۶۸ (۱۹۷۹ ميلادی) در مورد پرچم گفته شده است که پرچم جمهوری اسلامی از سه رنگ سبز، سفيد و سرخ تشکيل می شود و نشانه جمهوری اسلامی (تشکيل شده با حروف الله که شباهت زيادی به علامت پرچم سيک ها، فرقه ای در هندوستان دارد) در وسط آن قرار دارد.

برگرفته(با کمی تغیر) از روزنامه اعتماد پنجشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۲
بخوانید: شیر و خورشید در پرچم ایران از جمال‌زاده