Monday, February 09, 2004

داستان اینه که اگه از یه شب برفی تو کوچه های تمیز با سکوت شب و آسمو ن صورتی بگی همه شاعرمیشن. یا اینکه اگر بگی که صفحه یاداشت های من کهنه نبود همه فکز میکنن که داره حرف سیاسی میزنی، اگه از لطافت سبز بگی حتما عملی هستی و اگه از خوشتراشی باسن فرنگی بگی به احتمال قریب به یقین شوت. پس شاید برای خلاصی از این حرفها ( که ما اصلا بهش اهمیت نمی دیم!) از سیاست و مسایل مهم زندگی حرف میزنیم.
چهار تا خبر اقتصادی هم که بخوای دنبالش بگردی که مجبور به نقل قول های فلسفی میشی که : «یافت می نشود جسته ایم ما» درباره عشق و روزانه و سیاست، وبویژه سیاست، و ادبیات و فرهنگ، و بويژه ادبیات، با تشدید روی ژ (که وارژه ادبیات از آن بیگانه است- بخوانید آورد و برد تیزکی...) همه حرف دارند. اما اقتصاد به گویه فرنگیان - که با تازیان تمیز بایدشان داشت - یه ی بده مث ی تو فردوسی - نقطه سر خط
که سکسی حتی هم نیست - را کسی کلام نگشاید.
خوشا به حال ما که مرحوم بهنود کانادا نیز قدم رنجه فرمودند، برای ما اما کوکا کولا هم در فرنگ نگوشودند که بطری شامپاین بماند برای نوادگان قجر در ولایات پاریس. دیگری هم با همه نبوغ در همان بلاد جان خود را گرفت و از دیگر شهدای این وطن خونین - حالا نمی دونم یقه عارف قزوینی رو بگیرم یا داریوش خواننده - شد. گرچه نقش کارل اورف آلمانی را نیز در این میانه نباید کوتاه گرفت که وطن گرامی را به واردات موسیقی بدون پرداخت مالیات به نیت گمراهی و فنایی در قامت آزادی، آشنایید اینبار اما، به اسم مستعار مسعود.
بازی دیگر اما انتخابات خوانند. - به سبک تاریخ طبری مرحوم و دولت آبادی نیم کچل کلیدری - باری یکی بر سر شاخ وبن میبریید،. انتخابات میوه دمکراسیست. دمو demo واژه لاتین است معنای مردم دارد. مردم اما در تیو کراسی ایران رعیت شاه و دولتند. با خاویار خزر اما شکم هیچ قشقایی سیر نشود. مردم سالاری اینبار به روایت ینگه دنیاییان : my as.
باز هم نقطه سر خط
طبریان اما گویند که: کشک هم کشک قوچان. من اما داستان کاسه کوچک ماست و قامت دریا را اندیشم - حالا نیما يا شاملو؟ - وبا خودم گویم : اگه بشه چی میشه!

No comments: