Wednesday, June 02, 2004

دختر ایران در لس آنجلس

اگر که در جستجو گر گوگل به فارسی واژه گوگوش را جستجو کنید با۶۱۱۰پیوند مرتبط میشوید. اگر با همان چستجوگر وبا همان زبان به جستجوی واژه خمینی بپردازید با۳۸۴۰ پیوند مرتبط میشوید. اگر با این روش بخواهیم یه نتیجه آماری برسم باید بگویم که گوگوش در میان ایرانیان تقریبا دو برابر آیت الله خمینی هودار دارد. طبعیتا این نتیجه گیری، راه درستی برای اندازه گرفتن میزان هواداری یک فرد در میان ایرانیان نیست در عین حال چنین نتیجه گیری تماما نادرست نیز نیست.
غرض اما پرداخت به هواداری از این یا آن نبود بلکه این اشاره ای بود برای دریافتن اهمیت هنرمندی که از سالهای نخست ۱۳۳۰ در عرصه هنری ایران گرفته از تاتر ها و واریاته های دهه ۳۰ تا خوانندگی و بازیکری های دهه ۴۰ و ۵۰ حضور مستمر داشت. او علی رغم عدم حضور در صحنه طی دو دهه همچنان مانند سایه ای سنگین بر گذر فرهنگ ایرانی نظاره داشت. شاهد این مدعا تمامی نوشته و خواندها و باز خواندهای گوگوش از سوی دیگران در درازای دهه ۶۰ و۷۰ است. به روایت دیگر او حتی در غیبت خویش نیز حضور داشت.
طی دو دهه گوگوش با بسیاری از نام آوران موسیقی ایران و همچنین ترانه سرایان بزرگ همکاری داشت. ما حصل این همکاری ها ۱۷ آلبوم بود که شامل بسیاری از آنها اکنون از کارهای کلاسیک پاپ ایرانی تلقی میشود. دوماهی، نفس، جاده، کولی، دوپنجره، کویر، ساحل و دریا و بسیاری دیگر. نوآوری او- مانند ویگن - او را به سوی سبک های موسیقی دیگر کشورها نیز سوق داد و او در طی آن سالها چندین هیت- Hit - فرنگی را نیز به فارسی خواند. شاید ترانه طلاق تبلور این تاثیر بود. زیرا در طلاق حتی ملودی نیز بدون ترجمان و مستقیم از موزیکال " Jesus Christ
Super Star
" کپی شده است. در غایت این تاثیر پذیری علت اصلی تنها آلبوم او به انگلیسی شد. در این بین ملودی افغانی نیز گاها جایی در موسیقی گوگوش بازی میکرد.
من گوگوش را برای اولین بار بعداز ۲۱ سال سکوت در گلوبن "Globen" که بزرگترین سالن سرپوشیده استکهلم بود در یک شب سرد پاییزی دیدم. وقنی که نزدیک به ده هزار ایرانی با ورود یکزن ۵۰ ساله با قامتی ۱۶۵ سانتیمتری از صندلی های خود برخاستند و صدای کف و سوت زدنهادقایق طولانی قطع نشد دانستم که گوگوش برای همیشه در تاریخ موسیقی ایرانی می ماند. «سلامی چو بوی خوش آشنایی» کلام اول او بود. چشمان قهوای روشنش در تلویزیون های بزرگ سالن برقی زد و مردم دیگر بار با شور کف مفصلی زدند.او دو ساعت برنامه اجرا کرد وبراستس در میان همه خوانندگان ایرانی که من بروی سن دیده بودم هاهرتر بود. بخوبی میدانست که شنوندگانش را چگونه سرگرم کند. ارکسترش هم نیز با دیگران قابل مقایسه نبود. به این مجموعه چند تعویض لباس و شیطنت های گوگوش را بر سن اضافه کنید تا ضریب کیفیت کنسرت را دریابید.
کنسرت های گوگوش در خارج از کشور نزدیک به یکسال و نیم طول کشید و فرصتی کوتاه بعد از آن آلبوم «زرتشت» وارد بازار شد. گوگوش در این یکسال و نیم فراوان به لس آنجلس وخوانندگان ایراتی آن دیار انتقاد کرد و توقع عمومی از اولین آلبوم او بعد از ۲۲ سال فراوان بود. آلبوم زرتشت، اما بویی دیگر داشت. او دیگر عاشقانه نمی خواند. این شاید یکی از بزرگترین مشخصه های گوگوش باشد که موسیقی او از زندگیش ـ که مخاطره و دیگرگونی فراوان داشته - جدا نبوده است. زرتشت لیکن داستان قطره های اشک دلتنگی بر خاک اسیر بود و غم سکوت که گندم ها را میپژمرد. داستان بوی سفری که صیاد خونریز میپراکند و داستان جرم خواندن ونخواندن در ملکی به قدمت تاریخ. زرتشت علی رغم گرایش های نه همیشه موفق موسیقیش از بهترین آلبوم های بعد از انقلاب بودو پیرامون خود را از غم، و نه نفرت میآغشت.
من که با تو زن شدم ای زن
صدایم را به تاریخ قرض خواهم داد
و فریاد تورازن خوان ومن
ای سرزمین داده
پسر داده
که نخلت را نه خرماست وپرنده
به من رخصت بده ای حبس گریه
گریه ات را من بخوانم

پس از «زرتشت به فاصله ای نه طولانی آلبوم تکی -Singel- با عنوان «کیو کیو بنگ بنگ» بیرون آمد که شباهت ظاهری آن با ترانه «بنگ بنگ»-Nancy Sinatra- نانسی سیناترا عده ای را به گله و شکایت برداشت. «کیو کیو بنگ بنگ» یک روایت بود. - مانند بسیاری دیگر از کارهای گوگوش- اوسرنوشت نسل خودش را در چهار تصویر ویک دایره مکرر در این کار بیان کرده. کاری بسیار دوست داشتنی که در مضمون وحتی در موسیقی هیچ شباهتی به کار سیناترا ندارد و بیش از هر چیز اسم ترانه است که بسیاری را به داوری غلط در اینباره کشانده.چهار بزنگاه در سرنوشت یک نسل و چرخشی دایره وار از آغاز به پایان واز پایان به آغاز. «کیو کیو بنگ بنگ» داستان نسل ما بود. و بجا نشت.
دیگه یادی ندارم از اون جیک جیک مستون
بهار رفت زمین رفت به رویت زمستون
شکست کشتی مهتاب تو گل موج هیولا
ستاره بود که میرفت به قعر شب دریا
...
تفنگ های حقیقی برادرهای دلتنگ
ببین گردش چرخ و بازم کیو کیو بنگ بنگ
شبی صد دفعه مردیم تو اون کوچه دلتنگ
برادر خاطرت هست؟
...
گذشت اون فصل و ما هم گذشتیم از با دل سرد
مث غبار اندوه سوار باد ولگرد
از این گودال به اون گود از این چاله به اون چاه سفر کردیم رسیدیم به آخرین گذرگاه
...

رو خاک سست غربت نشستیم تلخ و سنگین
یکی افتاده از دل یکی افتاده از دین
تو این غربت بیمار تو این بیراه تار
نه یک راه بلدی بود نه یک قافله سالار
گم گور رفته از دست
تو این بهشت سرمست
چه دوزخی کشیدم
برادر خاطرت هست

آخرین آلبوم گوگوش نام «تهمت» را یدک میکشد و نوعی سنگ گشادن از گذشته هاست. نوعی تعریف این که گوگوش کیست ، چراست در چه حالی است. ترانه های این آلبوم داری کیفیت های متفاوت هستند و نزدیکی گوگوش با قنبری کاملا قابل دریافت است. در این میان ترانه «اتاق من» برداشتی تازه است از کار قدیمی قنبری با نام «سفرنامه». نزدیکی متن کار با ترانه قنبری زیاد است و این خوشایند نیست مزید بر اینکه تلقی رمانتیک و شاعرانه وکمی ساختگی از سفر، توریست های امریکایی در ونیز را بیاد آدم میآورد. آینهم نکته مثبتی نیست. علی رغم اجرای خوب و موسیقی مناسب ترانه «اتاق من» ترانه تکراری و کمی ساده لوحان دیدن خود و شنوندگان را اصل میگذارد. در عین حال جرقه هایی از نبوغ را بعضاً میتوان در متن مشاهده کرد. به این تکه که وصف امریکاست توجه کنید:
پیش رو بانوی مشعل دار بود
...
شهر خالی از فرشته سرد بود
بر سر سرخ و سیاه آوار بود

وگاها متن باسمه ای و زورکی بنظر میرسد. اینجا برای نمونه قافیه بر شاعر محترم تنگ آمده:
صبح شانز لیزه مهتابی بود
قصر ورسای آبی آبی بود
مث خواب سالوادر دالی بود
شهر پاریس، شهر بیخوابی بود

«چله نشین» بافت ساده ایدارد و به دل نمی چسبد. «آخرین خبر» مخاطبش گنگ است اما ریتم شنیدنی دارد و اولین کار دو صدایی گوگوش در خارج است. با «آهوی عشق» گوگوش دوباره به رنگهای افغانی بر میگرد و همین کار را جالب میکند. «عید عاشق» حرف از امیدمیزند و با ترکیبی نو و متفاوت از سنت و پاپ اما با استیل همیشگی و جادویی گوگوش. «پیر مشرق» باز هم از وطن وایران میگوید با متنی کودکانه و نوستالزی خنده آور. طی این ساله همه خوانندگان در تبعید عشق خود به ایران را با نسخه های مختلف به خورد غربت زدگان فرنگ نشین برای مداوای دلتنگی خوراندند. این هم یکی از آنهاست. «با هم» ترانه سیاسی رمانتیک این آلبوم است که بخشا از سعر حمید مصدق الهام گرفته. «دل کوک» گوگوش قدیمی را به یاد میآورد با صدای نرم و روایتی. ترانه ای که شاید بتوان بهترین کار این آلبوم خواند از زاویه ای وشاید بنوعی بازگشت گوگوش باشد به سبکی که سالهاست در آن نخوانده.

چه بخواهیم وچه نخواهیم گوگوش دیگر مقیم آمریکاست. طبعات این اقامت نقش، شخصیت و موسیقی گوگوش را متاثر خواهد کرد. با این وجود سه آلبوم او در خارج از ایران هنوز از بهترین های موسیقی ایرانی در فرنگ است. تلاش گوگوش برای خواندن و تکرار دهه طلایی ۵۰ عملا ناکام خواهد ماند. او شاید خود این را دریافته زیرا حتی در تار نمای رسمی خود زبان را انگلیسی گزیده و مخاطبانش را نیز بر این حسب. اما نقش او بر موسیقی پاپ ایرانی بی تردید در طول سه دهه گذشته و وشاید چند دهه آینده تاثیر گذار بوده وهست. دلیل این امر باز هم شاید بیش از هر چیز در تجربه زندگیش و دید او به مخاطبانش میباشد. در جایی در پاسخ خبر نگار بزرگترین روزنامه عصر سوید - Aftonbladet- گفت:
« هوادار فراوان داشتن مث پینگ پونگ بازی کردن است. باید بتوان توپ را درست تحویل گرفت و مناسب پس داد. من عشقی را که شنوندگانم نثار میکنند در صحنه به ایشان باز میگردانم.»

No comments: