Monday, November 18, 2002

نقال و مقلد در تهران قديم
برخي از نقالها و شاهنامه خوانها و درويشان مداح، راستي در فن خود نبوغ داشتند. من هر وقت به ياد اين مي افتم كه چگونه بساط اين مردمي را كه در برانگيختن احساسات مردم ايران به مراتب بيش از راديو و سخنرانيهاي امروز مؤثر بودند در هم نورديدند و جاهلانه اين اوضاع را به هم زدند، راستي دريغ دارم. قهوه خانه هاي بزرگ در فضاي وسيعي داير بود. در ميان آن فضا تختي مانند تخت تكيه ساخته بودند و اول شبها يك دسته بازيگر كه به آنها مقلد يا تقليدچي مي گفتند در روي آن تخت يك تأتر واقعي مي دادند و نمايشنامه اي را كه در همانجا و در همان مجلس با كمال سرعت سرهم مي كردند و بالبداهه از خود مي ساختند بازي مي كردند و لباسهاي مناسب نقش خود در بر داشتند. پيداست كه هميشه موضوع آنها مضحك و خنده آور يعني يك كمدي واقعي از زندگي روزانه مردم بود. البته هركس درفن خود ونقش خودتخصص داشت. يكي نقش زن، يكي نقش كاكاسيا، ديگري نقش قلدر بدمست عربده كش، يكي نقش مأمور متصدي دولت و يكي نقش مرد مُصلح خيرانديش را بازي مي كرد. در تقليد لهجه هاي مختلف مردم ايران از كاشاني وقزويني و همداني وتبريزي و اصفهاني و يزدي و غيره مهارت عجيبي داشتند. هيچ نمايشنامه اي نبود كه در آن نقش مأمور زورگوي متصدي دولت را بازي نمي كردند. سه چهار دسته بزرگ از اين مقلدها در تهران بودند. معروفترين آنها دسته اي بود كه به مناسبت نام سردسته به آن دسته مؤيد مي گفتند و پاتوق آنها به اصطلاح آن روز، يعني محل معهود و هميشگي آنها قهوه خانه بزرگي بود در ميان خيابان چراغ برق معروف به قهوه خانه زرگرآباد . اين دسته هاي مقلد را به عروسي ها هم دعوت مي كردند. در وسط حياط روي حوض تختي مي زدند و در آنجا نمايشنامه خود را كه البته مي بايست متناسب با عروسي و توأم با موسيقي باشد، بازي مي كردند.
برگرفته از به روايت سعيد نفيسي خاطرات سياسي، ادبي، جواني

No comments: