Saturday, December 07, 2002

درآستانه ۱۶ آذر و فرارسيدن روز دانشجو به اين خادثه و وخاطرهای دراين زمينه ميپردازم. ۱۶ آذر ۳۲ ودربه هنگام ورور ريچارد نيکسون، معاون رياست جمهوری ايالات متحده امريکا و به اعتراض به تجديد روابط ايران سياسی ايران و انگليس دانشجويان کلاسهای درس را تعطيل ودر دانشکده فنی اجتماع کرده بودند. ارتش ونيروهای انتظامی محمد رضا پهلوی به دستور نخست وزير وقت ارتشبد زاهدی گرد همايی دانشجويان را در به خون ميکشند.در طی اين درگيری ها سه تن از دانشجويان به اسامی: بزرگ نيا، قندچی و شريعت رضوی به قتل می رسند. به اين علت اين روز زان پس روز دانشجو نام می گيرد. علی رغم گرايشهای متفاوت سياسی و مذهبی اين دانشجويان باجمهوری اسلامی همچنان اين روز تا به اکنون به زعم ۱۳ آبان ۱۳۵۷بابرگزاری گرد هما ييهای گوناگون گرامی داشته می شود.
خاطره ای از جليل دوستخواه:



" در سال ۱۳۳۷ ، چند روز پيش از ۱۶آذر يک فراخوان چند سطری بر کف دستی کاغذ( که آنوقت ها "تراکت" خوانده می شد) در دانشگاه تهران پخش شد که خبر از برپائی يک گرد همائی در روز ۱۶ آذر در برابر دانشکده حقوق می داد. اين خبر به سرعت در دانشگاه پيچيد و با وجود چيرگی نظاميان و ساواک و جو هراس و واهمه ای که پديد آورده بودند، شور و هيجانی آميخته با ترديد و احتياط در دل ها ايجاد کرد.
سر انجام روز ۱۶ آذر فرا رسيد. ساعت تعيين شده برای گرد همائی ۱۱ بامداد بود. از نيم ساعت پيش از آن، به تدريج صدها تن از دانشجويان از گوشه و کنار دانشگاه در برابر دانشکده حقوق گرد آمدند. اما بيشتر آنان در گروه های چند نفری در کنار آشنايان و پاره ای نيز تک تک ايستادند. هياهو و هلهله ای در ميان نبود. غالب حاضران خاموش بودند و برخی با يکديگر پچ پچ می کردند. نگاه ها دزديده و زيرچشمی بود و همه چيز حکايت از هراس و ناباوری داشت. گوئی همه انتظار حمله و هجومی تازه را می کشيدند. "
صدای آن بانو چنان تأثير فوری و نيرومندی در روحيه ها گذاشت که همه حاضران بی اختيار سر بلند کردند و کف زدند و گام هائی به پيش بر داشتند و تنگاتنگ ايستادند و به دنباله سخنان بانوی سخنران که گزارشی از رويداد 16 آذر و رفتار حکومت جابر با مردم و دانشگاهيان و ارج گذاشتن خاطره دانشجويان از دست رفته بود، گوش فرا دادند و گفتار او را با شور و هيجان تأئيد کردند.
من آن بانو را تا آن روز نمی شناختم. ديگران او را به من معرفی کردند: " پروانه فروهر" همسر"داريوش فروهر" (از مبارزان جبهه ملی و حزب ملت ايران که در مبارزه های سال های ۳۱-۳۲ او را ديده بودم و می شناختم).
بدينسان، نخستين آئين يادبود آشکار ۱۶ آذر پس از سال ۳۲ با شکست سکوت از سوی بانوئی باشهامت و مبارز برگزار گرديد و از آن پس، سال به سال بزرگ تر و شکوهمندتر و پرشورتر شد."
خانم پروانه فروهر ۴۵ سال بعد در خانه اش و به همراه همسرش داريوش فروهر با ضربات چاقو بدست افراد ناشناسی! به قتل رسيد.

No comments: