Sunday, July 07, 2002

انديشه ويژه بله، پليس ويژه نه!
پليس ويژه‌ا‌ی كه اين روزها و به بهانه مبارزه با بدحجابی و مفاسد اجتماعی در خيابان‌هاي تهران مستقر كرده‌اند فرزندان خلف انصار مزاحم خياباني، گشت‌های رنگارنگ منكرات، گشت خواهران زينب و روش آنها در برخورد با مردم و بويژه جوانان، تكامل يافته همان شيوه شلاق زدن جوان‌ها در معابر عمومی در آستانه سقوط حكومت طالبان در افغانستان است. رئيس كل دادگستری تهران، تاكنون بارها وعده برپائی اين نيروهای ويژه را داده بود و يكبار نيز با حمايت كامل رئيس قوه قضائيه، شبيه همين نيروها را كه البته لباسی متحد‌الشكل و اتومبيل يك رنگ سازمانی در اختيار نداشتند به خيابان‌ها فرستاد و برای چند هفته‌ا‌ي بساط شلاق زدن جوان‌ها را در معابر عمومی به نمايش گذاشت. اين به آن دورانی باز مي‌گردد كه آيت‌الله جنتی در نماز جمعه تهران در ستايش از نظمی كه طالبان در افغانستان برقرار كرده بودند، پرسيده بود: مگر ما از طالبان كمتريم كه توانسته‌اند در افغانستان نظم برقرار كنند؟

نظم طالبانی آرزوئی بود و همچنان هست كه از ابتداي پيروزی انقلاب۵۷ ـ پيش از آنكه طالبانی در افغانستان بر سر كار آيند و چنان جناياتی را مرتكب شوند- جمعی از روحانيون و غير روحانيون مذهبی در سر داشتند و بيست و چند سال‌است كه در اين راه مي‌كوشند، درحاليكه چنين نظمی در جامعه ايران برقرار شدنی نيست! حاصل تمام آن كوشش‌ها، كه امروز با استقرار نيروهای ويژه در خيابان‌های تهران همچنان در پی تحقق آن هستند جامعه‌ايست كه بيش از هر زمان ديگری در آن فحشاء و مفاسد سياسی و اقتصادی حاكم است و زشت‌ترين كودك تاريخ از زير همان حجاب سياهي بيرون آمده كه مي‌گفتند اگر زنان را بتوان زير آن پنهان كرد، چنين كودكی نطفه نمي‌بنندد تا ناچار شوند يك روز آن را سقط كنند!

اين جدال بيست و چند ساله، كه با سرنوشت انقلاب ۵۷ گره خورده، پس از چندين سال، همچنان از دهان يكی از روحانيون مترقی بنام فاضل ميبدی و در رابطه با اعمال و رفتار اخير نيروهای ويژه در خيابان‌های تهران اينگونه عنوان مي‌شود: «‌شما به مطلوب بودن و يا نبودن حجاب زنان چكار داريد، كدام قانون اجازه شنودكارگذاشتن در خانه‌های مردم و گوش كردن به تلفن‌های مردم را به شما داده‌است؟» و اين ادامه كشاكشی است كه نمي‌تواند تا ابد ادامه يابد. فساد، اعتياد و فحشای گسترده‌ا‌ي كه امروز در ايران جريان دارد نه از دل بي حجابي، بلكه از درون بحران حاصل از فساد قدرت و ثروت بيرون آمده، كه همچنان مي‌كوشند آن را زير حجاب و تحميل ظواهر اسلامی پنهان كنند و به زور شلاق و مشت و لگد منكر آن شوند. اين فساد قدرت و ظاهرسازی اسلامی به قيمت برباد رفتن بسياری از بنيادهای اخلاقی جامعه تمام شده‌است. خشونت حكومتي، خشونت را تا اعماق جامعه رسوخ داده‌است، فرهنگ دلالی از مناسبات اقتصادي گذشته و مناسبات و روابط اجتماعی را در برگرفته است، دروغگوئی و تزوير مذهبی دو گانگی خانه وخيابان را شكل بخشيده‌است، شلاق و شكنجه در زندان‌ها به زبان تعليم و تربيت در بسياری از خانواده‌ها تبديل شده‌است، فساد بسيج مساجد به گسترش فساد در محلات ختم شده‌است، انداختن نوجوانان و جوانان دانشجو و غير دانشجو در بندهای عمومی زندانيان مجرم براي فشار روحی و در هم شكستن آنها به فرو ريزي معيارهای اخلاقی در خيابان و محله برای تجاوز به عنف و شيوع انواع بيماري‌های جنسي انجاميده‌است، پدرآزاری توسط حكومت موجب گسترش كودك آزاری در خانه و خيابان شده‌است، تشويق صيغه در نماز جمعه به فحشاء دامن زد و... «‌ماهی از سر گنده گردد نی ز دُم»

از دل امر به معروف و نهی از منكر انواع جناياتي بيرون آمد كه تا پيش از انقلاب بندرت روی مي‌داد. شايد قتل زنان در مشهد مشهورترين حاصل اين روند و بعنوان حاصل فقر آلوده به فحشاء باشد اما تنها نمونه ‌نيست. معاون اجتماعی پزشكي قانوني، در تيرماه گذشته با صراحت ناچار به اعتراف در برابر سئوالات خبرنگاران ‌شد و گفت كه ۸۱ در صد زنان ايران در خانه تحت آزار قرار مي‌گيرند. اين آزار تنها شامل زنان نمي‌شود، بلكه كودكان را هم در برمي‌گيرد. شايد قتل يك كودك توسط پدرش كه در مطبوعات و در آستانه سمينارهای جهانی حقوق كودك منتشر شد جنجالي‌ترين نمونه‌ باشد، اما شنيع‌ترين آنها نبود. ساده‌ترين وسيله تنبيه كودكان در بسياری از خانه‌ها، از مرز سيلی و مشت گذشته و به حبس در زيرزمين‌ها و شلاق با كابل كشيده شده‌است. وقتی حكومت برادر بزرگتر و پدر خانواده‌ را در ميدان عمومی شهر زير شلاق مي‌گيرد، وقتی مردم مي‌دانند در زندانها به زندانيان با كابل شلاق مي‌زنند و چهره‌های معتبر سياسی و دانشگاهی كشور شكنجه مي‌شوند و شلاق مي‌خورند، وقتی شوراي نگهبان قانون اساسی رسما با ممنوعيت شكنجه مخالفت مي‌كند و مي‌گويد قاضی حق صدور حكم تعزير(نام اسلامي-دينی شكنجه) را دارد و يا روزنامه نگاران و نمايندگان مجلس به شلاق محكوم مي‌شوند و "شلاق" به قاضی و وجدان اجتماعی تبديل و جانشين همه راه‌های تعليم و تربيت و ترويج اخلاق اجتماعي مي‌شود، چه انتظاری مي‌توان داشت كه زنان و كودكان در خانه زير شلاق شوهر و برادر بزرگتر قرار نگيرند و يا در زير زمين خانه حبس نشوند؟ آب از سرچشمه گل‌آلود است و در پائين دره‌ا‌ي كه بوجود آمده سيل همه چيز را تهديد مي‌كند! !
روايت از پيک تت

No comments: