Thursday, July 11, 2002

نامه آيت الله طاهری به ملت ايران


بسم‌الله الرحمن الرحيم و به نستعين الحمدلله رب العالمين و صلوات‌الله و سلامه علي الانبياء و المرسلين خص علي خاتمهم و اشرفهم الذي قيل في شانه لولاك لما خلقت الافلاك و علي وصيه و خليفته علي اميرالمؤمنين و الائمه المعصومين من ولده بالاخص خاتمهم الذي به الله العرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً.

از ديرباز تاكنون مي‌خواستم مطالبي را به طور اختصار به ملت شريف و سرافراز تقديم كنم.

غرض از نوشتن اين اوراق، هرگز نخواسته و نمي‌خواهم ملت عزيز و صبور را مأيوس و نااميد كرده باشم. اما هرگز نمي‌توانم چشمم را بر واقعيات ملموس و حقايق محسوس ببندم و شاهد درد نفس‌گير و رنج‌ طاقت فرساي مردم باشم. مردمي كه گل‌هاي فضيلت را پايمال مي‌بينند و افول ارزش‌ها و زوال معنويت‌ها را مي‌نگرند.

جمهوري اسلامي كه ثمره خون پاك فرزندان غيور ملت سلحشور و مسلمان ايران است و هنوز بسياري از خانواده‌ها منتظر جنازه فرزندان شهيد خود هستند، با وعده حكومت عدل علي عليه‌السلام استقرار يافت تا ملت به نوايي و كشور به جايي برسد و البته ملت سامان نمي‌پذيرد و ملك اصلاح نمي‌شود مگر به جمله كوتاه پيامبر گرامي اسلام كه مي‌فرمايد: صنفان من امتي اذاصلحا صلحت امتي و اذا فسدأ امتي. قيل يا رسول‌الله و من هما؟ قال الفقها و الامراء (خصال جلد ۱، صفحه ۳۷)‌دو دسته از امت هستند كه اگر اصلاح شوند، امت من اصلاح مي‌شوند و اگر فاسد شوند، جامعه اسلامي فاسد مي‌شوند. پرسيدند اي پيامبر خدا اين دو صنف چه كساني هستند؟ فرمود: دانشمندان ديني و حاكمان.

اصل جمهوري يعني جابجايي مرتب و مكرر مديران كشور و جامعه مدني يعني نقد و انتقاد مداوم برنامه‌هاي حكومت‌‌و انقلاب يعني تأمين و تضمين خواسته‌هاي ملت كه مع‌الاسف امروز واقعيت غير از اينها است. مصلحت كشور بعيد است و آزادي كه اين سالها هر دو را به مسلخ و مقتل مي‌بينيم. هنگامي كه از وعده‌ها و قول و قرارهاي اول انقلاب ياد مي‌آورم، همچون بيد بر سر ايمان خويش مي‌لرزم. من عمرم را آفتاب لب بام مي‌بينم، آردم را بيخته و غربالم را آويخته‌ام، اما از اينكه مي‌شنوم تعدادي از آقازادگان و از ما بهتران كه بعضاً خرقه‌پوش و دستاربند هم هستند، در سبقت از سرمايه و ثروت كشور در راه اهداف خويش با يكديگر رقابت گذاشته‌اند، به ياد مي‌آورم كه اي بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد. آنها كه اموال مردم را به غارت مي‌برند، آري براي آنان كه بيت‌المال مسلمين را از خود و كشور را ملك طلق و ثروت موروثي خويش مي‌پندارند، عرق شرم مي‌ريزم. اذا اردنا ان نهلك قريه‌امرنا مترفيها ففسقوافيها.

آيا اين بود آنچه را با مستضعفين پيمان بستيم؟

ايهات و هيهات! هزار وعده خوبان يكي وفا نكند. حقير كه مثل همگان سهم بسيار ناچيزي در انقلاب و تداوم آن داشته‌ام، خود را مكلف مي‌دانم و از سر غيرت و درد مي‌پرسم تكليف اين همه كاستي و ناراستي و قصور و فتور و فقر وفاقه عصيان و نقصان و تكاثر و تفاخر و زراندوزي و مردم‌سوزي و تبعيض چيست؟ تاكي براي مردم تكراري سخن بگوييم و مرتب كنفرانس و جلسه و ميتينگ برگزار كنيم و از قوت لايموت ملت دردمند و محتاج و مستمند، لقمه سفره‌هاي اشرافي و طاغوتي خود گردانيم و از جيب ملت نجيب به اطرافيان و نورچشمي‌ها حاتم‌بخشي كنيم و هزينه سفرهاي سياسي و خاقاني و قاآخي و تبليغاتي و بي‌خاصيت خود را بر مردم محروم و به تعبير حضرت امام طاب ثراه پاي برهنه تحميل كنيم! چه مي‌گوييم؟

در برابر اين همه انحراف و اجحاف و قانون‌شكني؟ تغافل و تجاهل و تساهل تا چند؟ اكنون كه شاه و آمريكا در اين كشور تسلط ندارند كه مضايق و معايب و مشكلات را متوجه آنها بدانيم، چرا به انتقادات دلسوزانه گوش نمي‌دهند؟ چرا از استعدادها و مغزها كمتر استفاده مي‌كنند. مگر پيامبر مكرم و نبي‌معظم اسلام صلوات‌الله و سلامه عليه نفرمود: من اصبح ولايهتم بامورالمسلمين فليس بمسلم.

مصيبت عظماي دين گريزي و سرخوردگي و بيكاري و تورم و گراني و شكاف جهنمي فقر و غنا و فاصله عميق و روز افزون طبقاتي و ركود و سقوط درآمد ملي و اقتصاد بيمار و فساد اداري و ضعف شديد مديريتي و نقص فزاينده ساختار سياسي كشور و اختلاس و ارتشاء و اعتياد و عدم چاره‌انديشي كارآمد تبعات وجيع و فجيعي دارد كه همچون سيل بنيان برانداز پشت سد ايستاده و هرلحظه كيان كشور و حيات ملت را تهديد مي‌كند. واتقوا فتنه لاتصيبين الذين ظلمو امنكم خاصه (آتش كه گرفت خشك و تر مي‌سوزد) لاف زدن و گزاف گفتن و تزوير نمودن و حريم خصوصي افراد را شكستن و تصفيه حساب خصوصي و سياسي نمودن و آب در شير كردن و به سخنان كليشه‌اي دلخوش بودن و از جمعيت‌هاي خياباني سان ديدن، تاكنون نتوانسته است از حجم انبوه مشكلات و معضلات بكاهد و افسرده‌اي را با مرهمي بنوازد و يا آبي بر اضطرابي بيفشاند و جامي به تشنه كامي پچشاند و ناني به خسته جاني برساند. عدم تعهد به قانون وحضور نهادهاي غيرمدني نامسؤول، باندهاي مافيايي و خلع يدمجلس و وجود اهرم‌هاي مطلقه نامتناهي و مادام‌العمر نامحدود و قدرت‌هاي بادآورده رويين‌تن غير پاسخگو و سياستگذاري‌هاي خارجي بعضاً ناموفق و بنيادهاي مرئي و بنگاه‌هاي نامرئي غيراقتصادي و تجاري و اسكله‌هاي غيردولتي نامتعارف و رانت‌خواري و يغماگري و فراري دادن مغزها و بگير و به‌بندها و حصر و حبس‌هاي نامألوف و باب شدن چنگيزي و مردم‌ستيزي و قانون گريزي و ايزوله كردن ارباب فكر و انديشه و اسير كردن منتقدان و ذبح نامطبوع مطبوعات و حبس نامشروع اصحاب نشريات و نظارت جناحي ناصواب و نامعقول استصوابي و دادگاه نامقبول روحانيت و فلج كردن دولت و با فت نامطلوب شوراي مصلحت و مردم را هيچ انگاشتن و بر شيپور قدرت دميدن و كشور را بر بال باد گذاشتن،‌سرانجامي ناميمون دارد كه از نكبت و شقوت آن به خداي بزرگ پناه مي‌برم. آنان كه بر شتر چموش قدرت سوارند و در ميدان سياست دو اسبه مي‌تازند و از نردبان مقدسات و اعتقادات مردم بالا مي‌روند و گرد‌آسياب رياست مي‌چرخند و از پل دين مي‌گذرند تا به دنيا برسند متأسفانه مؤيد و مشوق عده‌اي چماق به دوش و فرقه‌اي كفن پوش كه دندان تمساح خشونت را تند و تيز مي‌كنند و مي‌خواهند عجوزه تندخوي و عفريته زشت روي خشونت را به نكاح دين درآورند و امور مقدس را ملوث جلوه دهند يعني رجاله‌ها و فاشيست‌هايي كه معجوني از جهل و جنونند و بندنافشان به مراكز ثقل قدرت متصل است و مطلق العنان و افسار گسيخته‌اند و نه ملوم معاقب قضا هستند و نه محكوم معاتب قانون. هم فقيه و هم فيلسوف و هم داروغه و هم حاكم و هم مفتي و هم قاضي هستند! فعال‌مايشاء و حاكم ما يريد! ذوب شدگاني كه ماست را سياه مي‌بينند! و به تعبير زيباي قرآن «قل هل ننبئكم بالاخسرين اعمالاً الذين ضل سعيهم في‌الحيوه الدنيا و هم يحسبون انهم يحسنون صنعا» بگو اي پيامبر آيا با خبر كنم شما را به كساني كه زيانبرترين مردمند آنها كه عمل خود را تباه كردند در اين سراي و گمان مي‌برند بهترين مردمند از لحاظ عمل!

شعبان بي‌مخ‌هاي وحشت‌ و رهبت كه با هتاكي و سفاكي ننگ عنيف و معيف كوي دانشگاه را آفريدن و با تهاجم حيواني مرتع دانشگاه را چريدند و با تعرضات شنيع پرده ناموس فرهنگ و علم را دريدند و در قتل‌هاي زنجيره‌اي مظلومان بي‌گناه و قربانيان بي‌پناه لعنت سرمدي خدا و نفرت ابدي خلق را خريدند. الذين اتخذوا دينهم لعباً و لهواً و عزتهم الحيوه الدنيا.

همان عمله‌هاي استبداد و چماقداران قدم به مزد نامهذب مجنون باطل انديش و ظالم كيش كه چهره بين‌المللي نظام را ملكوك و وجهه اسلامي انقلاب را مهتوك نمودند. اولئك الذين طبع‌الله علي قلوبهم و اتبعو اهوائهم و عجب اينكه در آن دادگاه حق سوز عدالت كش به آن بردگان مفلوك دست مريزاد نيز گفتند و من لم يحكم بما انزل‌الله فاولئك هم الظالمون.

من در اين سراشيبي عمرم كه صداي هولناك خطوات مرگ را مي‌شنوم و صاعقه مهيب تجهزوا رحمكم الله فقد نودي فيكم بالرحيل را استماع مي‌كنم و مشتاقانه لقاء حق‌تعالي و وصال اجداد طاهرينم را انتظار مي‌كشم. موضوعي را كه بايد در صدر مطالبم به رشته تحرير مي‌كشيدم مطرح مي‌كنم و مي‌پرسم حصر فقيهي وزين و مجاهدي نستوه و مرجعي مبارز كه ثاني اثنين انقلاب و از اساطين نظام و اوتاد حوزه و اعاظم فقه و افاخم كشور است با كدام عقل و نقل و آيه و حديث و عرف و شرع و سياست قابل توجيه است؟ سوابق مستحسن و مدارج علمي چه فقيه و مرجعي همسنگ حضرت آيت‌الله منتظري مدظله است؟

معظم‌له نيمي از حوزه است و حوزه نيمي از اسلام و براين شناخت بود كه رهبر فقيد و عظيم‌الشأن انقلاب اسلامي، حضرت آيت‌الله‌العظمي امام خميني قدس سره القدوسي گرما بخشيدن به نظام و حوزه را به ايشان توصيه فرمودند. فاجعه نامسبوق و نامسموع حصر ارتجاعي و غيرانساني مجتهدي چون ايشان عاقبتي شوم و نتيجه‌اي مشئوم و پاياني مذموم دارد. الملك يبقي مع‌الكفر و لايبقي مع الظلم.

عزت و حرمت و عظمت حريم مرجعيت معظم شيعه حتي در سياه‌ترين حكومت و فرعوني‌ترين رژيم نيز استوار وپايدار و برقرار بوده است. حوزه‌هاي نفوذناپذير علميه هميشه كهف امين مردم و مراجع عظام تقليد علي‌الدوام حبل المتين ملت و روحانيت اصيل پيوسته حصن حصين كشور و منهاج حقيقت و منوار فضيلت بوده‌اند و حيات و ممات همه فقها از كليني تا خميني شاهد اين مدعا است.

آه آه! شوقا الي رويته وا اسفا كه امروز شاهد حبوط روحانيت و سقوط مرجعيت هستيم! دريغ و درد كه دژ مستحكم و نفوذناپذير مرجعيت شيعه به دست غوغائيان معركه سياست و بازيگران صحنه رياست به سود استعمار ضربه اي جانكاه خورد و الي‌الله المشتكي.

انشاءالله ملت شريف كاستي‌ها و قصوري را كه احياناً مشاهده فرمودند به حساب كهولت سن از ضعف جسماني اين پير ارادتمند كه مدام دعاگوي ملت و كشور است، بگذارند.

حقير حدود سي سال پيش در نجف اشرف با كسب اجازه از محضر مبارك حضرت امام، رهبر كبير انقلاب به اقامه نماز جمعه در اصفهان مجاز شدم ولي با كمال تأسف در شرايط موجود از امامت جمعه كنار مي‌روم الفرار ممالايطاق من سنن المرسلين.

در پايان برادران و خواهران بزرگوارم را به صبر و هوشياري و متانت اكيداً توصيه مي‌كنم و ملت و كشور مظلوم را به صاحب اصلي ولايت مولانا و صاحبنا حضرت مهدي موعود ارواحنا فداه مي‌سپارم و دست همه طبقات را به رسم وفا و صفا مي‌فشارم.

اي خداوند قسط و آزادي و اي پروردگار عدالت و آگاهي و اي آفريدگار قلم و انديشه، بر كوير تفتيده و مزرعه خشكيده ما بيش از اين آب شعور و باران نور ببار و رحمت واسعه خود را از اين ملت بزرگ دريغ مدار. اللهم اظهر كلمه الحق و اجعلها العليا و ادحض كلمه الباطل و اجعلها السفل انك علي كل شي قدير و بالاجابه جدير اللهم انا نشكو اليك فقد نبينا صلواتك عليه و آله و غيبته‌ ولينا و كثره عدونا و قله عددنا و شده الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا فصل علي محمد و اله و اعينا علي ذلك بفتح منك تعجله و بضر تكشفه و نصر تعزه و سلطان حق تظهره و رحمه منك تجللناها و عافيه منك قلبناها برحمتك يا ارحم الراحمين

اصفهان؛ سيد جلال الدين طاهري

۱۷تير سال ۱۳۸۱، ۲۶ ربيع‌الثاني ۱۴۲۳

No comments: